شماره ۱۱۰۰

تو بمان برای من

دکتر محمود عموئی

گاهی از‌سوی دانشجویان پزشکی مورد پرسش واقع‌می‌شویم  و آنها از ما در‌مورد آینده‌ی رشته‌ی پزشکی و مزایای شغل پزشکی نظرخواهی می‌کنند و گویا تعداد معدودی از همکاران آینده‌ی ما دل‌نگرانی‌هایی دارند و البته بعضی مواقع نیز حق دارند زیرا مشکلاتی در این مسیر وجود دارد و نمی‌توان منکر سختی‌ها و گرفتاری‌های اغلب کوچک و گاه بزرگ در‌طی دوران تحصیل و ادامه‌ی طبابت بود اما مزایایی نیز در‌ این حرفه‌ی مقدس وجود دارد که بر مضرات آن غالب است.

مزایای شغل پزشکی:

معمولاً انتخاب رشته‌ی تحصیلی و شغل موضوعی است که هرکس بدان حساس بوده و اصولاً با مشورت و دخالت خانواده و نظرخواهی از بستگان و فامیل انجام می‌شود (دوران کنکور و انتخاب رشته و دانشگاه را از‌خاطر بگذرانید).

معمولاً انتخاب بسیاری‌از کسانی‌که برای ادامه‌ی تحصیل علاقمند ورود به دانشگاه هستند، رشته‌ی پزشکی یکی‌از اولویت‌هاست و در ‌صدر قراردارد و خود را به‌یاد آرید که با چه انگیزه و شوق و کوشش خستگی‌ناپذیری تمامی موانع را پشت‌سر گذاشتید و رنج‌ها تحمل‌کردید. دوران ۷‌سال بی‌وفقه‌ی تحصیل (در واقع شبانه‌روزی) در مرحله‌ی عمومی امتحانات فشرده، کشیک‌های مردافکن، مرارت‌ها (که چه شیرین بود) بی‌خوابی‌ها، سرو کار داشتن با خون و ادرار بیمار و‌... معاینات دستگاهای مختلف بدن و... بسیاری مواقع محرومیت از لذائذ، مسافرت‌ها، مهمانی‌هایی که سایر دانشجویان یا دوستان همکلاسی و دبیرستانی شما که ادامه تحصیل ندادند، به‌راحتی از آن نمی‌گذشتند اما شما گذشتید. اشتیاق برای دیدن یک کِیس کمیاب یا نادر‌، تعریف از یافته‌هایی‌که در معاینه‌ی بیماری بدان دست یافتید برای دوستان و همکلاسی‌ها، معرفی بیمار در هنگامی‌که در زمان کارورزی یک کشیک طولانی و پرکار را گذرانید و گذاشتن و طرح تشخیص افتراقی با‌توجه به یافته‌هایتان و چقدر لذتبخش بود اگر تشخیص شما با یقین منطبق یا نزدیک بود، مخصوصاً که گاهی مورد تحسین اساتید واقع می‌شدید! چه لذتبخش بود؟

گویی تمام خستگی‌ها رفع شده، دوباره سرشار از انرژی و گاهی شیطنت‌های دوران خاص و ادامه. گرچه گاهی اوقات برای بعضی‌از دوستان ناکامی گذرا پیش‌می‌آمد ولی از اینکه با مطالعه و استفاده از تجربیات اساتید در تسکین درد دردمندان و ترویج سلامتی و بهداشت گرچه قطره‌ای از دریا بودی اما لذتبخش بود و هست و جانی دوباره‌ و انرژی جدیدی در کالبدت ایجاد می‌شد و همچنان باصلابت و با انرژی و امید در مسیر بیمارستان، کتابخانه، منزل و باز تکرار و تکرار شرح‌حال؛ معرفی بیمار، اظهارنظر، مشورت و بررسی! چنان زمان می‌گذشت همچون برق و باد. عاشق بودی و هستی هنگامی‌که تشخیصت درست بود و زمانی‌که بیماری شفا می‌یافت گویی کوهی که بر دوشت سنگینی می‌کرد‌، برداشته شد و همراه با بیمار شفا‌یافته و همراهانش گل از گلت می‌شکفت و بر‌خود می‌بالیدی و اکنون نیز می‌بالی و زمانی بیماری تو را به‌عنوان پناهگاه که انتخاب می‌کرد و اکنون نیز چنین است، به اندازه‌ای که در فکر خودت بودی در‌مورد او کم نمی‌گذاشتی‌.

