پروفسور هنری هایملیک خالق روش «فشارشکمی» روز هفدهم دسامبر ۲۰۱۶ در سن ۹۶سالگی درگذشت. روش ابتکاری او تا به امروز مؤثرترین روش اورژانس خارج ساختن اشیای استنشاق شده (آسپیرهشده) در ریه کودکان و بزرگسالان است. با این روش فقط در کشور آمریکا حدود یکصد هزار تَن از مرگ نجات یافتند. فشار بر دیافراگم و شوک دادن با مانور هایملیک در برنامههای آموزشی کلاس کمکهای اولیه برای نجات جان کودکان و بزرگسالان از خفگی ناشی از آسپیراسیون جسم خارجی منظور میشود. رونالد ریگان رئیسجمهوری سابق آمریکا و الیزابت تایلور بازیگر معروف هالیوود، با این روش ازمرگ نجات پیدا کردند.
خاطرنشان میشود که هایملیک واضع این ابتکار رهایی بخش، در تمام عمر خود هرگز این روش را برای نجات جان قربانی دچار آسپیراسیون و جسم خارجی در ریه به کار نبرد! یعنی برای او پیش نیامد تا اینکه در سالهای آخر زندگی که در آسایشگاه سالمندان به سر میبرد، با یکی از سالمندان مواجهگردید که در هنگام غذاخوردن دچار آسپیراسیون موادغذایی شده بود و فیالفور روش خود را برای او به کار برد و جان او را از خطر مرگ حتمی رهانید.
پروفسور هایملیک در سفر خود به ایران که بهعنوان سخنران، میهمان مدعو انجمن علمی جراحان گوش، گلو، بینی و سر و گردن ایران بود، از مترجمان و محققان و نویسندگان ایرانی گلایه داشت که چرا او را بهعنوان «هیملیخ» معرفی میکنند؟ درحالیکه او آلمانی نیست بلکه آمریکایی الاصل است و اسمش هست:هنری هایملیک! در همان کلاس آموزشی داوطلب شدم تا مانور خود را در مورد اینجانب به کار بندد. پس نقش قربانی جسم خارجی استنشاق شده در ریه را بازی کردم و برگلوی خود چنگ انداختم و مرکز مشت گره خورده راست پروفسور را درحالیکه با دست چپ آن را گرفته و از پشت من بر دیافراگم و زائده گزیفوئید جناغ فشار میآورد، فراموش نمیکنم و حس میکنم این ابتکار را هیچگاه از خاطر نزدایم.یکی از متخصصان بیهوشی خاطرهای جالب از مانور هایملیک تعریف میکند؛ دستیار بیهوشی سال سوم بودم و در سال ۷۸ تازه امتحان داخل بخش معرفی به بورد داده و منتظر جواب آن بودم. من کمی نگران نتیجه بودم، زیرا بهدلیل بیماری پدرم درس را خوب نخوانده و از طرفی دچار سرماخوردگی نیز شده بودم. در پاویون بیمارستان امام خمینی اهواز بودم. ناهار آوردند. یادم نمیآید که چی بود. ولی تهدیگ خوشمزهای داشت. برای خودم ناهار کشیدم و یک تکه ته دیگ را برداشتم و در دهان گذاشتم که یک دفعه دکتر «محمدرضا ـ ن» از دستیاران سال دوم بیهوشی و از دوستان نزدیک من از راه رسید. گفت: فلانی! جواب امتحان را دادند فکر میکنی چندم شدی؟
من که ته دیگ در دهان داشتم با ناامیدی گفتم: چندم؟ گفت: شاگرد اول شدی!
از شادی زدم زیر خنده که یک دفعه احساس کردم ته دیگ راه عوضی میرود و به سمت مجرای هوایی پریده است. با آن سرماخوردگی که رفلکس گلو را ضعیف کرده بود، ته دیگ رفت به سمت نای. ناگهان مشاهده کردم که نفسم بالا نمیآید. شروع کردم بالا و پایین پریدن ولی بیفایده بود. کمکم پیش خود گفتم: ما هم رفتیم! خداحافظ دنیا!
حدود هفت الی هشت دستیار از رشتههای مختلف دورم حلقه زده بودند و جان کندن مرا تماشا میکردند و در سیمای آنها نگرانی و ناتوانی را میدیدم. ناگهان به یاد مانور هایملیک افتادم و رو کردم به دکتر «ن» و اشاره کردم به شکمم. رفت پشت سرم و مانور هایملیک را انجام داد. آن موقع من حدود ۶۸ کیلوگرم وزن داشتم و دکتر «ن» قوی بنیهتر از من بود. با اجرای بار دوم مانور، یک تکه تهدیگ از گلویم پرید بیرون! نشستم و به خوردن ناهار ادامه دادم. البته با رنگی پریده و لبخندی سرد بر لب. دکتر «ن» اکنون در تهران به سر میبرد و فلوشیپ بیهوشی قلب را گذرانده است و من هنوز از ایشان تشکر میکنم. تا امروز که شنیدم هنریهایملیک در روزشنبه ۱۷آذرماه ۹۵ مقارن با ۱۷دسامبر ۲۰۱۶ چشم از جهان فروبسته است که خدایش قرین رحمت کند.
اگر هدف از اعطای جایزه نوبل پزشکی به پزشکانی باشد که با ابداع ابتکاری خود، جان انسانهای بیشماری را نجات دادند یا موجب تغییر معجزهآسایی در کیفیت زندگی انسانها میشوند، هانریهایملیک مبتکر مانور نجاتبخش و ویلیام افهاوس مبتکر کاشت حلزون که قوه شنوایی را به ناشنوایان جهان بازگرداند، شایسته دریافت این جایزه بودند که متأسفانه هرگز جایزه نوبل نصیب این دو انسان بزرگوار نگردید.
ثبت نظر