ادویه قلبیه نام رسالهیی است که ابنسینا (370 تا 428 هجریقمری) فیلسوف، پزشک، ریاضیدان و ستارهشناس بزرگ ایرانی در 16 باب نگاشته، فصول 16گانه رسالهی فوق فهرستوار عبارتنداز:
فصل اول، پیرامون مزاج اندامها یعنی هریک از اندامها آیا گرمند یا سرد، خشکند یا مرطوب و پارهیی موارد دیگر.
فصلدوم، وابستگی زندگی به اجسام.
فصلسوم، پیرامون نیروها و استعدادهای تن آدمی.
فصلچهارم، پیرامون لذت و شادمانی و وابستگی آندو به روانآدمی.
فصلپنجم، پیرامون اسباب شادیآوران و اندوهسازان.
فصل ششم، به دیگر سببهای شادمانیبخش و اندوهساز.
فصل هفتم، به انفعالات برخاسته از ناتوانی قلب.
فصلهشتم، از تعلق انفعالات به حالات خون چون خون فراوان بالاییده، خون فراوان بسیارگرم، خون رقیق آبناک، خون غلیظ کدر، خون غلیظ غیرکدر و...
فصل نهم، پیرامون وابستگی انفعالات، کنشپذیریها به حالت نفس و اندیشه مانند کینهتوزی، خشمناکی و انتقام و رغبت و ذوق و غیره.
فصل دهم، پیرامون داروها و غذاهایی که شادیآورند.
فصل یازدهم، پیرامون تأثیر هریک از داروها یا رفتارهایی که میتوانند به بهبود و یا تشدید بیماریهای قلبی منجر شوند.
فصل دوازدهم، پیرامون کارکردهای هریک از ادویهها، تأثیر مشترک آنها ونیز منافعی که دارند و نیز ردهبندیکلی داروها در نظام طب کهن سنتی ایرانی.
فصل سیزدهم، از گروه داروهایی سخن میگوید که در داروهای قلبی وارد میشوند و تأثیر آنها را افزایش میدهند (تداخلات دارویی که اثر سینرژیسم دارند). دراین فصل علاوهبر داروهای فوق، به ادویههای اسهالآور، عرقآور، ادرارآور، خونبرونریز، لطیفکننده، مخدر، پاککننده و تحلیل برنده نیز اشاراتی شده است.
فصل چهاردهم، که مفصلترین بخشرسالهی فوق است به یاد کردن مفردات دارویی پرداخته است.
فصل پانزدهم، دراین فصل ابنسینا در رسالهی فوق از ترکیبات دارویی سخن گفته که درگذشته به آن قرابادین میگفتند یعنی ترکیباتی از داروهای مفرده با هدف درمانی خاص که حکیمان کهن برای ناراحتیهایروانی و قلبی میساختهاند.
فصل شانزدهم، شامل تجربههای شخصی و آزمودههای خود ابنسینا در این خصوص میباشد و چنین توصیف نموده است:
و اما الادویه، المختصه بهذالشان، مماجربتاه نحن، و وقع تألیفها فیهذا الزمان، بعد تألیف ماسلف ذکره.
دراین رساله ابنسینا به نظریهی ارسطو که میگوید: همهی نیروها و روحهایی که برپیکر آدمی چیره میشوند از Mental، قلب سرچشمه میگیرند گردن نهاده است.
در رسالهی ادویهی قلبیه ابنسینا پیرامون وابستگی میان حرکات ذهنی چنین نگاشته: همهی پدیدههای ذهنی، با حرکات Somatic Functions و کارکردهای پیکرین Movements روح همراهند که یا او را پیروی میکنند که میتواند بهسوی بیرون و یا بهسوی اندرون باشد که ممکناست بهصورت ناگهانی و یا اندکاندک باشد که آن نیز خود به چندگونه است:
الف) نوعی که حرکت بهسوی خارج را پیروی میکند، باطن را سرد میکند و چه بسا که دچار افراطزدگی شود و ناگهان باعث چنان تحلیل شود که باطن و ظاهر را سردکرده و درپی آن غش یا مرگ رخ دهد.
ب) نوعی که حرکت بهسوی بیرون و ناگهانی است مثل خشم.
ج) نوعی که حرکت بهسوی بیرون تدریجی و کند است مثل آنچه در لذت دیده میشود.
د) نوعی که حرکت بهسوی بیرون و معتدلانه است مثل شادمانی.
هـ) نوعی که حرکت بهسوی داخل و ناگهانی است.
و) نوعی که حرکت بهسوی داخل و تدریجی و اندکاندک است مثل اندوهناکی.
