پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است
نظاره تو بر همـــه جانهـــا مبـارک اســت
ای نــوبهــار حســن بیاکان هــوای خــوش
بر باغ و راغ و گلشن و صحرا مبـارک است
چون برگ و چون درخت بگفتند بیزبان
بیگــوش بشنـــوید که اینـها مبارک است
دل را مجال نیســـت کــه از ذوق دم زنــــد
جان سجده میکند که خدایا مبـارک است
مولانا
فرا رسیدن سال نو و نوروز باستانی را ازسویهمهی گردانندگان این هفتهنامه به خوانندگان و نویسندگان گرامی و ارجمند تبریک گفته و برای همهی ایرانیان عزیز در هر کجای این جهان پهناور که هستند، سلامتی و بهروزی آرزو میکنیم.
آقای مهندساردوانسیف بهزاد، مدیر اجرایی عزیز این هفتهنامه از حقیر خواستند که به مناسبت پایان سال ۱۳۹۴ و آغاز سال ۱۳۹۵ کلامی چند بنویسم... مدتی فکر کردم که هرچه بنویسم تکرار حرفهای گذشته است و حتی چند ورقی هم خط خطی کردم... که ناگهان بیاد نوشتهی بسیار جذاب و دلنشین استاد بزرگوار جناب آقای دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن افتادم که تحت عنوان «بهار و بیبهار» در نوروزنامهی اطلاعات ـ یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ـ نوشته بودند که مرا آن چنان تحت تأثیر قرار داده بود که بارها آن را خوانده بودم... این بود که از خودم پرسیدم که چرا آن نوشته را نقل نکنم؟ طبق این فکر این جسارت را به خودم دادم که با اجازهی استاد، بخشهایی از آن را به عنوان بهاریهی«پزشکی امروز» تقدیم خوانندگان گرامی نمایم:
دربارهی بهار چه میتوان گفت؟ بهار خود از خود سخن میگوید و گواه خود را در خود دارد؛ شکوفایی، طراوت، سرسبزی... بهار فصل درخشش طبیعت است و جهان خاکی در آن به اوج میرسد و خوشبختانه ایران ما با داشتن چهار فصل متمایز، آمادهی گرفتن بهترین کام از اوست.
ولی این به جای خود، بهار باید در دل باشد اگر نبود، بهترین فصل با بدترین تفاوتی نخواهد داشت. اگر بهار درونی طبع خزان به خود گیرد، از خزان غمانگیزتر میشود و معنا و لطافت پاییز را هم نخواهد داشت.
نمایندهی بهار نوروز است و نوشوندگی طبیعت که مردم را به نشاط فرا میخواند. ولی اصل این است که دل بهارآگین باشد. وقتی دل خوش بود، خزان هم زیبا مینماید که زیبایی خزان نیز لطیف و تأملبرانگیز است.
درگذشته قدر بهار بهتر دریافت میشد، امید را بر میافروخت، چون فزونطلبیها کمتر بود، آرامش خاطر آسانتر فرا میآمد ولی اکنون زندگی روی دیگری دارد. اصل سرعت است. زودتر رسیدن، بیشتر به دست آوردن و شتابزدگی و دلهره از نرسیدن به...
یک چیز دیگر هم هست، تنفس در هوای آلوده! بنابراین اگر گفته شود «زمانهی بیبهار» تعبیر نادرستی نشده است. طبیعت خالص دیگر وجود ندارد و گسیختگی از طبیعت مردم را عبوس و ملول کرده است.
سلامها، لبخندها و خوشروییها همه مصنوعی است. پول بر همهی شئون سایه افکنده و دلخوشیها را در گرو خود دارد؛ اسکناس از لب معشوق بسیار دلنوازتر است!
دنیای متجدد بصورت یک قفس پهناور درآمده است که باشندگان خود را مطیع و سر به راه، به گذران عمر سرگرم نگاه میدارد...
این است بهار عصر پیشرفت و علم!
اگر زمانی حافظ میگفت:
خوشتر زعیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
عیش امروز آن است که صبح هنگام رفتن به مقصد، به ترافیک برنخورید...!
ثبت نظر