شماره ۱۰۶۹

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم

دکتر محمدتقی کیا - جراح

استاد عالیقدر جناب دکتر عبدالحمید حسابی در هفته‌نامه‌ی «پزشکی‌امروز» از کیسه‌ی انباشته از گزارش اقدامات تشخیصی-درمانی که بر‌دست ناتوان بیمار سنگینی می‌کند و از این مطب به آن مطب حمل می‌نماید، گله‌مند بوده‌اند. حق با استاد است که عمیقاً دو‌سوم قرن گذشته را مورد بررسی قرار‌داده و هشدار داده‌اند.

در بهار سال ۱۳۳۹ که ایشان سال چهارم رزیدنتی جراحی‌عمومی را در بزرگترین مرکز اورژانس کشور (بیمارستان ابن‌سینا) می‌گذراندند، حقیر نیز دوران چهار‌ماهه‌ی انترنی جراحی را در این مرکز سپری می‌کردم که به حقیقت بزرگترین مرکز اورژانس کشور بود. استاد کرسی جراحی که شهرت جهانی داشت و آن را سالها قبل در یکی‌از بیمارستان‌های پاریس و به‌خاطر قلب چاقو خورده‌ای که آخرین لحظات حیات را طی می‌کرد و ایشان آن قلب را شجاعانه عمل و ترمیم نموده و او را از مرگ حتمی نجات ‌داده‌بود، کسب نموده بودند و رسماً عنوان پرفسوری را از یک دولت خارج از ملیّت خود دریافت ‌کرده بودند. ایشان با دیدی وسیع و سعه‌ی‌صدری که در زمینه‌ی جراحی نوین کسب نموده بود و نیز از قدرت اداری فوق‌العاده قدرتمندی که نصیب او شده بود، در راه تقویت سیستم‌جراحی نوین در‌سراسر کشور استفاده‌کرد و در‌عین‌حال توکل و تواضع خود را درپیشگاه خالق یکتا از دست نداد و هر‌جا لازم بود حیثیت خود را در گرو پیشرفت فن و تکنیک جراحی و درمان بیماران صعب‌العلاج صرف می‌نمود و شاگردان او در سراسر کشور و حتی خارج از کشور در تحت‌حمایت و هدایت او بودند و برای رفع نواقص و کمک در عوارض حاصل از درمان، شبانه‌روز در خدمت پزشکان و شاگردان خود بود. به یاد‌دارم بربالین بیماری که ویزیت می‌فرمود به ایشان گزارش‌شد که انترن شما چنین دستوری داده. با کمال احترام دستور انترن را تأیید و آنچه خود اظهار‌نظر کرده بود را با تغییرات بسیار استادانه و آرام اجرا و درمان را ادامه‌داد (زنده‌یاد پروفسور یحیی عدل که یاد و خاطره‌اش همواره گرامی‌باد).

جناب دکتر حسابی، شاید به یاد داشته باشید که در بهار سال ‌۳۹ بر بالین بیماری قرارگرفتیم که از دردشکم و با رنگی‌پریده می‌نالید. او که از ۴۸‌ساعت قبل در بخش جراحی اورژانس تحت‌نظر بوده و با حال عمومی نسبتاً خوبی که پیداکرده بود، اصرار به ترک بیمارستان داشت و قصد داشت با رضایت شخصی بیمارستان را ترک ‌نماید. اما در معاینه‌ی مجدد، استاد حسابی با نشانه‌های کلینیکی و با آزمایش‌های مختصر، تشخیص خونروی داخلی با احتمال پارگی طحال را دادند که از طرف آسیستان سال دو ایشان مخالفتی ابراز شد ولی درنهایت بیمار لاپاراتونی و با برداشتن طحال از مرگ حتمی نجات پیدا‌کرد. بله آن روزها جز یک رادیوگرافی ساده و یا آزمایش‌های روتین، کمک دیگری غیراز کلینیک میسر نبود و امثال سی‌تی‌اسکن و سونوگرافی وجود نداشت.

امروزه نیز که با یاد و خاطره‌ی ارزنده فیلسوف بزرگ شیخ ابو‌علی‌سینا، روز بزرگداشت پزشک را گرامی می‌شمارند، درحقیقت احترام و ارزشی است که درجهت درمان و رفاه حال بیماران معمول می‌دارند زیرا:

ذات نایافته‌ی هستی‌بخش

                                               کی نتواند که بود هستی‌بخش

اساتیدی نظیر شادروان دکتر محمد‌قریب و دکتر مهدی آذر، استاد عالیقدر عفونی تنها با نشانه‌هایی نظیر فیکس‌شدن نگاه‌بیمار یا استفاده از دق و لمس دقیق یا نشانه‌هایی از تغییرات ته چشمی یا از وجود نودول‌ها یا پوستول‌های پوستی یا حتی از بوی‌عرق بیمار به تشخیص واقعی بیماری می‌رسیدند.

