شماره ۱۱۰۰

آوازه‌خوان، نه آواز

مهندس اردوان سیف بهزاد

چندی پیش که نظاره‌گر خبرهای شبانگاهی بودم و همانند همه‌شب که خبرهای جنگ‌، خونریزی‌، سیل و آتش‌سوزی که به سبب لطف وجود ما انسان‌های زیاده‌خواه از جعبه‌ی تصویری (البته که منظور از اصطلاح جعبه‌ی‌تصویری و جادویی به دوران ساده‌زیستی و بی‌آلایشی و دلخوشی گذشته بر‌می‌گردد و این روزها به برکت فناوری نوین تقریباً برای همه بی‌معناست) منزل پخش می‌گشت، با شنیدن خبری نظرم به آن جلب‌شد‌.

‌«روزنامه‌یIndipendent آخرین شماره‌ی کاغذی‌اش را منتشر‌کرد و پس‌از ۳۰‌سال انتشار، با دنیای چاپ و کاغذ خداحافظی کرد تا از‌این به‌بعد فقط به‌صورت آنلاین فعالیت‌کند».

خبری تکان‌دهنده بود‌، روزنامه‌ای با این قدمت و این عظمت، اعلام خداحافظی از دنیای کاغذ و چاپ می‌کند‌. این تصمیم به یک‌باره نبوده و فکرها و تدبیرها در‌پس پرده‌اش نهفته است‌. ابتدا سنجش اقتصادی صورت‌گرفته‌، سپس زیرساخت‌های (‌کلمه‌ای آشنا که این روزها برای حل تمامی مشکلات به‌کار می‌رود) لازم فراهم‌شده. برای نمونه برنامه‌های تلفن‌همراه تولید‌شده و سپس بارها و بارها بازخورد آن در جامعه و سراسر دنیا کنترل‌شده‌، در ادامه تمرکز روی سایت نشریه صورت‌گرفته و نکته‌ی آخر صرفه‌جویی در مصرف کاغذ‌، چاپ‌، صحافی‌‌، حمل‌و‌نقل‌، توزیع‌، زمان و‌.‌.‌.

از اعماق افکارم در آن عالم بیرون‌آمدم و به دنیای خودمان ایران برگشتم که اگر ما بخواهیم چنان تصمیمی بگیریم، چه‌می‌شود؟ برای نمونه در شماره‌ای اعلام ‌کنیم که چند‌ماه بعد نشریه‌ی «پزشکی‌امروز» پس‌از ۲۶‌سال تلاش بی‌وقفه با دنیای چاپ و کاغذ خداحافظی می‌کند و به فعالیت خود به‌صورت مجازی ادامه می‌دهد! تصور رخدادهایی که درپی عملی‌کردن این تصمیم به‌وقوع می‌پیوندد، آنچنان دور از ذهن نیست:

۱ـ خداحافظی با دنیای چاپ‌، یعنی خداحافظی با خرید کاغذ (قطع ارتباط کاری با کاغذ‌فروش‌، راننده‌ی حمل‌کننده‌، انباردار و‌.‌.‌.)‌، یعنی خداحافظی با چاپخانه ( قطع ارتباط کاری با مدیر و کارگران چاپخانه‌، فروشنده‌ی‌جوهر و دستگاه‌چاپ و تعمیرکار آن و‌.‌.‌.‌)‌، خداحافظی با لیتوگرافی (‌قطع ارتباط‌کاری با لیتوگراف‌، زینک‌فروش‌، فروشنده‌ی داروی‌زینک و...) خداحافظی با صحافی‌، با اداره‌ی پست‌، با حمل‌و‌نقل و بی‌کار‌شدن ۷۰‌درصد از پرسنل که در‌این بازار راکد، این اقدام نوعی ضربه‌زدن به اقتصاد کشور است‌.

۲ـ قطع همکاری بیشتر شرکت‌های آگهی‌دهنده با‌توجه به مؤثرتر‌بودن تبلیغات چاپی و عملاً قطع منبع درآمد.  

۳ـ عدم دسترسی همگان به اینترنت در سراسر کشور و بی‌بهره ماندن آنها از مطالب روز؛ به یاد دارم که پدر معتقد بودند پزشکی که در مناطق محروم درحال طبابت است و دستش از همه‌ی منابع اطلاعاتی کوتاه، باید بدون پرداخت هزینه و تحمل زحمت، این اطلاعات به‌روز دراختیارش قرار‌گیرد‌.

۴ـ عدم‌رعایت حقوق ناشر و نبود قانونی در دفاع از این حق اولیه که نیازی به توضیح ندارد‌.

۵ـ خارج‌شدن نشریه از گروه نشریات تخصصی و در ادامه‌ی آن به‌وجود‌آمدن مشکل‌های ثانویه و‌...

سپس در ذهن خود فرض را براین گذاشتم که با وجود تمامی این مشکلات، این گام را برداشتیم و این اتفاق افتاد. اصلاً هفته‌نامه‌ی «پزشکی‌امروز» را فراموش‌کنیم! قدم فراتر گذاشته و به پیشینیانمان اشاره‌کنم‌؛ به شاهنامه‌ی فردوسی بزرگ‌، به گلستان و بوستان سعدی اشاره‌کنیم‌، به حافظ‌شیرازی و استاد جلال‌الدین محمد بلخی‌، همگی اینها با چاپ نوشته‌های خود روی کاغذ ماندگار شدند و می‌باشند! فرض بر‌اینکه حافظ در‌این دوره می‌زیست و تصمیم‌داشت دیوان خود را به‌گونه‌ی مجازی منتشر‌کند‌، حال با چشم‌پوشی از اینکه آثارش بدون مجوز به‌نام ده‌ها فرد تمام می‌شد (همانند سخنانی که این روزها به‌نام کوروش‌بزرگ در صفحه‌های مجازی دست‌به‌دست می‌شود و منابعش مبهم است)‌، آیا قرن‌ها بعداز این انتشار الکترونیکی‌، نمونه‌ای از این آثار گرانبها در‌دست باقی می‌ماند که  بتوان روح و فکر را با آن جلا‌داد‌؟ با استناد به چه نوشته‌ای به فرزندانمان دیوان‌حافظ را معرفی نماییم‌؟

