شماره ۱۰۹۲

بیولوژی سالمندی

دکتر فریدون ضرغام ‮‬- روانپزشک

تاریخچه:

از زمان بقراط بیولوژی سالمندی به‌صورت فنی، توأم با تجربه‌ی منطق و عقل درآمد. بقراط نظریه‌ی فیثاغورث را درباره‌ی چهار خلط مزاج انسانی به‌صورت بلغم، دم، سودا و صفرا پذیرفت و بیماری سالمندی را حالتی ناشی‌از عدم‌تعادل این چهار خلط می‌پنداشت. او مراحل حیات را با چهار فصل طبیعت مقایسه کرده و سالمندی را زمستان زندگی فرض  می‌نمود.

بقراط میانه‌روی و اعتدال را در تمام زمینه‌ها توصیه می‌کرد و می‌گفت سالمندان هرگز نباید کار و پیشه‌ی خود را رها کنند. ارسطو حوادث داخلی بدن را شرط لازم برای حیات دانسته و سالمندی را با ازدست‌دادن حرارت داخلی بدن برابر می‌پنداشت. در سده‌ی دوم پس‌از میلاد، جالینوس (Galen) معتقد بود که تمام وظایف انسان سالمند، رو به کاهش می‌گراید. توصیه‌های او در کتاب بهداشت کهنسالی ‌(Gerocomica) تا قرن ۱۹میلادی در اروپا مورد توجه بود.

او معتقد بود که سالمندان باید حمام گرم بگیرند و بدن خود را گرم نگه‌ داشته و به فعالیت مشغول باشند. او بدن را محل مادی روح تلقی می‌کرد. پورسینا که خود پیرو عقاید جالینوس بود، در سده‌ی یازدهم میلادی مشاهدات جالبی در باب بیماری‌های مزمن و ناراحتی‌های سالمندان عنوان‌کرده و حیات را مشعل فروزانی می‌دانست که از ماده‌ای در منبع چراغ برخوردار است. این یک تشبیه عرفانی بود و در قرون‌وسطی نیز روح را با شعله معرفی و تشبیه می‌کردند.

STALL، نظریه‌ی زیست‌گرایی را بنانهاد که می‌گفت در بدن انسان یک  جوهر یا اصل حیات وجود دارد که ضعف یا کاهش آن، کهنسالی و از میان رفتن و مرگ  را درپی می‌آورد.

درسال ۱۷۶۱ در کتاب مورگانی (Morgani) همبستگی میان نشانه‌های بالینی و مشاهدات کالبدشکافی به‌دست آمد و مورد بررسی قرار‌گرفت. Huffland آلمانی که از اصحاب مکتب زیست‌گرایی بود، معتقد است هر‌موجود زنده از مایه‌ی حیاتی مشخصی برخوردار است که در‌طول‌زمان آن را ازدست‌می‌دهد.

از‌سال‌۱۸۵۰ درمان سالمندی (Geriatrie) بدون آن که از عنوان مشخصی برخوردار باشد، بخشی‌از علم‌پزشکی بوده است. Salpetriere از ۲تا۳ هزار  فرد کهنسال نگهداری می‌کرد. در آغاز سده‌ی بیستم Cazalis می‌گفت: « سن هر انسانی به سرخرگ‌های وی مرتبط است. بنابراین آرتریواسکلروز عامل تعیین‌کننده‌ی سالمندی است.»

در سال‌های اخیر طب سالمندان (Gerontology) در‌جهت رشد و توسعه قرارگرفت و ‌از سال۱۹۳۰ به بعد، پژوهش‌های زیست‌شناسی و روانشناسی و جامعه‌شناسی در خصوص سالمندان انجام‌شد. در ۱۹۴۵ انجمن Gerontology در آمریکا به‌وجود آمد.

در‌سال‌۱۹۴۶ دومین نشریه‌‌ی ادواری تخصصی در آمریکا درباره‌ی طب سالمندان منتشر‌شد. درهمین‌ سال در انگلستــان با تشویـق Leon Binet پژوهش‌هایی  درباره‌ی سالمندی شروع‌شد. سال۱۹۵۱ کنگره‌ی جهانی در سنت لوئیز آمریکا  درباره‌ی سالمندان تشکیل‌شد.

طب سالمندان در سه جهت رشد یافته است: ۱ـ در جهت زیست‌شناسی ۲ـ در جهت روانشناسی ۳ـ در جهت اجتماعی.

در سنین سالمندی، تعداد بافت‌هایی که از جهت سوخت و ساز فعال هستند کاهش‌می‌یابد، درحالی‌که تعداد بافت‌های بی‌اثر فزونی پیدا می‌کنند. این بافت‌های اخیر متصلب شده، استحاله پیدا‌کرده و با تجمع چربی همراه ‌می‌شوند و سدیم، کلر و کلسیم افزایش‌می‌یابند. ولی میزان پتاسیم، منیزیوم و ترکیبات پروتئینی کاسته می‌شود. پیاز مو و خود مو ماده‌ی رنگ‌زای خود را ازدست‌می‌دهد و به‌همین جهت موی سر سفید می‌شود.