دوران طرح، خارج از مرکز و سربازی را در شرایط دشوار گذراندی و سختی‌ها تحمل‌کردی و می‌کنی‌. در دوران جنگ گرچه بسیاری از ما نظامی نبودیم، پایگاه خدمتت را به‌سمت مرزهای ایران عزیز گستردی و خود را آگاهانه در‌معرض تانک و توپ در سنگر و بیمارستان صحرایی در مرز و مناطق محروم و بمباران هواپیماها قرار‌دادی و چه‌بسا همکارانی که جان باختند. در شب‌هنگام که همه خواب بودند، تو پذیرای بیماران و دردمندان بودی و خواهی بود و بالذت و صعه‌ی‌صدر و شکیبایی به بشریت خدمت نمودی. نخوابیدی تا بیماری‌که به‌علت رنال‌کولیک به‌خود می‌پیچید را شفا بخشی‌. بسیاری‌از مواقع از شهر و دیار و فامیل و بستگان و خانواده دور بودی (‌کدام گروه فارغ التحصیل دانشگاهی در چنین شرایطی سال‌ها را می‌گذارند).

از علم و دانش خود و همکارانت در جهت ارتقای سلامتی همنوعان و خود و خانواده‌ات بهره‌بردی و بهره‌رساندی و سبب طول‌عمر بسیاری شدی که البته بعضی مواقع مورد قدردانی و حتی گاهی ستایش قرار گرفتی و گهی قدر و منزلت تو پنهان ماند و در معدود مواردی با تو ستیز شد و دانسته یا نادانسته قدرت ندانستند و پاره‌ای اوقات تو را تاجر و طبابتت را تجارت خواندند! گاهی نیز ناخواسته و به‌طور غیرعمد اشتباه‌کردی که معمولاً متواضعانه به اشتباه خود اقرار و درصدد جبران بودی و هستی‌. آیا تا‌کنون فکر کردید به مراجعان و بستگان و حتی خودت (اگر پزشک نبودی در‌چه وضعیتی از‌نظر جسمی و روانی قرار داشتی) چه‌خدمتی نمودی‌که بسیاری‌از آن‌را با پول نمی‌شود خرید؟ گاهی نیز به‌علت سرایت از بیماران و مراجعان، خود در بستر خوابیدی و در‌این‌مرحله بیشتر قدر خود و همکارانت را دانستی. گرچه بیماری تو به‌علت سرایت از بیمارت بود ولی به روی خودت نیاوردی و پس‌از برخاستن از بستر همچنان با انرژی قبل به فعالیتت ادامه‌دادی. با چه کسی من تورا مقایسه‌کنم و حرفه‌ی شریفت را با کدامین شغل بسنجم؟ تو بگو. (یا قاضی‌؟ یا وکیل؟ یا افسر ارشد راهنمایی و رانندگی).

قصد توهین به هیچ شغل و حرفه‌ای نیست و همه به‌عنوان انسان قابل احترامند ولی کدامیک از گروه‌های فارغ‌التحصیل دانشگاهی به‌میزان تو و همکارانت (سایر رشته‌های علوم‌پزشکی) از خود مایه می‌گذارند و در کدام حرفه هرجا‌که در تشخیص و اقدام احساس شک و تردید نمودی همکارت با صمیم قلب به تو مشورت داده و هردو به‌منظور رسیدن به‌هدف واحد (سلامت بیمار)کوشش نمودید. درسایر مشاغل مشورت به این شیوه که در پزشکی هست، چندان رایج نیست! این همه تواضع در سایر رشته‌ها نیست! سفارش به مسائل اخلاقی و رعایت حال بیمار (سوگند نامه‌ی بقراط در پانصد سال قبل‌از‌میلاد) و دیدیم که گاهی اوقات نزدیکترین فرد بیمار (فرزند بیمار سالخورده) حاضر به تیمار او نیست و تیم‌پزشکی خاضعانه مراقبت از بیمار را انجام‌داده و در‌جهت سلامتی بیمار از هیچ کوششی دریغ ننموده‌اند. پس چرا‌ من به تو نبالم و چرا‌که تو از خودت خشنود نباشی و تو همواره، در‌هر زمان و در‌هر‌حال قابل احترامی. تو بمان برای من، تو بمان برای وطنم.

 

تعداد بازدید : 1460

ثبت نظر

ارسال