شماره ۱۰۲۱

مرزهای گفتار

دکتر امیرناصر معزی

مرزهای گفتار

در شماره‌های 14 و 21 خرداد93 «پزشکی امروز» مقاله‌ی، جناب آقای دکتر علی نیک‌جو (درفضیلت گفتن) را خواندم، بسیار کوشیده‌ام دریابم علت عزلت‌گزینی، خوی انفعالی (پاسیو) یا لالی و سکوت چیست و چرا؟

توضیح: خوی انسانها از 3 دسته بیرون نیست:

1ـ برتری طلب عاشق تسلط، اینها ازگروه و اکثراً شر پرورند.Dominant hegemonic

2 و3  ـ عزلت‌طلبان و مهرطلبان، باخوی پذیرای دهانی ORAL-receptic که اکثراً مسحور خودکامگان اقتدار گرایند. معتقدم کثرت مهرطلبان افراطی، وجود برتری طلبان کامجوی خودکامه را توصیه می‌کند، افرادی‌که با چنین دستورالعملی زندگی می‌کنند و نفس می‌کشند.

چندخواهی پیرهن از بهر تن

                                                 تن رهاکن تانخواهی پیرهن

۱ـ درخلاصه‌ی فحوای مقاله: (سنت‌دینی،ادبیات‌عرفانی، فولکلور، اقتدارگرائی، خودآگاه و ناخودآگاه قومی. جمعی توده را به سکوت و لالی وانفعال کشانده)، به‌نظر من ایـن یــک مصادره به مطلوب circle reasoning است، من اقتدارگرایی را مقدم بر سایر علل دانسته‌ام که دیگر علت‌ها را به‌دنبال ‌می‌کشد.

۲ـ انسان فن‌بیان و گفتار را درکنار Body Image، برای اثبات خود self presentation به کار می‌برد، موهبتی از خالق کبیر که فرمود: (خلق الانسان، علمه‌البیان آیه‌ی3 و 14‌الرحمن). به‌ظن قوی ولی بسیاری ازکلمات که روزانه درعالم رد و بدل می‌شود، بیهوده‌گویی از نوع Echolalia Coprolalia، ترهات و اباطیل، چرندیات، تکرار مکررات (گندیده‌گویی) می‌باشد، مقدار کمی در حوزه‌ی گزیده‌گویی جادارد و این ویژه‌ی ایران نیست.
حتی گاهی تکرار تسلیت یا تبریک دریک مکالمه‌ی مختصر تنش‌انگیزاست.
معیار خاص برای نقد و بررسی پیش‌داورانه‌‌ی کلام توده‌ها آسان نیست، ارزیابی اینکه چه بیانی باطل و چرند وچه کلامی گزیده است مشکل، چند وجهی و مولتی فاکتوریال به‌نظر می‌رسد:

در‌شگفتم که چگونه ‌(فضیلت گفتن) را با این شـعر حـافظ تلفـیق دهم:
باده خور، غم‌مخور و پند مقلد مشنو (اعتبار سخن عام چه خواهد بودن؟)، به‌هرتقدیر عده‌یی برای آنانکه زبانشان اندرحکم نیست (زبان بریده به‌ کنجی نشسته صمً بکم) را تجویز می‌کنند که بی‌خودی بلبلی نکنند و پیش‌از کالابرگشان (کوپن‌شان) سخن نگویند.
جمعی هم که خود را از مصلحان می‌دانند به‌نی پناه می‌برند چون (زبان بی‌زبانان بشنو از نی) را شنیده‌اند و روایت جدائی‌ها را از نی (بشنو از نی چون حکایت می‌کند ـ و زجدائی‌ها شکایت می‌کند) ‌آموخته‌اند. (آنها شکایت خود را  از زبان نی‌می‌گویند که احتمال عاقبت به‌خیری‌اش بیشتر است...). گروهی هم بهلول‌وار خود را به جنون می‌زنند (تجنن) زیرا که بهلول‌وار سخن گفتن کم‌خطرتر است (راز مگو رو عجمی ساز خویش)

۳ـ چون فن‌بیان پروسه‌یی گروهی ـ اجتماعی است، باید با جمهور خلق گپ زد. اگر فرد باخودش صحبت کند، می‌گویند (خل است)یا (قاطی‌کرده). به تجربه ثابت‌شده گفتگو با کسانی‌که درحدود نازل فردیت (اندیوید وآلیزم) ذوب شده‌اند، یا بی‌خاصیت است، یا ملال‌آور، شاید اگر درست دقت شود، ذهن گوینده وشنونده در رد و بدل گفتارفقط پی اقلامی می‌گردد که نفع شخصی آنی یا آتی طرفین را تأمین کند، والا اغلب کلمات شان‌عافیت سوزست.
اغلب افراد سازنده‌ی چنین توده‌ها مدعی همزیستی‌اند، ولی عملاً در پوسته‌ی خود پوستی خمارآلوده می‌لولند. در سابقه‌ی چند هزار ساله‌ی تاریخ ایران و مشاهدات روزانه، بستر اقتدارگرائی افراطی ملموس است.

۴ـ ظهور بشر را روی زمین حدود 600 هزار سال و قدیمی‌ترین تمدن را 6 هزار سال قبل می‌دانند، اقای پروفسور ارنولدتواین‌بیA.J.Toynbee‌، 21‌‌نوع تمدن ذکر کرده، هزار‌سال قبل‌از تمدن Helenic از ظهور تمدن مرده‌ی‌کهن یا شکوفان، دوجامعه‌ی ایرانی و عربی را به‌نام تمدن سیریاک یا Syriac Society ذکر کرده که بعد به تمدن اسلامی مبدل شد. تواین‌بی ‌معتقد است، زندگی اجتماعی، قدیمتر از تاریخ ظهور نژاد انسان است، چنانکه در زندگی اجتماعی حشرات و حیوانات دیده می‌شود، به احتمال قوی در سایه‌ی حمایت جامعه‌ی بدوی است که انسانهای مادون سطح فهم بشری Subman توانسته‌اند به سطح بشر معمولی و مترقی برسند (ساب‌من ـ من MAN ـ سوپرمن) آقای تواین‌بی (مبارزطلبی محیط و پاسخ جامعه به مشکلات را منشأ اسباب و علل ظهور تمدن دانسته نه نژاد و نه محیط).

آقای سرهالفورد Mac Kinder درکتاب (مرکز ثقل جغرافیایی)، ترجمه آقای پرهام می‌نویسند، جغرافیا تاریخ می‌سازد و تاریخ سرنوشت ملتها را.

 

 

تعداد بازدید : 1486

ثبت نظر

ارسال