چه تغییراتی در ظرف دو‌سوم  قرن گذشته در دنیا روی‌داد که کلینیک هر‌روز کم‌رنگ‌تر شده و پاراکلینیک هر‌روز پیچیده‌تر و سنگین‌تر بر دوش بیمار سنگینی می‌کند؟

بار محبت از همه باری گران تر است

                                                              آن کس کشد که از همه کس ناتوان تر است

متأسفانه هزینه‌ی تمام این آزمایش‌ها فقط و فقط، بر‌دوش ناتوان بیمار سنگینی می‌کند.

اینجانب آسیب اساسی را در اولین برخورد با بیمار و گرفتن شرح‌حال (اوبسرواسیون) می‌دانم. کم‌حوصلگی، برخورد خشک و خشونت‌آمیز و شتاب‌زدگی، بسیاری از نشانه‌ها (سمیولوژی) و حتی همکاری بیمار را در زمینه‌ی دادن شرح‌حال خود از او سلب می‌نماید.

دانشجوی سال سوم پزشکی را به‌خاطر دارم که در بخش داخلی بیمارستان امام‌خمینی‌(ره) در سرویس جناب دکتر فرزد شرح‌حال سه صفحه‌ای از بیمار میانسالی تهیه‌کرده بود و این‌طور شروع می‌شد که بیمار از یک‌ماه قبل دچار سردرد، از پانزده روز قبل دچار تهوع و استفراغ و بالاخره با حالت کما فوت‌شد. خوشبختانه بیمار ازطرف کلیه‌ی اساتید پزشکی، مخصوصاً اساتید بیماری‌های اعصاب و چشم‌پزشکی مورد معاینه‌ی دقیق قرار‌گرفت.

در این شرح‌حال سه صفحه‌ای که از‌طرف دانشجوی مذکور تکمیل‌شده بود، تمام معاینات و نظریات منظور‌شده و تشخیص‌های افتراقی در‌این شرح‌حال مطرح‌شده و نهایتاً تشخیص قطعی تومورال به‌وسیله‌ی دانشجوی مذکور در پایان شرح‌حال گذاشته شده بود. بیمار پس‌از فوت اتویسی شد و چند هفته بعد که نتیجه‌ی پاتولوژی ضایعات مغزی به بخش رسید و ضمیمه‌ی پرونده شده و به‌نظر استاد دکتر فرزد رسیده بود، دانشجوی سال سه که آن سرویس را ترک‌کرده بود احظار و مورد تشویق قرارگرفت. و در مورد این گونه طبیبان است  که شیخ اجل سعدی می‌فرماید:

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم

                                                   به دو عالم ندهم لذت بیماری را

و یا به قول حکیم نظامی گنجوی:

سخن در تندرستی تندرست است که در هستی همه تدبیر سست است

طبیب ار خود بگیرد نبض بیمار به بیماری به دیگر کس دهد دست

بله پیشرفت پاراکلینیک مایه‌ی تحسین و اعجاز است ولی در جای خود و با استفاده‌‌ی کامل و حوصله‌ی وافی در کاربرد صحیح آن. متأسفانه دخالت‌های سرمایه‌داران بزرگ در‌این‌زمینه، شکاف وسیعی را بین بیمار و پزشک ایجاد نموده و ازطرفی مشکلات پزشکی‌قانونی، مخصوصاً از طرف شاکیان و وابستگان آنها هر روز دامنه‌ی این انتظارات پاراکلینیک را افزایش‌داده و بار سنگین‌تر و بیشینه‌تر می‌شود و این تاوانی است که هم بیمار و هم پزشک محرومانه می‌پردازند. حالا دیگر نوبت صاحب‌منصبان و متفکرین بزرگ و دوستداران سلامت جامعه است که گام بزرگی بردارند و این بار سنگین که هر‌روز بردوش بیمار و پزشک وزین‌تر می‌شود را بر زمین گذارند.

یا رب تو به خاک  تیره جان می‌بخشی

                                                     خون و عصب و حس و زبان می‌بخشی

من مفخـر کائنات و هیـــچ از هیـچم

                                                   تو همه‌ای و بر هیچ، جهان می‌بخشی

 

تعداد بازدید : 4132

ثبت نظر

ارسال