فیالعشق فصلی از کتاب «قانون» است (صفحه71تا73 قانون عربی چاپ بولاق) که ابنسینا دربارهی بیماری عشق نوشته خلاصهی ترجمهی آن چنین است.
در بیماری عشق، عاشق در خیالات خود غرق میشود و این تمرکز فکر موجب بیماری میگردد که از علائم آن گودرفتن و خشکشدن چشم، بههم خوردن پلکها بهطور متوالی، نفس بریده و توأم با آن آه، گریه بین خنده، نبض مختلف و متغیر بهویژه اگر به معشوق برسد. از این تغییر نبض حتی اگر بیمار نخواهد نام معشوق را بگوید میتوان او را شناخت، درمراحل مختلف با گرفتن نبض بهترتیب، و بروننام شهرها، محلهها، کوچهها و منازل واقع در آن کوچه و نام اشخاص ساکن آن منزل میتوان معشوق را شناخت و درمان مناسب را اختیارکرد. ابنسینا دراینخصوص درمان بیماری عشق درمانهای متعددی را درفصل فیالعشق کتاب «قانون» ارائه میدهد و درپایان مینویسد: ما این درمانها را بارها تجربه کردهایم و از معلوماتی که بهدست آوردهایم مردم بهرهها بردهاند.
شیخالرئیس ابنسینا (370 تا 428 هجری قمری) نامش ابوعلیحسین و نام پدرش عبدالله بود. یکیاز نیاکانش سینا نام داشت و بههمین دلیل به ابنسینا یا ابوعلیسینا شهرت یافته است. ابوعلی در ابتدا زبان عربی، قرآن و ادبیات را در بخارا آموخت و سپس علومی مانند ریاضی، علومطبیعی، پزشکی و... را فراگرفت. او منطق و مقدمات ریاضی را درخانه نزد ابوعبدالله ناتلی آموخت اما در علوم طبیعی و پزشکی استادی نداشت و ازراه خودآموزی ایندانشها را فراگرفت.
بوعلیسینا اولین شخصی است که درجهان به تعلیموتربیت و آموزش کودکان توجه داشته و درکتاب «قانون» فصلی را به تعلیم و تربیت و آموزش کودکان اختصاصداده است. این امر مایهی مباهات هرایرانی است چراکه این امر فوق درآن زمان بسیار مایهی شگفتی بود.
در یکیاز کشورهای خارجی 28سال درمورد یک مدرسه، تنها یک مدرسه غیرانتفاعی تحقیق کردند پساز مشخصشدن نتیجهی تحقیقات و مضار ادارهی آن مدرسه غیرانتفاعی برای جامعه آن را تعطیل نمودند حال آنکه در کشور ما ظرف اندک زمانی مدارس غیرانتفاعی قارچگونه رشد نمودند و ایران قبلاز اسلام را از لحاظ تعلیم و آموزش در اذهان زنده کردند. وقتی در جامجم پیامی تجاری از یک مدرسه غیرانتفاعی که استخر شنا و سالنهای فلان و بهمان دارد را پخش میکنند یعنی تعلیموتربیت و آموزش دیگر عبادت نیست تجارت است! و وقتی تعلیموتربیت و آموزش فرزندان این مرز وبوم به دست تجار اداره شود مطمئناً نتیجهی کار به چیز خوبی ختم نمیشود، نگاهی به هدایایی که به بهانهی روزهایی خاص وارد این مدارس غیرانتفاعی میشوند این شائبه را در اذهان زنده میکند که این روزهای خاص روزهای قدردانی و سپاسگزاری از اولیای فرهنگی این مرز و بوم است یا چیز دیگری که فساد و بیعدالتیهای بعدی را بهدنبال میآورد؟! آیا ابوعبیدجوزجانی، بهمنیار، معصومی و ... که همه از شاگردان و بعداً از بزرگان این مرز وبوم شدند نیز چنین رابطهیی مالی با ابنسینا داشتند؟! ابوعبیدجوزجانی یکیاز شاگردان و نزدیکان ابنسینا که درخصوص مذهب: ابنسینا از زبان او مینویسد: پدرم به دعوت یکیاز داعیان اسماعیلی به آن مذهب گروید