دراین سالهای طولانی، فراز و نشیبهای بسیار داشتم، مشکلات اقتصادی زیادی را پشتسرگذاشتم، سختیهای تهیهی کاغذ و چاپ و... را تحملکردم، تعدادی از عزیزان و نویسندگان خود را ازدست دادم، رقبای زیادی پیداکردم (که البته با همهی آنها بعداً دوستشدم) انتقادات بیشماری شنیدم که بیشتر آنها را بهجان خریدم و بقیه را هم تحملکردم، نامههای تشویقآمیز زیادی دریافتنمودم ولی خوشبختانه به خود غره نشدم و اسیر خود شیفتگی قرارنگرفتم.
و امروز وقتی به عقب نگاهکرده و هزار شمارهام را پشتسر هم مینگرم، نمیخواهم بگویم چند کیلومتر میشود، این مهم نیست، مهم آن است که چقدر توانسته باشم قلب شما خوانندگان گرامی را تسخیر کرده باشم.
من هرگاه فرصت کنم شمارههای اولیهام را ورق میزنم، زمانی که هشت صفحه بیشتر نداشتم، مقالههای آن هنگام را مرور کرده وبسیاری از آنها را با امروز مقایسه میکنم ـ کاری که برایم بسیار پندآموز استـ نام نویسندگان آن مقالات را میخوانم و یادشان میکنم، برای کسانیکه به علت کهولت قلم را زمین گذاردهاند، سلامتی آرزو کرده و برای آنان که به سوی خدا رفتهاند اشکی میریزم
به من گفتند و اصرار داشتند که به مناسبت هزارمین شماره جشنی برپا کنم ولی جشن واقعی وقتی است که خوانندگان گرامی از من رضایت داشته وتوانسته باشم با ارائهی مطالب مختلف، طبع مشکلپسند آنها را راضی کنم.
در اینجا لازم میدانم که از همهی خوانندگان، نویسندگان، حامیان مالی، مسوولان چاپ و نشر تشکر بیپایان داشته باشم و سپاس بیکران خود را تقدیم جناب آقای دکتر فرخ سیفبهزاد نمایم که بدون همت والای ایشان نمیتوانستم این مسیر طولانی را طیکنم و امروز با بالابردن شمارهی هزارم افتخار و مباهات نمایم.
ثبت نظر