روزی یکی از دانشجویان پزشکی که موهای سپید و چروکهای سیمای من جلب توجه او را کرده بود، از من پرسید:
بهنظر شما که یک استاد قدیمی و باتجربه! هستید، میخواهم بدانم که آیا صلاح میدانید که پزشکان و بهویژه جراحان در بالین بیماران بستری و عمل شده، با آنها و اطرافیانشان شوخی کرده و سخنان طنزآمیز گفته و احیاناً جوک تعریف کنند؟
نگاه محبتآمیزی به او کردم و گفتم: اگر بخواهم بهطور کلی و در یک کلمه جواب بدهم خواهم گفت نه! ولی برایم جالب است که بدانم چرا این پرسش را از من کردی؟ وی بیان داشت: «البته، راستش به ملاقات یکی از بستگان که در یکی از بیمارستانهای خصوصی تحت عمل جراحی بزرگی قرار گرفته بود رفته بودم، همزمان در همان هنگام جراح او نیز برای ویزیت وارد اطاق شد و ضمن پرسوجوهای معمول در حالی که اطرافیان بیمار حضور داشتند، کلماتطنزآمیزی همراه با خنده بیان کرد که با سن و شخصیت او و آن محیط منافات داشت، چنانکه نه تنها لبخندی بر لبان بیمار و اطرافیان ظاهر نشد بلکه یک حالت بُهت نیز همگی را فراگرفت! پاسخ دادم؛ عزیزم، ما پزشکان بهعلت شرایط کار سنگین و خستگیهای مفرط روحی و جسمی،گاهی مثل تمام مردم ممکن است حرفهایی بزنیم و حرکاتی بکنیم که شایسته نباشد. از طرفی نیز مسلم است که پزشک نباید با قیافهی اخم کرده و چهرهای خشک و عبوس (به اصطلاح عصا قورت داده) به دیدار بیمار برود بلکه باید باروی خوش و لبخند بر بالین او حاضر شود و اگر موقعیت ایجاب کرد، یک شوخیهای مناسب هم بکند که این کاملاً قابل قبول و پسندیده است. اما بیان شوخیهای نامناسب و نابجا و جوکهای مستهجن در شأن و مقام و منزلت یک پزشک نمیباشد، بهویژه وقتی که با یک بیمار بدحال و اطرافیان ناراحت و مضطرب او روبرو است. بدیهی است که در چنین مواردی باید بارویی خوش و چهرهای امیدوار«طبیبانه» بر بالین بیمار رفته و سخنان امیدبخش ادا نماید.
نمیدانم بهراستی در این واژهی طبیبانه چه راز و رمزی نهفته است که شاعر حاضر نیست لذت بیماری در کنار چنین طبیبی را با دو عالم معاوضه کند؟ واقعا طبیبانه بودن چیست؟
موجب نهایت خرسندی و امتنان است که نظرات استادان و خوانندگان گرامی را نیز در مورد این مقوله بدانیم.
ثبت نظر