شماره ۱۰۸۸

در سوگ دکترفرامرز سلیمانی

دکتر خسرو نیستانی - علوم آزمایشگاهی

آشنایی من با فرامرز از سال۵۳ شروع‌شد، کار ساخت‌وساز بیمارستان چمران فعلی و صنایع نظامی آن زمان هنوز تمام نشده بود و یک سالی وقت می‌خواست تا آماده‌ی راه‌اندازی شود، با این همه مشغول تأمین کادر پزشکی آن بودند. مرا برای بخش آزمایشگاه استخدام کردند، همه روزه به بیمارستان می‌رفتیم و دور هم می‌نشستیم و در انتظار راه‌اندازی بیمارستان بودیم و هر روز تعدادی پزشک و فوق‌تخصص رشته‌های مختلف اضافه می‌شدند که اغلب از خارج کشور جذب شده بودند. تا یک روز که فرامرز هم آمد، او با تخصص زنان و زایمان و فوق‌تخصص بیهوشی از آمریکا آمده بود. این قدر دوست‌داشتنی بود که همه به سرعت مجذوب او شدیم، بسیار مهربان، فهیم، خوش روحیه، خوش‌مشرب، اهل طنز فاخر، ورزشکار و خوش‌چهره و خوش‌تیپ و متبحر در رشته‌ی خودش بود. من  از روی علاقه‌ی فراوانی که به ادبیات و شعر داشتم، زود فهمیدم که بسیار شعردوست و مهمتر از آن، خودش شاعر است. با همین وجه اشتراک بسیار باهم دوست شدیم، شعرهای دیگران را باهم می‌خواندیم و او شعرهای جدید و چاپ نشده‌اش را برای من می‌خواند. من از زمان نوجوانی و دوره‌ی دبیرستان علاقه‌ی ویژه‌ای به پزشکان شاعر، نویسنده و مترجم داشتم؛ دکتر باستان چشم پزشک، دکتر گلچین گیلانی، پزشک ناتمام محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) و دکتر میمندی‌‌نژاد با حدود دویست کتاب علمی و ادبی  سخت مورد علاقه‌ی من بودند. بعدها شیفته‌ی پروفسور محمودلطفی، دکتر فرخ سیف‌بهزاد، دکتر حسابی و پزشک ناکام دکتر بهرام صادقی به‌خاطر قصه‌ی شورانگیز ملکوت شدم و ملکوت بعد‌از بوف کور، اولین انتخاب من بود. استاد  دکتر سلطانی‌نسب علاوه‌بر مراتب علمی خارق‌العاده‌شان چون شعر هم می‌گفتند بسیار مورد علاقه‌ی من بودند و دکتر سیف‌بهزاد را نیز چون بسیار شیوا  و زیبا می‌نوشتند خیلی دوست‌می‌داشتم. افسوس که نیستند تا با‌هم درباره‌ی طب و شعر فرامرز حرف بزنیم. مطمئنم روح بزرگ ایشان از انعکاس ارزش‌های والای فرامرز در نشریه‌شان راضی است.

