درسالی که گذشت و من یکسال پیرتر شدم، متأسفم که پدر عزیزم آقای «دکتر فرخ سیفبهزاد» در کنارم نیست ولی خوشحالم که فرزند برومندش آقای مهندس اردوانسیفبهزاد با همکاری دوست دانشمندش آقای دکترخاجی، سُکان مرا بهدست دارند و اجازه ندادهاند که امواج مشکلات گوناگون مسیرم را دچار انحراف سازد.
بدیهی است دراینراه دشوار، همکاری و همدلی نویسندگان ارجمند (که نمیخواهم در این نوشتهی کوتاه نام تکتک آنها را ببرم) در بالندگی و دوام من نقشی اساسی داشتهاند.
... و تو ای خوانندهی گرامی که بزرگترین مشوق من بودهای و با علاقه مقالات موردنظر خود را در لابلای اوراق من جستجو میکنی، مهمترین عامل پایداری و ادامهی حیات من هستی چرا که من بدون تو هیچم!
.... و امروز که مسائل اقتصادی حرف اول را در تمامی زمینهها میزند، خوشحالم که شرکتهای دارویی مرا تنها نگذاشته و با آگهیهای خود مرا یاری دادهاند تا سرپا بایستم.
و بالاخره برخود واجب میدانم تا از کارکنان دفترم که شبانهروز زحمت میکشند و عزیزان چاپ و توزیع سپاسگزار باشم که مرا بهطورمرتب به اقصا نقاط ایران عزیز و بهدست خوانندگان پرمهر میرسانند.
ثبت نظر