دندان‌ها می‌ریزند و باعث کوتاه‌شدن قسمت زیرین صورت‌می‌گردند، لب بالا نازکتر و مهره‌ها به‌هم فشرده‌شده، دیسک‌های ستون‌فقرات به هم نزدیک‌شده و به‌همین‌جهت طول قد کوتاه می‌شود. از اندازه‌ی سینه‌ی مردان‌۱۰سانتیمتر و سینه‌ی زنان ۱۵سانتیمتر کاسته‌می‌گردد. خشکی عضلانی و تصلب مفاصل حرکات را دشوار می‌سازد، استخوان‌ها به پوکی مبتلا می‌شوند و ترد و اسفنجی می‌گردند. به‌همین‌جهت شکستگی سر استخوان‌‌ران که سنگینی بدن را تحمل‌نمی‌کند، یک اتفاق عمومی‌است.

ظرفیت تنفسی که در ۲۵سالگی ۵لیتر است، در ۸۵سالگی به  ۳لیتر تقلیل می‌یابد. اعصاب حرکتی تحریکات را به‌سرعت منتقل نمی‌کنند و آهسته‌تر می‌شوند. کلیه، کبد و غدد گوارش استحاله می‌یابند. مقاومت سالمندان  در مقابل عفونت از جوانان بهتر است ولی عکس‌العمل در‌مقابل عفونت کم می‌باشد. در آمریکا سالمندان یک  دوازدهم جمعیت و یک پنجم تخت‌های بیمارستانی را در اختیار دارند و مشاوره‌ی پزشکی برای سالمندان افزایش یافته است. به‌علت دشواری در حرکت و ضعف دید، سالمندان اغلب قربانی حوادث رانندگی می‌شوند.

در آنان تفاوت فراوانی میان افراد هم‌سال دیده می‌شود، سن تقویمی و سن زیستی با یکدیگر منطبق نیستند و بار سال‌های عمر بر دوش همه‌ی افراد به طور یکسان سنگینی نمی‌کند.

Howell پیرشناس امریکایی می‌گوید: «سالمندی یک سراشیبی ساده‌ای نیست که همه با یک  شتاب آن را به پایین طی کنند بلکه پلکانی است با نرده‌های بی‌نظم که برخی از آن با سرعتی بیش از  دیگران به پایین می‌آیند». (برای برخی زمان تندتر و برای تعدادی از سالمندان زمان کندتر حرکت می‌کند).

در سالمندان توانایی‌هایی ازقبیل مشاهده و تجربه، ترکیب، تکمیل و تنظیم که در آنها سازگاری و تطبیق عامل اساسی است، کاهش می‌یابند به‌خصوص اگر این توانایی‌ها بد به‌کار گرفته شوند. حساب ذهنی، سازمان‌بندی فضایی (Spatial)، استدلال منطقی آنان با کاستی همراه است. خلاصه آن که انسان یک توانایی بالقوه سازگار و سیال دارد که سن بر آن اثر می‌گذارد و یک قسمت از ذهن که شکل قطعی پیدا کرده است شامل سازگاری‌های اکتسابی است که هرگز پیر و فرسوده نمی‌شود. هرچه توانایی عقلی انسان بیشتر باشد سرعت و میزان کاهش توانایی‌ها کمتر و اندک است و هرگاه چنین انسانی حافظه و هوش خود را به کار مستمر وادارد، می‌تواند آنها را از آسیب مصون سازد. بسیاری از کهنسالان تا آخرین ساعات حیات با ذهنی روشن در تلاش و تکاپو به‌سر‌می‌برند. به سبب ارتباط جسم با روان، در نتیجه‌ی کهولت ساختمان روانی سالمند تُرد و شکننده می‌شود و به همین علت در معرض بیماری‌های روانی قرار می‌گیرد.

توارث و جنسیت در کهولت دخالت دارد، جنس زن بیش‌از مرد عمر می‌کند؛ در فرانسه زنان به‌طور‌متوسط هفت‌سال بیش‌از مردان عمر می‌کنند.  عوارضی ازقبیل تغذیه، محیط‌زیست وشرایط اقتصادی در سلامت سالمندان مؤثر است. سالمندان سالم در روستا، بیشتر از شهرها هستند. تندرستی و بهداشت با سطح زندگی تناسب نزدیک دارد.

