من، «پزشکی امروز» بیست و سومین سال تولد خود را درحالی آغاز میکنم که چندماهی بیشتر از فقدان یکی از عزیزترین یارانم نمیگذرد.
نه! خدایا «یار» کم است من بابایم را از دست دادم. بدون بابا ادامهی زندگی آسان نیست.
بی تـــــو آشفـته تــــرین فــــرد جـهـانــم بابا
بی تـــو انگــــار که بی نـــام و نشــانم بابا
هم پـــدر بودی و هم جـــای بــرادر بـــودی
جای یک داغ دو داغ است به جانم بابا*
با وجود این برای آرامش روحش باید سعی کنم راهش را به بهترین وجه ادامه دهم. مطمئن هستم که در جهان باقی هم نگران من خواهد بود، همانگونه که در زمان حیاتش این دغدغهی خاطر را داشت...
یکی از نگرانی های همیشگی صیادی عزیز درمورد سرنوشت و آیندهی من بود و آنچه همواره از زبانش در جلسات هیئت تحریریه می شنیدم این بود که مبادا اینترنت و فضای مجازی باعث به تعطیل کشیدن من شود و موجودیت من از دست برود و مطمئن هستم که روحش هم نگران وقوع چنین حادثهای است. خوشحالم که هنوز این اتفاق نیفتاده و انشاالله به این زودی ها چنین نشود.
خوشحالی بزرگ دیگرم این است که سایر یاران بزرگوارم از جمله جناب آقای دکتر فرخ سیف بهزاد با تمام توان در پربار کردن من کوشا هستند، بطوری که بعد از فقدان منوچهر صیادی نازنین خللی در انتشار من پیدا نشد و یاران جدید در کنار ایشان راه بیست و دو ساله را ادامه میدهند.
مثل همیشه برخود فرض میدانم که از نویسندگان عزیز تشکر کنم که وجود آنها همواره برایم افتخار آمیز بوده و نام هریک از آنان در صفحات من باعث سربلندی و غرور است.
همچنین به توجه و محبت خوانندگان وفا دارم ارج مینهم و در بــرابـــر تمامی آنها سر تعظـــیم فرود میآورم.
و بالاخره بار منت کمک کنندگان مالیـ اسپانسرهاـ را با افتخار تمام بردوش میکشم و برای آنها و همهی کارمندان دفتری و مسوولان چاپ و پخش آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
*برگرفته از مجموعه شعر «این روزها بخاطر عشق...»
سروده فرشاد فرصت صفائی
ثبت نظر