برادرم نیز این مذهب را پذیرفته بود من بیشتر وقتها به بحثهایی که میان آنها درمیگرفت گوش میدادم، آنچه آنها میگفتند درک میکردم ولی دل من برآن قرارنمیگرفت هرچند که مرا نیز به آن کیش میخواندند. ابنسینا در فلسفه دیدگاهی نو داشت هرچند که ارسطو و افلاطون و فارابی فیلسوف بزرگ ایرانی در شکلدادن به فلسفهی ابنسینا تأثیرات بسزایی داشتهاند. علاوهبر فلسفه، ابنسینا در علمطبیعی، فیزیک، شیمی، ستارهشناسی، ریاضیات، موسیقی نیز استاد بود. ابنسینا علاوهبر علوم زمان خود بر ادبیات نیز تسلط داشته است. او علاوهبر اینکه استادی بزرگ در فن نویسندگی بود شاعری نیز میکرد و طبع شعر وی نیز مایه گرفته از تفکرات عرفانی و فلسفی او بود. ابنسینا بهجز قصیدههایش که دارای مایههای فلسفیوعرفانی هستند، دومنظومه دربارهی منطق و پزشکی سروده است. منظومهی پزشکی او بسیار شهرت دارد ابنسینا به الهیات اسلامی توجهیی خاص داشت و بسیار کوشش کرد تا اندیشههای اسلامی را در فلسفهی خود وارد کند. آثار ابنسینا را بیش از 130 کتاب و رساله دانستهاند که مهمترین آنها:
1ـ قانون
2ـ قولنج
3ـ رساله نبضیه یا رساله رگشناسی
4ـ حیبنیقطان
5ـ شفا
6ـ نجات
7ـ دانشنامه علایی
8ـ اشارات
9ـ حکمة المشرقیه
10ـ رساله تدبیر المنازل
11ـ دومنظومه دربارهی منطق و پزشکی میباشد.
به اعتقاد بیشتر محققان از بررسی کتابها و رسالههایی ابنسینا مشخص میشود که ابنسینا علومطبیعی و ریاضی را جزئی از فلسفه میپنداشت او براساس اندیشههای فلسفی خود حرکت نیرو، خلا، نور و حرارت را توضیح داد. باوجودیکه ابنسینا بسیاریاز کتابهای خویش را به زبان عربی (زبان علمی زمان خویش) نوشته اما ظاهراً سعی نموده با وضع کلماتی زبان فارسی را تقویت نماید و برای پارهیی از اصطلاحات علمی و فلسفی معادل فارسی بیابد. دانشنامهی علایی نخستینکتاب فلسفی به زبان فارسی و دارای پنج بخش است دراین کتاب برای بعضی اصطلاحات علمی و فلسفی که درآن زمان به زبان عربی بود برابرهای فارسی آورده است مانند چندی بهجای کمیت، چه چیز بهجای ماهیت، گویا بهجای ناطق، پهلو بهجای ضلع، سه سو بهجای مثلث ولی با این وجود هیچگاه برای چیزی که دیگران اختراع کردهاند و برآن نام نهادهاند مثل هلیکوپتر معادل فارسی مثل بالگرد ابداع ننمود! ازجمله مباحث جالبی که ابنسینا به شرح آن پرداخته یکی مراحل عمر است جالب است بدانید که ابنسینا پایان سن شصتسالگی و آغاز سن 61 سالگی را آغاز سالخوردگی تعریف نموده که مرتبط بر تعریف سازمان بهداشت جهانی است. مراتب عمر ازدیدگاه ابنسینا:
الف) سن نمو را سن آغازی مینامد و او این مرحله را تا نزدیک سیسالگی و به پنج مرحلهی زیر تقیسم مینماید:
1) سن کودکی و آن زمانی است که شیرخوار، هنوز قدرت برخاستن و حرکتدادن اندام را ندارد.
2) سن خردسالی که درآن طفل پامیگیرد ولی هنوز استوار نیست و آن زمانی است که هنوز افتادن دندانهای شیری و روئیدن دندانهای دائمی شروع نشدهاست.
3) سن نشو و نما که مرحلهیی است بعداز نیروگرفتن و رویش دندانها و پیشاز بلوغ
4) سن نوجوانی و آن تا زمانی است که جوش درصورت ظاهر میشود.
