شماره ۹۶۰

بدخطی پزشکان؟!

پرفسور محمدحسن کریمی‌نژاد - پاتولوژیست ژنتیک

نوشته همکار ارجمند جناب ‌آقای دکتر عبدالحمیدحسین‌نیا مرا به یاد داستان جالبی انداخت که شاید خالی از لطف نباشد.
دو همکلاسی که از شروع کودکستان تاختم دبیرستان با هم روی یک نیمکت، بسیار صمیمی و اغلب اوقات با هم بودند. بعداز ختم و پایان دوران دبیرستان یکی در رشته‌ی پزشکی و دیگری در مهندسی ساختمان ثبت نام کردند و هر دو در رشته ی خود موفق، پرکار و بسیار مشغول شدند و مهمتر اینکه به مناسبت شغل متفاوت مدتها از هم جدا و هرکدام به شهر و دیار دیگری رفتند.
بعد ازچند سال برحسب اتفاق همدیگر راملاقات‌کردند و هر دو بسیار خوشحال، قرار شد هرموقع دوست پزشک فرصتی پیدا کرد برای مهندس نامه‌یی بنویسد و او را برای شام دعوت کند، بعد ازمدتی نامه یی به دست مهندس‌رسید هرچه سعی کرد مطلبی دستگیرش نشد پس از تأمل و اندیشه‌ی زیاد فکر کرد آن را به داروخانه‌ی نزدیک منزل خود که با هم آشنایی دارند ببرد و از او بخواهد دستخط پزشک را برایش بخواند. صاحب و کارمندان داروخانه هرچه سعی کردند موفق به خواندن نامه‌ی مهندس نشدند، پیشنهاد کردند بهتر است به داروخانه ی‌ نزدیک مطب دوستش ببرد و از او بخواهد برایش رمز‌گشایی کند. مهندس هم به رغم گرفتاری  به داروخانه ی چسبیده به مطب دوست خود برد و نامه را بدو سپرد و منتظر ماند تا برایش بخوانند بعد از ساعتـی انتـظار مـدیر داروخانه آمد و چند شیشه و بسته دارو روی میز گذاشت و صورتحساب را به مهندس داد، مهندس با نهایت شگفتی گفت این چیست؟ جواب شنید قیمت داروهای تجویز شده آقای دکتر؟با تعجب بیشتر پرسید این دعوت‌نامه است ربطی به تجویز دارو ندارد. مدیر داروخانه مجدداً نامه را از سرتا آخر مطالعه کرد و گفت آنچه من درک می‌کنم همین‌داروها است که خدمتتان تقدیم شد شاید هم چیز دیگر باشد، بهتر است به داروخانه‌ی دیگری مراجعه‌نمائید.

تعداد بازدید : 744

ثبت نظر

ارسال