تجربیات انسانها در لحظات نزدیک به مرگ
مقدمه: ادراکات لحظات نزدیک به مرگ به طیف بسیار گستردهیی از تجربیات یا ادراکات فردی و شخصی اشاره دارد که دربعضی از افراد درلحظات نزدیک به مرگ ویا در شرایطی که با ایست ضربان قلب و آهنگ تنفس همراه است، حادث میشود. دراین زمان همه یا تعدادی از علائم و نشانههای زیر توسط فردی که درآستانه یا شروع مرگ قرارگرفته است،احساس میشوند: احساس جدایی روح از بدن، احساس معلق بودن یا شناور شدن جسم در فضا، در برخی ازموارد احساس ترس بسیار شدید ودر مواردی رسیدن به یک آرامش بسیار زیاد، حس گرمایی مطبوع،قرارداشتن دروضعیت امنیت،احساس جدایی کامل ومطلق روح از بدن ودرلحظات پایانی مواجهه با حجم بسیار زیادی از نور،اشراق و یا فروغی بی پایان ازقسمتهای دیگر این برنامه است.
این پدیده درلحظاتی گزارش می شود که پیش از آن با معاینه پزشک و صدور گواهی، فرد مرده تلقی شده و یا به استنباط پزشکان در آستانه ی مرگ بوده است و نامگذاری این شرایط به این نام یاعبارت فوق به این علت است. باافزایش و پیشرفت زیادی که درتکنیکهای دوباره به حرکت درآوردن ضربان قلبی که لحظاتی متوقف شده بود و به تفسیری برگشت مجدد به زندگی که در شرایط جدید به برکت پیشرفتهای پزشکی به وجود آمده، تعداد افرادی که چنین مطالبی رابیان می کنند بسیار زیاد شده اند. درحالی که دراین زمان حتی در برخی ازکشورهای پیشرفته این تجریبات را توهم می انگارند، ولی پژوهشگران که درمباحث فرا روانشناسی تحقیق می کنند، همچنین برخی از دانشمندان درجریان اصلی ومتداول علوم وعده یی ازافراد مذهبی، این پدیده ها را شواهدی از جریان بعد از زندگی تلقی می کنند.
علاقه ی شدید افراد جامعه به این مضمون به صورت ابتدایی درسال 1354 خورشیدی ـ 1975 میلادی و درزمانی پدیدار گردید که یک پزشک و استاد دانشگاه به نام ریموند مودی کتابی با عنوان »زندگی بعد از زندگی« را منتشر کرد [این کتاب توسط چند مترجم به صورتهای متفاوت و خوب در دو دهه ی پیش به زبان فارسی ترجمه شده است]. درسال 1981 میلادی دکتر مودی اتحادیه ی بین المللی در زمینه ی تحقیقات درباره ی ادراکات لحظات نزدیک به مرگ را بنیان نهاد. براساس تحقیقات آماری مؤسسه ی آماری گالوپ درآمریکا، درحدود ۰۰۰/۰۰۰/۸ آمریکایی ادعا کرده اند که چنین تجربهیی را داشتهاند. برخی از شخصیتهای صاحب نظر مانند سیمپسون در یک مجلهی پیشرفته و تخصصی پرستاری اظهار داشته که احتمالاً تعداد افرادی که به این احساس رسیده اند، بیشتر از آمارهای داده شده است. پرستاران به علت حضور 24 ساعته و ارتباطات کلامی و انسانی بهتر با بیماران، بیشتر احتمال دارد که به این نوع اطلاعات دسترسی پیدا کنند و شاید عدهیی از بیماران قلبی که به این تجربه رسیده اند. دربیان این مطالب به پرستاران خیلی راحتتر ازبیان این گزارشها به پزشکان کم حوصله، کم اطلاع و ناباور به این مطالب بوده باشند. اصولاً کسانی که به این تجربه رسیده ند، از صحبت با دیگران دراین زمینه راحت و خوشنود نیستند، مخصوصاً درشرایطی که افراد جامعه به این ادراکات نه به چشم یک پدیدهی عادی و فیزیولوژیک، بلکه به دید یک پدیدهی فوق طبیعی و اسرار آمیز مینگرند. درهر صورت، این پدیده از زوایای مختلف وتوسط پژوهشگران زمینههای فرا روانشناسی، روانشناسی، روانپزشکی و طب بیمارستانی مورد بررسی قرارگرفته است.
ازلحاظ تاریخی دراسطورهی [ار] که درکتاب جمهوریت افلاطون چاپ شده، داستانی اساطیری ازسربازی را نقل قول میکند که ازچنین تجربیاتی سخن گفته وبه مضامینی اساطیری مانند زندگی مجدد اشاره کرده است...
پژوهشگران به جمع آوری علائم و نشانه هایی پرداخته اند که یکی از آنها تحقیقات بروس گریسون دریک درمانگاه و روی افراد عادی جامعه بوده که به این مرکز پزشکی مراجعه داشته اند. برخی ازنکات مهم دراین محدوده عبارتند از:
• این احساس که دراین تجربه فرد خودش را خارج ازجسمش مشاهده یا احساس می کند.
• مشاهدهی برخی ازبستگان قبلاً فوت شده وبرخی از شمایل ها یا شخصیتهای مذهبی.
