شماره ۱۲۱۹
پزشکی امروز
درگذشته که تعداد پزشکان محدود بود، بیماران همیشه به یک طبیب مراجعهمیکردند و این ارتباط و نزدیکی درحدی بود که پزشک جزو خانواده بیماران محسوبمیشد. بهطوریکه غیراز مسائلپزشکی، طبیب درموارد دیگر زندگی نیز مورد مشاوره و کنکاش بیماران قرارمیگرفت و چنین شد که نام «پزشکخانواده» جهانیگردید.
اما زمانیکه تعداد پزشکان و متخصصان رشتههای گوناگون زیاد شدند، بیماران خودآگاه یا ناخودآگاه به پزشکان متعدد مراجعه و هرچند صباحی او را عوضنموده، سراغ طبیب دیگری میرفتند و میروند. حتی برخیاز بیمارانکه دچار وسواس هستند گاهی در یک روز به چندپزشک مراجعهمیکنند و این رفتار جز گمراهی برای بیمار و پزشک حاصلی ندارد. درحالیکه اگر بیمار بهطورمرتب و مداوم به یک پزشک مراجعهکند، باتوجه به ارتباطات پیشین و آشنایی، بهتر و راحتتر میتواند با پزشک صحبتکند و پزشک نیز بهتر میتواند مشکلات بیمار را دریابد و توصیهها و درمانهای مناسبتری را به بیمار ارائه نماید.
ازطرفدیگر باتوجه به کمی وقت پزشکان، اینآشنایی موجبمیگردد که بیمار دیگر نیازی به گفتن شرححال تکراری خود نداشته و معاینات پزشک نیز محدود میشود.
یکیاز موارد مهمی که بهواسطه آن، این ارتباط دوطرفه نمیتواند برقرارشود و حقیقتا خدشهدارمیگردد، بیمارانی هستند که به مراکز درمانی دولتی و بیمهای مراجعهمیکنند و هربار یک پزشک جدید آنها را معاینهمیکند و حتی اگر پزشک یا پزشکان جدید حوصله خواندن پرونده اورا حتی بهطور سرسری داشته باشند و یا باوجود پیشرفت تکنولوژی و وجود کامپیوتر شرححال بیمار جلوی چشمپزشک قرارگیرد، باز هم نتیجة مطلوب درمقایسه با داشتن یک پزشک حاصل نمیشود.
خلاصه آنکه آشنابودن پزشکان با بیمارانشان، داشتن پیشینه آنها، عادات و شخصیت آنان و بهطور کلی یک پزشکداشتن، میتواند به بهترشدن پیامدهای درمانی کمک نماید. البته استثنا در مواقعی است که خود این پزشک، مشاوره و نظرخواهی پزشک دیگری را لازم بداند و بیمار را نزد او بفرستد و یا اینکه به طورکلی بیمار را دراختیار پزشکدوم قراردهد.
برچسب ها
ثبت نظر