سرگیجه شدید وان گوگ
وان گوگ اولین بار درایام اقامتش درپاریس از بروز حمله هایی که منشاء آنها منگی و یا سرگیجه بوده وبه حمله های ناشی ازصرع شباهتی نداشت صحبت میکند:«درپاریس مدام احساس منگی میکردم... واین حالت مرتب برایم تکرار می شد»(از نامه یی به خواهرش). مجدداً خطاب به خواهرش ویلهلمینا مینویسد: تا به حال چهار بار دچارحملهی شدید شدهام» و در نامهیی خطاب به برادرش تئو:«به هنگام اقامت درپاریس بیماریام آرام آرام درحال پیشرفت بود». اگر اظهارات وان گوگ را بامعیارهای قابل قبول امروز بسنجیم می بینیم که وان گوگ حملههای خفیف وحملههای شدید ناشی ازسرگیجههای خود را تفکیک میکرد، در توصیف حمله های خفیف و زمانهای فـتـرت کـوتاه بین آنها می گفت: « مدام احساس سرگیجه می کردم» (در نامهیی به خواهرش) و در مقایسه، راجع به حملههای شدید و دفعات مشخص آنها اظهار میکرد که:«تا به حال چهار بار دچار حملهی شدید شدهام» (بازهم ازنامهیی به ویلهلمینا). وان گوگ درنامهی مورخ25 می 1889 از سن رمی، به تشریح واقعیت بروز حملههای خفیف و یا دوران فترت مربوط به حملههای شدید خود میپردازد:
«حالا که طی پنج ماه اخیر حملات ناشی ازسرگیجه کاهش پیدا کرده، من به غلبه بر بیماری و یا لااقل به عدم تکرار حملههای شدید آن امیدوار شدهام».
افزون براین وان گوگ ازطرفی درنامهیی به خواهرش می گوید که: «مدام احساس سرگیجه میکردم» ودرجای دیگر به برادرش تئو مینویسد که «حملهی سرگیجه به فواصل طولانی عارض میشود» (نامه ی شماره683). نامههای وان گوگ در مورد حملات سرگیجهی او دارای شواهد فراوان دیگری نیز هستند (نامههای 592، 604، 605، 638 الی 692 و نامههای شماره 4 و 11 خطاب به خواهرش). وان گوگ فکر میکرد که حملههایش ممکن است منشاء فیزیکی داشته و مربوط به نارسایی گوش واعصاب شنوایی باشد (نامهی مورخ 25می 1889).
وان گوگ همچنین برای تئو از ویژگیهای دورههای بدون عارضهی بین حملات مطالبی را شرح میدهد (نامهی شمارهی 631 به تاریخ می1890):
«من موضوع را مجدداً به آقای پیرون گفته و تأکید کردم که حملههائی که به من عارض میشود همیشه دورههای کاملاً آرام سه یا چهارماههیی را به دنبال دارد».
شدت موضعی سرگیجه وعدم تعادل ازنشانه های ویژه بیماران مبتلا به ناخوشی«منی یر» است. وان گوگ به امیل برنار، نقاش دوران پس از اکسپرسیونیسم، نوشت:«امروز که سرم اندکی آسوده تراست برایت نامه مینویسم. قبل از این مواظب بودم که پیش از بهبودی باعث تحریک آن نشوم» (ازنامهیی به تاریخ دسامبر 1889). وان گوگ درنامه یی به برادرش نوشت: « درآن وقت،اثر ضربهی بیماری چنان بود که مرا از هر حرکتی بیزار میکرد و درآن حال تنها مطلوب من این بود که هیچوقت مجبور نباشم دوباره بیدار شوم» (نامهی شمارهی 592 به تاریخ 25 می 1889)، و درنامهی دیگری با توضیح حالت تهوع واستفراغ که معمولاً با بروز حملههای ناشی از بیماری منییر همراه است، مینویسد: « به هنگام شدت حمله، دراثر ناراحتی معده هیچ چیز نمیتوانم بخورم». سفر، تحریک اعضای بدن، بیحوصلگی، جابجایی و تغییرحالتهای موضعی، تهوع و منگی ناشی از بیماری منی یر را تشدید میکنند. وان گوگ درماه فوریه1890پس از سفر به آرل، دچارحملهی توام باتهوع گردیده و با درشکه به آسایشگاه برگردانده شد. دکتر پیرون نوشت که:« این بار مدت حمله طولانی تر شده واین امر سرانجام ثابت میکند که چنین سفرهایی برای او بد هستند».
احتمالاً لرزش تخم چشم که با حملات ناشی از بیماری «منی یر» همراه می باشد، توسط وان گوگ/ دکتر ری به اختلالات توهم آمیز بینایی تعبیر میشده است. وان گوگ هنگام مقایسهی حالت خود با بیماران مصروع اطرافش در آسایشگاه میگوید:
«باز درمورد وضعیت خودم باید بگویم که به خاطر یک موضوع دیگر باید شگرگزار باشم. باکسب اطلاع ازسایر بیماران دریافتهام که آنها هم مانند من، به هنگام بروز حمله سروصدا واصوات غریبی را میشنوند و اینکه علاوه بر آن شکل اشیاء درمنظر دید آنها متغیر جلوه میکند».
توضیح بالا وصف حال مشترک بیماران مبتلا به سرگیجه است که دربارهی لرزش تخم چشمشان اظهار مینمایند.
وان گوگ ضعف خود را به حالتهای تهوع واستفراغ که بلافاصله و یا به دنبال حملههایش عارض میشد مربوط می دانست. در20 آوریل 1888 از آرل به تئو چنین نوشت:
«معدهام بسیار ضعیف است، اما امیدوارم بتوانم آنرا بهبود بخشم، و این به وقت و حوصله نیاز دارد. به هرحال تاکنون خود را نسبت به وقتی که درپاریس بودم بسیار سرحال تراحساس میکنم».
در11سپتامبر 1888 به تئو نوشت: «درحال حاضر هیچ مسألهیی درارتباط با معدهام ندارم، درنتیجه مغزم آزادتر بوده وامیدوارم که ذهنم نیز روشن تر بشود».
آخرین نامه اش به تئو درسپتامبر 1889 مشخصاً به دورههای آرام بین دوحمله که ویژهی بیماران مبتلا به ناخوشی «منی یر» می باشد اشاره دارد:
«وضع سلامت من درطی دورههای آرام بین حملات سرگیجه، ونیز وضع معده ام دراین دورهها آنچنان نسبت به قبل بهتر میشودکه مرا خاطرجمع میکند که حملهی مجدد واحساس هراس از واماندگی کاملی که بلافاصله درشروع حمله درمن به وجود میآید، تاچندین سال دیگر هم بروز نخواهد کرد. درشروع حملهها من چنان مغلوب میشدم که کوچکترین تمایل به دیدن دوستان و یا رغبت به کارکردن را از دست میدادم وحال آنکه حالا تمایل به این هر دو درمن بیدارتر میشود و به علاوه باید این واقعیت را گفت که اشتـها وسلامتی آدم درطی دورههای آرام بین حمله ها کاملاً رضایتبخش میشود».
ثبت نظر