دکتر فرامرز سلیمانی عزیز، سوم آبان۱۳۱۹ در ساری متولد شده بود. دوره‌ی دبیرستان را در مدرسه‌ی هدف تهران گذرانده بود، از دانشکده‌ی‌پزشکی دانشگاه‌تهران فارغ‌التحصیل شده بود و از دانشگاه مونت سانیای نیویورک تخصص زنان‌وزایمان و از دانشگاه هاتمن فیلادلفیا فوق‌تخصص بیهوشی گرفته بود. در ایران در رشته‌ی خود، چه در بیمارستان و چه در مطب بسیار موفق بود. گروهی بودیم که با‌هم شروع‌کردیم و فرامرز به موفقیت این گروه اطمینان داشت و به‌شوخی می‌گفت «ما تیم امید»  هستیم. در کار شعر و نقد و ترجمه بسیار توانا و موفق بود و نام بلند او بین شاعران هم دوره‌اش بخصوص شاعران موج نو و شعر حجم می‌درخشید. پیرو نزدیک نیما و شعرش شخصی و نوستالژیک بود. در سال‌های اخیر سردبیر کتاب موج، سردبیر مجله‌ی بین‌المللی نوشتار، مدیرمسئول مجله‌ی JAMA، بولتن دو زبانه‌ی انجمن پزشکی ایرانی ـ امریکایی، عضو و مشاور مرکز بین‌المللی زندگی‌نامه‌ها، عضو کتابخانه‌ی بین‌المللی شعر و انجمن جهانی سردبیران پزشکی بود. شصت عنوان کتاب و هزار مقاله به زبان‌های فارسی و انگلیسی و دیگر زبان‌ها داشت، در ایران  در بسیاری از نشریات ویراستار بود و تا پیش‌از مرگش سردبیر نشریه‌ی «کتاب‌موج» در ویرجینیا بود.

فرامرز مردی چندوجهی، ورزشکار و قوی بود. به‌یاد دارم یک‌بار با جمعی از همکاران به مرداب‌انزلی رفته‌بودند، قایق واژگون شده بود و هیچ‌‌یک از همسفران شنا نمی‌دانستند و فرامرز همه‌ی آنها را نجات داده بود.

چقدر برایم سخت است که بگویم فرامرز عزیز در‌۴دی۹۴ درگذشت. با تأسف، سال‌ها نتوانستم او را ببینیم، در آخرین سفری که تورنتو بودم در نمایشگاهی که از آثار یکی‌از هنرمندان ایران برپا بود شرکت‌کردم. مسئول جلسه که از دوستان نزدیک فرامرز بود گفت او هم می‌آید، قول داده که بیاید و شعر هم بخواند. خدا می‌داند که من چقدر خوشحال‌شدم، یکسره نگاهم به در بود و لحظه‌ای نگاهم را  از در برنمی‌داشتم، شب به نیمه رسید و چهره‌ی قشنگ او هرگز میان دو‌لنگه‌ی در ظاهر نشد. با ناامیدی به مدیر برنامه که دوست نزدیک او بود گفتم او نیامد و او گفت که فرامرز بیمار است و پیغام داده که نمی‌تواند بیاید... و من حدود سه‌سالی بود می‌دانستم که او بیمار است. اینک ماییم و نبودن دکتر سلیمانی و این را هرگز باور نداریم، از عشق مفرط او به همسرش و آیدا،  سوزی و نیما اطلاع دارم و نمی‌دانم چگونه باید به آنها دلداری بدهم.

برای اینکه همکاران با کارهای او آشنا شوند، کتاب‌شناسی کامل او را ذکر‌می‌کنم و قسمت کوتاهی از یکی‌از شعرهایش را که خیلی دوست دارم نقل می‌نمایم.

کاش «پزشکی‌امروز» فضای کافی داشت تا همه‌ی شعرهای خودش و ترجمه‌ی او از شعرهای پابلو‌نرودا را در‌این نشریه می‌خواندیم.فرامرزجان، جایت در محافل علمی و ادبی خالی است و در سوگ رفتن تو به سووشون نشسته‌ایم...

دکتر سلیـمانی شعری به‌نام «من بزرگترینم» دارد که مربوط به محمدعلی کلی بوکسور مشهور است، قسمت کوتاهی از آن را نقل می‌کنم: تازیانه‌های سیاه

در خیابان مردگان

بر ارواح جباران فرود آمد

ـ پدر!

گیلاس کال باغ‌ همسایه را من نچیده‌ام

تازیانه‌های خشم

براعتبار رنگ

بر عفت عشق فرود آمد

ـ «من بزرگترینم»

و نعره

در گلوی بزرگتر من

بزرگترین نعره شد

تن‌ها سیاه

به تازیانه‌های خشم

بگو به طالع‌بینان، پدر!