• پیدایش یک احساس معنویت و خودشیفتگی برای او دراین زمینه که باعروج وصعود به آسمانها و شکستن مرزهای فضایی، همانند فضانوردان وکیهان نوردان به کائنات و ملکوت نزدیکتر شده است.
دریک دسته بندی ازپدیده هایی که درافراد مختلف دراین شرایط ممکن است احساس شوند، چند نمونه از آنها که درادراکات لحظات نزدیک به مرگ بیشتر مشاهده میشوند، با تقدم وتأخری اندک چنین مواردی ممکن است بوده باشند:
• یک احساس گنگ و مبهم هشیار دهنده مانند یک پیام به اصطلاح تلهپاتیکی قبل از شروع و وقوع آن.
• پیدایش این احساس یا آگاهی که زمان مرگ فرارسیده است.
• یک حس آرامش، امنیت و بیدردی و برخی از احساسهای مثبت دیگر مانند این احساس یا ادراک که ازاین جهان خارج شده است.
• تجربهی خارج شدن از بدن، اینکه گویی انسان ازخارج بدن به کالبدش نگاه میکند. در برخی از موارد پزشکان و پرستارانی را مشاهده می کند که بربالین او مشغول کارهایی برای نجات زندگی اش هستند و یا اگر این واقعه درخانه اتفاق بیفتد،اطرافیان و افراد خانواده را در شرایط بحرانی و ناراحتی شدید مشاهده می کند.
• «احساس یک تونل» احساس رفتن ازیک تونل به سوی آسمان و یا رفتن به داخل ومسیر افقی یک تونل مثل تونلهای راه آهن و یا بالا رفتن از تعداد زیادی پله.
• یک حرکت یا جهش سریع به طرف انبوهی از نور وغوطه ورشدن درمیان نورها وصحبت کردن با نور.
• احساس یک عشق بسیار شدید و غیرمشروط.
• روبروشدن با موجودی که ازنور ساخته شده ویا پوششی از نور دارد و یا سایر وجودهای روحانی ویا این احتمال که دوباره با عزیزی که او را با مرگ از دست داده بود، به دیدار و یکی شدن رسیده است.
• مرور کردن تمام قسمتهای عمر و یا دیدن فیلمی کوتاه از تمام حوادث زندگی.
• این شرایط که گویی او به زودی و برای نوبت بعدی و ازاول با یک جریان وقایع نزدیک به مرگ دیگری مواجه می شود.
• دربارهی زندگی ومرگ مبهم و اسرارآمیز فردی به آگاهی رسیدن و یا اسرار زندگی وجهان برای او روشن شدن.
• طرح این مطلب توسط یک شخصیت مذهبی بسیارمهم به او که وی دوباره به بدنش، به زندگی و به دنیا برگردد و اکراه او از این موضوع.
• به یک مرزی درکائنات رسیدن.
• به نظر میآید که ادراکات او با باورهای مذهبی و فرهنگیاش هماهنگی دارد ویا درحقیقتگویی از درون او این مضامین دیکته شده است.
یک پژوهشگر با نام کنت رینگ مجموعهی ادراکات فوق را به 5 گروه تقسیم میکند ومعتقد است که درحالی که60٪ ازاین افراد مرحله ی1 یا «رسیدن به یک احساس آرامش و رضایت» را به یاد میآورند، فقط10٪ مرحلهی پنجم (ورود به درون نور) را به یاد میآورند.
موارد و شرایطی که درآنها بیشتر این احساسها پدید میآیند عبارتند از:
• ایست قلبی درجریان انفارکتوس عضلهی قلب (مرگ بالینی)
• شوک وخونروی زیاد درحوادث زایمان.
• عوارضی که درجریان انواع جراحی ها ممکن است پدید آیند.
• شوکهای سپتیک (عفونی) و شوک براثر حساسیت زیاد (شوک آنافیلاکتیک)، برقگرفتگی و برقزدگی، اغما بر اثرتصادفات جادهیی، ضربههای مغزی، خونروی داخل مغزی، انفارکتوس مغزی، قصد و انجام خودکشی، لحظات نزدیک به مرگ درغرق شدن درآب و یا خفگی بر اثر نرسیدن هوا به ریه ها، افسردگیهای بسیار شدید (دپرسیون) و...
براش وگری سون دریک مجله ی روانپزشکی به شرح و تفسیر برخی از ادراکات بسیار سخت و ناراحت کننده یی پرداخته اند و کارلیس اوسیس و همکارانش در یک پروژهی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده اند که تنوع وتکثر فرهنگها، آئینها، نژادها و... تأثیری در محتویات و سلسله ادراکات لحظات نزدیک به مرگ ندارد و فقط درشکل و پوشش شمایل یا شخصیت مذهبی که درلحظات پایانی مشاهده می کنند، ممکن است اثر داشته باشد. ولی یوشی هاتا وتیم تحقیقاتی درتهیه وتنظیم کتاب «مرگ طبیعی» درفصل ادراکات لحظات نزدیک به مرگ، مطالب متفاوت با برخی از موضوعات فوق را بیان داشته اند. برخی براین باورند که تشابه فراوان این ادراکات درنژادها و ملتها، نشانهیی ازخاطرات یا رسوبات فکری ازگذشتههای بسیار دور درناخودآگاه جمعی بشر است و ممکن است به تجربیات شمنی انسانها درآن دورانها براثر خوردن آئینی یا اتفاقی قارچها یا سایر ترکیبات توهمزا ارتباط داشته باشد.
ثبت نظر