5) سن جوانی که بعداز نوجوانی است و تا زمانی است که نمو متوقف میگردد.
ب) سن وقوف یا رکود که آن را سن جوانی خوانند و تا مرز سیوپنج تا چهل سالگی ادامه دارد.
ج) سن متروری که با بقای قوه قرین است و آن را سن میانسالی و تا مرز شصتسالگی، دوام دارد.
چ) سن فرودی که با پیدایش ناتوانی قرین است و از 61 سالگی شروع میشود و تا پایان عمر ادامه دارد.
لازم به توضیح است که ابنسینا شروع 61 سالگی را بهطور مطبق درنظر گرفته و درکتاب قانون گاهی از پیری زودرس سخن بهمیان میآورد و بعضیاز عوامل محیطی و اجتماعی را در بروز آن دخیل میداند بهطوریکه در رابطه با زندگی در مناطق گرمسیری، صریحاً مینویسد: اگر در منطقه گرمسیر، تبخیر بیشازحد رخ دهد و رطوبت کاهش یابد مردم آن سرزمین، زودپیر میشوند همچنانکه در حبشه و سایر بلاد گرمسیر دیگر میبینیم و درجای دیگر زایمانهای مکرر را عامل پیری زودرس دانسته و چنین نگاشته، زنی که باردار است و بچه میآورد کمتراز زنی که نازا است به بیماری مبتلا میشود لیکن زنی که بچه میآورد و زایا است از زن نازا بدن ناتوانتری دارد و زودتر از نازا پیرمیشود زن نازا با اینکه بیشتر از زن زائو بیمار میشود لیکن دیرتر از زائو پیر میشود و بیشتر عمرش جوان میماند.
ابنسینا در22 سالگی به خوارزم رفت وقتی خوارزم به تصرف محمود غزنوی درآمد ابنسینا چون با خشونت غزنویان مخالف بود دعوت محمودغزنوی را نپذیرفت و به جرجان رفت دراین شهر بود که کتاب قانون را نوشت یکسال بعداز آنجا به ری و قزوین و سپس نزد شمسالدوله دیلمی فرمانروای همدان رفت بیماری قولنج او را درمانکرده و وزارت او را پذیرفت دراین زمان کتاب شفا را نوشت پساز مرگ شمسالدوله دیلمی جانشین او وی را چهار ماه زندانی کرد و سرانجام با همراهی ابوعبیدجوزجانی و برادر خود به اصفهان رفته مورد استقبال علاءالدوله کاکویه فرمانروای اصفهان قرارگرفت. او 14سال دراین شهر با آرامش زندگی کرد و کتابهای نیمه تمام خود را تمام نمود. درحملهی مسعود غزنوی به اصفهان خانهی ابنسینا تاراج شد و بعضی از نوشتههای او ازمیان رفت.
ابنسینا تا پایان عمر در دستگاه علاءالدوله کاکویه باقیماند و سرانجام در سفری که با علاءالدوله کاکویه به همدان رفت در راه بیمار شد و درسن 58 سالگی در همدان درگذشت و در آن شهر باستانی دفن شد. مقبرهیی قدیمی با نامی مشابه ابنسینا درخیابان ابنسینا اصفهان روبروی بیمارستان امین وجود دارد حال اینکه چرا این مقبره در اصفهان به ثبت میراث فرهنگی نرسیده و یا اینکه به ثبت رسیده ولی صحبتی ازآن به میان نیست شاید که چون در اصفهان بناهای تاریخی بیشماری وجود دارد مشغلههای شغلی فرصت این کار را نداده! بههرحال ابنسینا هرکجا که باشد انسان بزرگی بوده و هست پزشکی حکیم که درزمان حیات، عمر پُربرکت خویش را صرف عافیت دردمندان نمود و در ممات مزارش محلی برای جلب گردشگر گردید که چه تحولی در صنعت گردشگری ایجاد خواهد شد! تحولی به مراتب شگرف تراز تحولاتی که بتوان تصورکرد و در فکر و ذهن گنجاند، تحولی شگرف به بزرگی شخصیت علمی فلسفی ابن سینا.
ثبت نظر