در رسالهی فوق ابنسینا پیرامون جایگاه قلب در تن آدمی نیز سخن گفته است. حکمای پیشین دربارهی اینکه نخستین اندامی که در جنین پدید میآید اختلافنظر داشتهاند، ارسطو قلب را اولین عضو تشکیل شده در جنین و بقراط مغز سر را اولین عضو تشکیل شده در جنین میدانسته، چون اعتقاد داشته حس و حرکت ارادی به کمک آن کامل میشود. گروهی دیگر از حکما کبد و شماری ناف و جمعی دیگر نیز اندامهای دیگر را اولین عضو پدید آمده درجنین میدانستند. ابنسینا نظریهی ارسطو را پذیرفته و پیرامون اندامهای قلب مواردی را درکتاب قانون خود یادآوری کرده که در رسالهی ادویه قلبیه به چـشم نمیخورد. موارد فوق بهشرح زیر است:
قلب میان دو اندام رئیس دیگر یعنی مغز سر و جگر قرارگرفته تا هریک از آنها را به آن مقدار که به خون و روح نیاز دارند یاری دهد. ابنسینا آفرینش گوشت قلب را سفت سخت میداند که بهاینترتیب میتواند هم از آفات شدید دور و هم با کار پیوستهیی که برعهدهی اوست دچار ناتوانی نشود.
بوعلیسینا درخصوص بافت قلب میگوید قلب از سهگونه بافت نیرومند، الیاف قویه بافته شده و برای هرکدام از آنها وظیفهیی قائل است که به قرار زیر است:
1)الیاف دراز برای جذبکردن
2) الیاف پهن برای دفعکردن
3) الیاف مورب برای امساک یعنی درخویشتن نگاهداشتن
و دراینخصوص چنین مینویسد: قلب در نیامی، غلافی، بسیار تنگ محکم محصورشده که ازجنس غشاهاست تا برای او همچون سپر و نگاه دارندهیی باشد و قلب را میپندارد که با قوی طبیعی و به کمک انبساطتش تغذیه انجام میگیرد و خون را به داخل خود میکشد. همچنانکه هوای تازه را به درون خویش وارد میکند و باز مینویسد قلب در وسط سینه جای گرفته و چون میانهترین و معتدلترین جایگاه است و قلب اندکی بهسمت چپ گردش کرده تا ازکبد دور باشد تا هم برای کبد جای وسیعتری وجود داشته باشد و دیگر این که چانچه قلب و کبد هردو کنار هم باشند چون هردو گرم مزاجند، بدون آنها دریک نقطه باعث تجمع حرارت بیشازحد شده و به بدن زیان میرساند.
ابنسینا در رسالهی ادویهقلبیه به اختصار پیرامون قلب چنین یادآورشده که اصناف گوناگونی از بیماریها در قلب پدید میآید که بهطورکلی میتوان آنها را در دوگروه جای داد:
دستهیاول: بیماریهایی هستند که برآیند سرشت بد و سوءمزاج هستند که میتوانند همراه ماده، رطوبت یا چرک باشند و نیز میتوانند ساده باشند و خود ماده میتواند در رگها باشد یا درمیان پیکر، قلب وغلاف او باشد.
دسته دوم: بیماریهایی است که از آماسها یا بسته شدگیها یا پرخون شدگیها منشاء میگیرند که قلب را از بازوبستهشدن باز میدارند که خود به چند راه، دستهبندی میشوند:
الف) آماس گرم که میتواند نوع سست یا سفت داشته باشد و بیدرنگ میکشد.
ب) آماس سرد که در نیام است و به کندی پیـش میرود و بـهتدریج میکشد.
ابنسینا در رسالهی ادویهقلبیه 8 چیز را رهنمونکننده و آگاهکننده بر احوال قلب میداند:
1) نبض
2) تنفس
3) گشاد قفسهیسینه
4) بسائیدن تن
5) توانمندی تن
6) گرمای سرشتین
7) خشم ناگهانی
8) خیالپردازی
در بخش دیگر از رسالهی ادویهقلبیه و درآغاز آن ابنسینا معتقد است که خداوند سبحان تجویف حفره، چپ قلب را جایگاه روح و معدن پدیدآمدن روان قرارداده است.
درخاتمه لازم به توضیح است که ابنسینا با حکمت الهی که داشت دریافته بود که درخواستکننده تألیف رساله ادویه قلبیه به بحثهای پیچیده پزشکی آن چندان علاقهیی ندارد و این امر باعث شد که درنگارش آن بیشتر به طب روحانی بپردازد بهطوریکه درگذر از فصول شانزدهگانه رسالهی فوق میبینیم که تنها در بخشهای انتهایی است که از مفردات و ترکیبات دارویی سخن گفته است و درنتیجه بیشتر بحثهای رسالهی فوق پیرامون فلسفهی پدیدآمدن لذت و اندوه و سببها و علامتها و درمان آنهاست.
ثبت نظر