جسمی که به زندگی در آن ادامه می دهیم...
اهدای عضو از بدن فرد دچار مرگ مغزی به بیماران نیازمند پیوند، فرآیندی حیاتی و در ضمن بسیار حساس است. شاید بهترین راه تسهیل اینگونه پیوندها، آگاهیبخشی به افراد جامعه قبلاز وقوع چنین امری باشد، کاری که فیلم «بودنیانبودن» (کیانوش عیاری ـ 1377) بهخوبی ازعهدهی آن برآمدهاست.
آنیک (عسلبدیعی) دختر جوانی است که بهعلت نارسایی شدید قلبی نیاز به پیوند قلب دارد.مرگ ناگهانی دامادی در مراسم ازدواجش، آنیک را به این خانواده پیوند میدهد.....
یکیاز چالشهای پیوند عضو در کشور ما، برقراری ارتباط صحیح با خانوادهی داغدار و مطرح کردن همزمان (اگر فاصلهی بین مرگ مغزی و انجام پیوند زیاد باشد، عضو پیوندی کارایی خود را ازدست میدهد) دو موضوع بالقوه ناراحتکننده و دردآور است:
اول اینکه عزیز جوان، سالم و شاداب آنها ازدست رفته است و دوم اینکه اکنون زمان تصمیمگیری فوری برای بخشیدن تعدادی از اعضای بدن آن مرحوم برای پیوند به دیگر افراد است.
از آنجا که در فرهنگها و خرده فرهنگهای ایرانی مثلهکردن (زخمیکردن و جراحت وارد آوردن به بدن فرد مرده) نوعی بیاحترامی محسوب میشود، در اولین مرحله گارد شدیدی در مقابل این درخواست ایجاد خواهد شد. تصور اینکه فرزند یا عزیزی (که بسیار هم جوان است) بدون قلب یا چشم یا کبد یا .... در خاک دفن شود برای بسیاری از افراد غیرقابل تصور و ناپذیرفتنی است.
دانستن این نکته مفید است که برداشت اعضای پیوندی توسط تیم متخصص و با رعایت کلیهی ضوابط جراحی انجام میشود و پس از عمل نیز محل بهخوبی بخیه میشود، بهشکلی که فقط یکخط جراحی باقی میماند و اگر عضو برداشته شده حجیم باشد (مانند قلب،ریهها و کبد) با تعبیه پروتز شکل ظاهری بدن بهشکلی کاملا محترمانه حفظ میگردد(نقل از سایتEhda.ir).
با توجه به همکاری مسوولان امر و آموزشهای ارائه شده از طرق مختلف،آمار اهدای عضو در ایران از 5%به 58%در سال اخیر رسیده است،اگرچه در کشورهایی مثل اسپانیا این آمار84% است.
با تماشای فیلم «بودن یا نبودن»، یکیاز مشکلات اساسی که در راهپیوند اعضا وجود دارد، تا حدودی برطرف میشود، بهاین شکل که همذاتپنداری ایجاد شده دراشخاص دراثر دیدن مصائب و دردهای بیماران نیازمند به پیوند (آنیک بهعلت نارسایی قلبی دچار تنگینفس شدید است و حتی درزمان راهرفتن از یک خانم کهنسال عقب میماند)، زمینه را برای تمایل قلبی به اهدای عضو ایجاد میکند.
همچنین توضیح مختصری در فیلم درمورد تفاوت مرگ مغزی و کما داده میشود: کما حالتی از ناهشیاری است که مغز در آن بهطور موقت بعضی از کارکردهای خود را از دست دادهاست، ممکناست قابلبرگشت یا غیرقابل برگشت باشد.اما مرگمغزی دراثر نرسیدن اکسیژن کافی به سلولهای مغزی روی میدهد و مرگ این سلولها و درنتیجه مرگ مغزی فرآیندی کاملا برگشتناپذیر و مساوی با مرگ قطعی است.
در اینحالت کلیهی فعالیتهای حیاتی بدن (که همگی تحتفرمان مغز انجام میشدند، متوقف میشود و اگر دستگاههای تنفسمصنوعی از بیمار جدا شود، هیچگونه علامت حیاتی نخواهد داشت و تنفس بیمار یا ضربان قلبش که بهوسیلهی این دستگاهها انجام میشده بلافاصله متوقف خواهد شد.
اهدای اعضا قبلاز مرگ ازطریق تماس با مراکزقانونی (مرکز اهدایعضو بیمارستان مسیحدانشوری ـ دانشگاه علومپزشکی شهیدبهشتی) قابل انجام است.کارت اهدای عضو برای داوطلب صادر میشود ، اما درصورت بروز مرگ، رضایت اعضای خانوادهاش برای انجام پیوند اعضا ضروری است.
ممکناست این سوال پرسیدهشود که درصورتیکه بازهم نیاز به رضایت خانواده در زمان مرگ هست، داوطلبشدن و ثبتنام برای اهدای عضو چهمنطقی دارد؟
پاسخ دراین نکته است که اولیایدم درصورتیکه بدانند آخرین خواستهی عزیز ازدسترفتهیشان، اهدای اعضای بدنش و زندگیبخشیدن بهچند نفر است، راحتتر با این موضوع کنار آمده و احتمال موافقت آنان بیشتر خواهد شد.
باور نادرستی در بین عامه وجود دارد که ثبتنام برای پیوندعضو ممکناست باعث شود در زمان بروز حادثهای، مراقبت مناسب از آنان صورت نگیرد تا از اعضای بدن آنان جهت پیوند استفاده شود!!
بسیار مهم است بدانیم، اولاً تیم پیوند اعضا کاملا از گروههای پزشکی مراقبتهای معمول در بیمارستانها جدا هستند.
ثانیاً هرتیم پیوند شامل چندین متخصص در رشتههای مختلف پزشکی است که احتمال متفقالقول بودن آنها برای چنین عملی کاملا دور از ذهن است.
ثالثاً تا زمانی که مرگمغزی کامل اتفاق نیفتاده است، هیچ ارتباطی بین بیمار و تیم پیوند نیست و تنها پساز وقوع مرگ مغزی، این موضوع به مراکز پیوند اعلام میشود.
«زندهکردن مردگان»، کاری است که تنها از خداوندگار برمیآید.شاید برای ما هم فرصتی باشد که اگر نه در زمان حیات، بلکه پساز مرگ خود کاری خداگونه انجام داده باشیم....
ثبت نظر