روزی از معدود روزهای آبی و پاک آسمان تهران که نوازش خورشید زیبا را روی گونههایم میتوانستم حسکنم، سرگرم انجام امور روزانهی هفتهنامه بودم که اولین زنگ تلفن به صدا درآمد و صدای بانویی را شنیدم که خود را مسئول کتابخانهی یکیاز بیمارستانهای دانشگاه قلب تهران معرفیکرد. از روی خیرخواهی از من خواهشکرد که از هشت نسخه هفتهنامهای که برای آنها ارسال میشود، هفت نسخه را لغوکرده و آن یک نسخهی باقیمانده هم صرفاً جهت بایگانی (نه مطالعه !) در کتابخانه نگاهداشته شود و حتی اجازهی بوجودآمدن حس کنجکاوی را به من نداد و ادامهداد: «حیف است، نمیخوانند و مجبوریم پاکت هفتهنامه را بازنکرده به سطل زباله بیاندازیم و شما هم این همه هزینه میکنید و اینهمه درختان بابت این کاغذ قطع میشوند و...».
جهت اطمینان از اینکه درست متوجه شده باشم، پرسیدم: از کتابخانهی بیمارستان دانشگاه قلب...؟! سرکار خانم آیا مشکلی پیشآمده؟ مگر آنجا دانشگاه نیست؟ پس دانشجویان مطالعه نکنند چه کسی باید دنبال خواندن باشد؟ دانشجو یعنی انگیزهی جستن دانش، یعنی دنبالکنندهی علم، یعنی آیندهی پزشکان این مرز و بوم... که پاسخداد: ای آقا! دیگر علم پیشرفتکرده و همه در اینترنت بهدنبال علم هستند، همه کتابهایشان را در تلفن همراهشان مطالعه میکنند، از سخنان استادان آنها فیلم میگیرند و...
بهراستی که ما را چهمیشود؟ آیا بهدرستی از تکنولوژی استفاده میکنیم؟ آیا دوران اینهمه کتاب و مجله تمام شده؟ آیا پدران ما، پدربزرگهایمان، نیاکان ما با نبود تلفن همراه و آیپد و اینترنت چه میکردند؟ بگذارید راه دور نرویم، از بزرگان طب ایرانزمین یادکنیم، از «پروفسور یحییخان عدل بزرگ» که بهواقع از جواهراتی بودند که ایکاش هردوره چند تا از آنها داشتیم؛ آیا دورهی ایشان تکنولوژی به اینگونهی امروزی پیشرفت کرده بود؟ یا ایشان از روی عشق و علاقه و نبوغ خود این همه خدمت ارزنده، اینهمه پزشک و جراح ارزشمند را از خود به یادگار گذاشتند.
از ابتدای تاریخ جهان، بزرگان و استادان علاوهبر تلاش برای پیشبردن علم و فرهنگ، سعی بر تربیتکردن شاگردانی فرزندگونه و خلف بودند که پساز آنها ادامهدهندهی راهشان باشند؛ از پورسینای بزرگ و شاگرد و راوی آثار و زندگانیش ابوعبیدجوزجانی در زمینهیپزشکی آغازکنیم و شیخبهایی و علامه مجلسی اول در زمینهی فقه و مولانای وارسته و حسامالدین چلپی را گذر میکنیم و به جلوتر میرسیم و اتفاقی را مشاهدهمیکنیم که قابل تأمل است. بهراستی استادان معاصر چهمقدار در تربیتکردن موفق بودهاند؟ برای تنوع به خداوندگار موسیقی، ابوالحسنخان صبا و شاگردان بیشمارش در رشتههای موسیقی میرسیم. ایشان که دستپروردهی میرزا عبدالله و کلنل وزیری و درویشخان و پدر خود بودند، یادگارها و استادان بزرگوار فراوانی چون دکتر داریوش صفوت، فرامرزخان پایور، استاد حسنکسایی و... بهجاگذاشته و پرسش اینجاست که حال، این بزرگان بهجز آثار و تألیفات و نغمههای طلایی که از خود بهجای گذاشتهاند، چهکردهاند؟ شاگردان و ادامه دهندگانشان کجاهستند؟ اگر این موضوع را به همهی زمینههای علمی و فرهنگی تعمیم دهیم، به نتیجهای نمیرسیم جز تعدادی انگشتشمار!