همه‌و‌همه‌ی اینها میراثی است ماندگار و معلوم نبود که اگر پیش‌از کاغذ نسخه‌ی الکترونیکی این نسخ کشف‌شده بود، این روزها ما را چه‌حالی بود‌؟

به‌هر‌حال به دنیای واقعیت بازگشتم و با بررسی تمامی موارد یاد‌شده‌، نشریه‌ای که بیست‌و‌پنج سال است با خلوص‌نیت و صداقت در‌حال فعالیت می‌باشد و به‌قول بنیانگذارش با زکات‌علم، در ادامه‌ی راه خود بیش‌از آن که به طبیعت آزار برساند‌، باید ادامه‌دهد و در مسیر پیشبرد این اهداف با تمام ناملایمات این روزها قدم بردارد.

به‌هرحال با به پایان رسیدن بیست‌و‌پنج‌سالگی و روشن شدن شمع بیست و شش سالگی،  مفتخریم اعلام‌کنیم که وجود هفته‌نامه سرچشمه گرفته از این همه انرژی است که از خوانندگانش می‌گیرد! نه اینکه شعاری بدهیم و به‌سان کاغذی که در سخنرانی‌ها خوانده می‌شود بارها‌و‌بارها جمله‌ای را بدون آنکه آن را بفهمیم تکرار‌کنیم‌، بلکه به‌واقع این جمله را حس‌می‌کنیم‌؛ از تماس‌هایتان‌، از نامه‌های ارسالی‌و...

به فراخور حال و هوای این شماره لازم می‌دانم تا به مواردی چند اشاره کنم که در‌این راه پرپیچ‌و‌خم بیست‌و‌‌پنج ساله و پیش‌از آن، بر هفته‌نامه و دکتر «فرخ سیف‌بهزاد» گذشته و تا‌به‌حال بدان اشاره نشده‌:

نوروز سال‌۱۳۸۹ پدر مشغول تألیف کتابی از کتاب‌های خود بود. ‌کتابی که به مقدمه‌ی دانشمند معاصر و فقید این مرز و بوم‌، ادیب‌، محقق و مورخ بزرگ، جناب استاد دکتر محمد‌ابراهیم باستانی پاریزی که ای‌کاش این بزرگان ابدی بودند و ما را از درخشش گوهر وجودشان محروم نمی‌ساختند‌، مزین شده بود (که البته اصل آن در انبار ناشر محترم از‌بین‌رفت و هیچگاه چاپ نگشت و خدا داند که هم‌اکنون چه بر سرش آمده‌) و در همین دیدارهایی که پیرامون این کتاب داشتند، آخرین اثر استاد در آن زمان به‌نام «هواخوری باغ» به پدرم هدیه‌شد و به‌نظر شخصی من چه افتخاری ازاین بالاتر که در‌این کتاب از هفته‌نامه‌ی «پزشکی‌امروز» و بنیانگذارش اینگونه یاد‌شده‌:  

(‌مثل آقای دکتر «فرخ سیف‌بهزاد» که تاریخچه‌ای از طب در ایران نوشته‌است و امیدوارم روزی به‌چاپ برسد‌. او مدیر مجله‌‌ی «پزشکی‌امروز» می‌باشد که یکی‌از فنی‌ترین مجلات روزگار ماست)‌.

البته نه استاد بزرگوار و نه پدرم هیچکدام کتاب یاد‌شده را به چشم ندیدند‌، همانند من و شما!

اوایل سال۸۰ بود که پاکت ‌نامه‌ای از کشور آمریکا به‌دستمان رسید‌، نام فرستنده دانشگاه مدیکال نیویورک درج‌شده بود و نام گیرنده نیز دکتر«‌فرخ سیف‌بهزاد»؛‌ متن نامه تقدیرنامه‌ای از دانشگاه یادشده بود که پدرم را به صورت رسمی به عضویت هیأت علمی خود در آورده بود و به ضمیمه‌ی آن دعوتنامه‌ای که کار خود را در‌آن کشور ادامه بدهد‌. پاسخ روشن بود‌؛ عشق به وطن‌، عشق به خدمت‌، عشق به هفته‌نامه! چندی نامه را روی میزش داشت و پس‌از مدتی هم که دید که بیش‌از‌حد پیگیری می‌کنم، نامه را سر‌به‌نیست‌ کرد. امروز متأثر می‌شوم که آن روزها عده‌ای در‌آن سوی آب گرد‌هم جمع آمدند و چنین اقدامی‌کردند و چند‌سال پیش و پس‌از هجرت دائمی این بزرگمرد دراین‌سوی آب، زحمتی بابت برگه‌ای حتی از‌طریق فکس پیرامون تسلیت و تقدیر از زحماتش ارسال نگردید و گویی اصلاً وجود نداشت‌. (که البته بازهم در‌‌آن روزها همین خیل عظیم انرژی‌ها از‌سوی شما دلگرممان کرد).

 

تعداد بازدید : 1772

ثبت نظر

ارسال