بدن انسان از دستگاه‌های مختلف تشکیل‌شده و هر‌یک از دستگاه‌ها از سلول تشکیل شده است. بهتر‌است برای پی‌بردن به چگونگی سالمندی و تغییرات آن، دگرگونی سلول‌ها را مورد بررسی قراردهیم. با چشم‌های بسیار مسلح (میکروسکپ الکترونیک و غیره) مشاهدات خود را در طول‌عمر سلول یادداشت نماییم و این خود مبحث Cyto-Gerontology و بیولوژی سالمندی سلول را پیش‌می‌آورد و بالاخره باب سالمندی مولکولی را می‌گشاید. خلاصه آن که در موقعیت بیولوژی دلخواه، اعضاء دارای قدرت ارثی حیاتی و در‌نتیجه منحنی حیاتی مخصوص به خود هستند. تغییرات محیط، بیماری‌ها، استرس‌ها و مسمومیت‌های داخلی و خارجی و غیره دراین منحنی حیات تأثیر گذاشته و باعث محدودیت طول زندگی می‌شوند.

وراثت و سالمندی

عامل وراثت در بسیاری از تظاهرات سالمندی، اثری غیرقابل انکار دارد. اکنون با مشاهدات زیر آن را ثابت می‌کنیم:

۱ـ Synd.Turner یا X Choromosom: اختلالات کروموزوم۴۵ عامل آن است که با قدکوتاه، گردن‌کلفت و کوتاه، عقب‌ماندگی‌ذهنی و عدم‌تکامل دستگاه‌تناسلی (فقدان قاعدگی ماهیانه)، شناخته می‌شود. بیماری ارثی و به‌علت اختلال کروموزوم(Xo) است که مادرزادی می‌باشد.

Synd.Marfan: بیماری ارثی اتومازومال غالب است و با انتهاهای طولانی تغییرات مادرزادی در مزدرم و اکتودرم همراه است. تحلیل و دژنرسانس عروقی در این بیماری دیده می‌شود (آنوریسم سرخرگ‌ها).

۳ـ Synd. Patas: با ۳۰ نشانه شناخته می‌شود. اختلالات عقلانی، شنوایی، قلبی، تشنج، کلیوی، فتق نافی و... و تا ۲سالگی مرگ بیمار فرا می‌رسد.

۴ـ منگولیسم (‌Down .Synd ):  که به‌علت اختلال کروموزم۲۱ بوده و با پیری زودرس همراه است. و با قیافه‌ی مخصوص مغولی، تأخیر و  عقب‌افتادگی عقلانی، زبان بزرگ شیاردار و... شناخته می‌شود و بسیاری دیگراز بیماری‌های ارثی ارتباط سالمندی را با توارث و کرموزوم مشخص می‌نماید.

اختلال در پیام‌های ارثی نیز در مکانیسم سالمندی تأثیر بسزایی دارند، سلول‌های عصبی تقسیم  نمی‌شوند و همچنین ماکرو  مولکول‌هایDNA تجدید نمی‌گردند. بسیاری از تظاهرات سالمندی با ازبین‌رفتن سلول‌های عصبی بستگی دارند و این بیانگر اختلال‌حافظه و ضعف مشاعر و اختلال تطابق  با محیط است، همچنین پایین‌آمدن دامنه‌ی حواس مثل دید و شنوایی و غیره به‌علت تقلیل سلول‌های عصبی فعال می‌باشند.

آتروفی نسوج عضلانی:

سالمندی عضلانی به پایین افتادن ظرفیت  و کار عضلات تعبیر می‌شود. از لحاظ بیوشیمیایی، Phosphocreatine موجود در عضلات تقلیل می‌یابد. این ماده حاملADP (اسید‌‌دی‌فسفریک) و ATP (اسید‌تری‌فسفریک)می‌باشد که باعث فعال شدن مکانیسم انقباض عضلانی می‌شود. اختلال فونکسیون عضلانی در جریان سالمندی می‌تواند ناشی‌از نقص و آسیب DNA روی ریبوزوم باشد. می‌توان این نارسایی را در سالمندان با رژیم‌غذایی لازم و فعالیت کافی بهبود ‌بخشید.

آتروفی نسج کلاژن: این بافت در درم پوست، در مجاورت تاندون‌ها و مفاصل، در غضروف و استخوان دیده می‌شود. کلاژن از ماکرو مولکول درست شده است که از سه رشته‌ی پلی‌پپتیدیک تشکیل می‌شود. این ماکرومولکول خارج سلولی بوده و در دوران حیات وجودش تجدید نمی‌شود. بررسی سالمندی نسج کلاژن و تغییرات آن در دوران سالمندی می‌تواند چگونگی تحولات این نسج را توجیه نماید. همچنین می‌تواند بیانگر رویدادهایDNA در دوران سالمندی باشد.

با گذشت زمان اکسیداسیون نیز رو به زوال می‌رود و ساختن‌RNA و DNA کم می‌شود و غشای‌سلولی که خاصیت Beta Adrenergic Recepteor دارد، این خواص را از‌دست‌می‌دهد. Helper T.Lymphocyte به‌طور نارسا و ناکافی عمل می‌نمایند   و شماره‌ی لنفوسیت‌های معمولی افزایش می‌یابند. مِچینکُف عقیده داشت که سالمندی بیماری مزمنی است که با تحلیل عناصر سلولی مشخص می‌گردد.

 

تعداد بازدید : 1578

ثبت نظر

ارسال