به یاددارم، دوران کودکیام (سالهای نهچندان دور و گویی قرنهای دور) را که اینگونه پیشرفت تکنولوژی حاصل نگردیده بود. تفریحاتمان، سرگرمیهای ورزشی (شنا و فوتبال و وسطی و درکل هرچه که سرتا پای وجودمان را خیس عرق میکرد)، مطالعه و یادگیری زبان بود که شبهای تابستان که نه درسی بود و نه مدرسهای و بالطبع از بازیهای یاد شده هم خبری نبود، از روی یکیاز فرهنگهای لغات نفیس کلماتی را که بهنظر مورد استفادهام بود داخل دفتری بازنویسی میکردم و بهخاطر میسپردم. ولی درحال حاضر، دوران کودکی فرزندان ما چگونه سپری میشود؟ حتی واکنش یکیاز نسلهای امروزی به این خاطرهی من، «بیکار» خطابکردن من بود و با این دلیل که همهی اینها را میتوان در گوشی همراه داشت، سعی بر تحمیل نظر خود داشت و من هم در پاسخ، اینگونه بیانکردم که با یک ویروس میتوان همهی این دادهها را از گوشی همراه پاککرد ولی ذهن آدمی در هیچ حالتی پاک نمیشود مگر درموارد خیلی خاص.
مطمئن هستم که بارها با این اتفاق برخورد کردهاید که در خیابان مشغول رانندگی بودهاید و متوجه میشوید که وسیلهی نقلیهی جلویی شما یا بد رانندگی میکند یا راه نمیدهد یا کجوکوله میراند و یا آنقدر آرام میرود که بوق رانندگان دیگر را به صدا درمیآورد و زمانیکه به هرطریق وی را متوجه میکنید و به این دنیا بر میگردانید و مطابق عادت نگاهی به داخل وسیله نقلیهی او میاندازید، متوجه میشوید که بله! ایشان گوشی همراه دردست، مشغول رانندگی بودهاند! که این نمونهای از خروار آفت تکنولوژی است که بر ما انسانها غلبهکرده. نمونهای از جنس دیگر را مثال بزنم، سالهاست که سایت گوگل امکان ترجمهی آنلاین را فراهم آورده که به گوگل ترنسلیت معروف بوده و امکان ترجمهی آنلاین را به بیشتر زبانهای زندهی دنیا فراهم آورده. ولی پرسش اینجاست که آیا این امکان، آنقدر از شعور بالاتری نسبت به انسان برخوردار است تا متوجه شود که کلمهها کجا و چگونه درجمله بهکارروند؟ آیا از حس نویسندهی مقاله باخبر است که آن را با امانتداری که شرط اول ترجمه است، بهکار برد؟ این قابلیت را گوگل برای مسافرانی که بر زبانهای خارجی مسلط نیستند فراهمکرده تا بدون اتلاف وقت گره از کار خود در شرایط ندانستن یا فراموشی لغات در مملکت غریب به کار برند و آن زمان که هیچ کدام از این قابلیتها نبود، حتی مترجمان بزرگی چون استاد روانشاد محمد قاضی نیز از فرهنگهای لغات استفادهمیکردند.
عدممطالعهی کافی به معضل این روزهای هموطنان ما بدل شده و موضوعی است که «باید» بدان پرداخته شود. زیرا همانطور که بدن به آب، هوا و غذا و ورزش نیاز دارد، فکر و ذهن نیز به مطالعه و آگاهی نیاز دارد.
نبود وقت و سختی گذران زندگی، هیچکدام دالبر کتاب دردست نگرفتن نیست. از زمانیکه صرف گشتوگذار در شبکههای اجتماعی و خواندن مطالب بدون منبع و ناموثق مینماییم، بکاهیم و به مطالعهی گوهرها و داشتههای مملکتمان بپردازیم. چند تَن از فرزندان و جوانان ما مثنوی مولوی را مطالعه کرده؟ ما درحالیکه سنگ ایرانی بودن وی و اعتراض به تصاحب هویت او توسط ترکیه را به سینه میزنیم، از مرام و مسلک این بزرگمرد خبر نداریم؛ همینطور شاهنامهی فردوسی بزرگ و گلستان سعدی و... که اینها تازه اول راه مطالعهی ماست و باید در سنین پایین خوانده باشیم.
به هرحال مقصود آن نیست که تکنولوژی را بکوبیم و در قهقرا و تعصب بیجا سیر کنیم، سخن آن است که از هروسیلهای با استفادهی درست به کمال برسیم و بهجای آنکه از زمین و زمان بد بگوییم و همهی مشکلات را گردن تحریمها و سختی وضعیت اقتصادی بیانداریم، از خود شروع کنیم.بهجای تشکیل کمپینهای بیهودهی مرسوم این روزها قدری عملکنیم، تصمیم بگیریم، ارادهکنیم و ببینیم که راه چگونه باز میشود. امید به آن روزی که میل و اشتیاق به مطالعه و حسکردن بوی کاغذ و عشق خریدن کتاب نو، دوباره در جامعهی ما اوج بگیرد.
نظرات
دکتر سعید رضا شیخی
8 سال و 9 ماه و 1 روز پیش
ارسال پاسخ
به نام خداوند سبحان جناب آقای مهندس اردوان سیف بهزاد با سلام عرض ادب و احترام سخنی که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند