شماره ۱۰۸۸

بهارآمد، چنار را دریابیم

دکتر کاظم معتبر - جراح

بهارآمد، چنار را دریابیم

مسلماً کسانی‌که در طی چند سال گذشته مسیرشان خیابان ولیعصر منجمله حدود چهاراه انقلاب تا امیراکرم بوده، متوجه کسالت فزاینده‌ی چنارهای این خیابان شده‌اند. تا‌آنجا‌که من خبر‌دارم، دوستان این واقعه‌ی تأسف‌بار را به مراکز مربوطه منجمله مقامات محیط‌زیست، زیباسازی شهرداری و سازمان آب اطلاع و هشدار داده‌اند. در‌واقع نمی‌دانم کدام عامل باید این جریان قهقرائی را متوقف کند، محیط‌زیست که حیات این درختان را در مشکل آلودگی‌هوا مؤثر ندانسته، زیباسازی شهرداری که سنگ‌فرش نمودن کف جویبار را مؤثر در هواخوری خاک به‌شمار نیاورده و یا بالاخره اهالی و مغازه‌دارها که جویبار را با زه‌کشی فاضلاب اشتباه گرفته‌اند و حال‌که بالاخره یک شخص پا پیش گذاشته، نهال‌هایی کاشته که اگر از آفات زمینی و سماوی جان به‌در برند، مصداق کامل «جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد» خواهد شد.

در هر‌صورت دوست من، ما مسئول محدوده‌ی خودمان هستیم. اگر از ما پرسیده شود «آیا شما مرغزار، مراتع و چنارستان خود را حفظ کرده‌اید؟» چه جوابی بدهیم، شاید من بگویم «من که چنار ندارم،..» در‌حالی‌که حقیقت این‌طور نیست.

هر‌قطعه زمینی که من بتوانم در پاکیزگی آن دخیل باشم، مرغزار منست، هر گیاهی که من بتوانم حیات او را در‌این بهار تأمین نمایم، چنارمنست. هر مردابی که آن را جریان دهم، مرا در دریا سهیم می‌کند و بالاخره هر حرکت سازنده و نشر دهنده در سلامت جامعه، شکرانه و رسالت پزشکی من است.

دوست من بهار می‌آید و این هفته نامه‌ی«پزشکی‌امروز» به لطف خدا و همت گردانندگانش با‌وجود مشکلات در‌مقایسه با همنوعانش رکورد‌دار بقا و میزان فعالیت بوده و زیبنده است که من و شما نیز در پر‌بار‌شدن آن سهیم باشیم و بدانیم که اگر‌ «پزشکی‌امروز» نبود، دکتر خاجی نمی‌توانست مطالب جدید گوارش را به ما هدیه کند، اگر «پزشکی‌امروز» نبود دکتر حفیظی چگونه از قداست و صیانت پزشکی دفاع می‌نمود، دکتر حسابی چگونه عمل‌های بدون اندیکاسیون را نهیب‌می‌زد و پروفسور کریمی‌نژاد جهت رساندن ما به قافله‌ی ژنتیک چه کاروانی داشت و مابقی سروران...

می‌خواستم به مهندس‌اردوان سیف‌بهزاد، آقای مهرابی‌پور و دیگر عزیزان زحمتکش نشریه خدا قوتی بگویم که دیدم نیچه، در کتاب «چنین گفت زرتشت» جان کلام را ادا نموده:

زمانی بر‌سر آن بودند که پهلوانان شوند

اینک نفس پرستانند، پهلوانی نزد ایشان محنت است و دهشت

لیک تو را با عشق و امیدم سوگند می دهم

بر پهلوانی که در توست دست رد مگذار

بر تری امیدت را مقدس شمار

 

تعداد بازدید : 1218

ثبت نظر

ارسال