برای تو می‌جنگم

اگر نمی‌نوازی مکن تحقیرم به قهر

به جنگ بزرگش راندند

کوبید مشتی سنگین بر پیشانی دوست

و اعتیاد به تازیانه را تاراند

بازیگران بزرگ؛ سوداگران و دلالان افتخار را به جیب زدند

و مرگ کلاهش را برداشت.

کتاب‌شناسی ویرایش و شعر ویرایش:

خط‌ها و نقطه‌ها: ۱۳۴۸ـ۱۳۵۴، تهران:‌کتاب موج،‌۱۳۶۰

خموشانه:شعرهای۱۳۵۵‌ـ ۱۳۵۹، تهران: کتاب موج، ۱۳۶۰

سرودهای آبی: هفت سرود بلند، آمریکا/ ویرجینیا: کتاب‌موج، ۱۳۶۰

آوازهای ایرانی: شعرهای 135۴ـ۱۳۶۶، تهران: به‌نگار، ۱۳۶۸

رویایی‌ها: یک سرود بلند، تهران: نشر‌دی،‌۱۳۶۸

سبز و سپید و سرخ: شعرهای ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۸، آمریکا/ویرجینیا: کتاب موج، ۱۳۷۸

از گلوی سرخ سهراب: شعرهای ۱۳۴۸ـ۱۳۶۹، آمریکا/نیوجرسی: انتشارات روزن، ۱۳۷۰

شب‌رویایی‌ها: شعرهای ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۸، تهران: نیم‌نگاه، ۱۳۸۰

داستان کودک:

نیما، موج و دریا: براساس قصه‌ای از اوکتاویوپاز، گرگان: آژینه، ۱۳۸۰

نقد ادبی:

شعر شهادت است: نقد و بررسی شعر انقلاب، تهران: کتاب موج، ۱۳۶۰

دو با مانع: نقد و گزینش شعرهای منوچهر نیستانی، تهران: انتشارات بزرگمهر، ۱۳۶۳

کتابخانه شعر جهان، انتشارات علمی، ۱۳۶۸

بارورتر از بهار: نقد و بررسی و نمونه‌های شعر زنان ایران، انتشارات دنیای مادر، ۱۳۷۱

شبانه باغ سنگی: شعر یک صد سال اخیر یک حادثه میان فرهنگی، آمریکا/ ویرجینیا: کتاب موج، ۱۳۷۸

پزشکی:

اولین سمینار مامایی انجمن ماماهای ایران: مجموعه مقالات، ویراستار به همراه: منصوره کاووسی، عذرا احتسابی مقدم، تهران: انجمن ماماهای ایران، ۱۳۶۴

آبستنی و زایمان طبیعی و آسان: روش‌های پیشگیری از باروری، همراه با: فروهر مینوی، تهران: انتشارات  دی، ۱۳۶۸

زایمان بی‌درد: زایمان طبیعی، انتشارات روزبهان، ۱۳۶۳ ویراست دوم ۱۳۷۲

لیزر در پزشکی: کاربرد لیزر در قلمرو دانش پزشکی با: عبدالحمید حسین‌نیا، محمدعلی سجادیه، تهران: انتشارات آدینه، ۱۳۶۷

ترجمه‌ی شعر:

بلندی‌های ماچوپیچو، پابلونرودا، با: احمد کریمی حکاک، اصفهان: نشر زمان نو، ۱۳۶۱

لیست طلایی تألیفات و ترجمه‌های ایشان در دفتر نشریه موجود است.

پزشکی امروز: درگذشت پزشک، دانشمند، ادیب، شاعر، موسیقیدان، ورزشکار و ایران‌شناس فرهیخته؛ دکتر فرامرز مجتهد سلیمانی را که به‌واقع « علی حاتمی» جامعه‌ی

پزشکی ایران بود، به‌ خانواده‌ی آن عزیز و دوستداران وی عرض تسلیت داشته و برای وی جایگاه ملکوتی از خداوند بزرگ مسئلت می‌نماید.

تعداد بازدید : 1758

ثبت نظر

ارسال