شماره ۹۹۸
دکتر سیدرضا جمالیان - عفونی
خیلی سریع وخیلی زیاد سیگار کشیدن از روشهای تولید بیزاری است که توسط متخصصان علوم رفتاری با موفقیت قابلتوجهی مورد استفاده قرارگرفته است.
بارکلی، هاستینگ و جاکسون سه روش را به کار بردهاند:
* کشیدن تعداد زیادی سیگار به صورت سریع در یک جلسه
* ارایهی تلقینات هیپنوتیزمی به صورت گروهی
* استفاده از یک دارونما یا پلاسبو که موجبات ترک سریع و فوری سیگار را فراهم میسازد.
تلقینات هیپنوتیزمی که دراین گروه مورد استفاده قرارمیگرفت، همان تلقیناتی بود که توسط کرازیل نک وهال طراحی شده بودند. کسانیکه از روش سیگار کشیدن سریع برای ایجاد بیزاری استفاده کرده بودند،
در آمارگیریهای خودداری ازمصرف مجدد دخانیات در محدودههای زمانی 6 هفتهیی، 9 هفتهیی و 9 ماهه نتایج موفقیتآمیز بهتر و بیشتری را نسبت به روشهای دیگر داشتند. دربین کسانیکه سریع دخانیات مصرف میکردند، موارد بروز استفراغ بیشتر گزارش شده بود.
کروجر و فزلر (در کتاب ترکسیگار با هیپنوتیزم تألیف لسلیلکرون که در ۱۸۲صفحه توسط انتشارات کیهان چاپ و منتشر شده، روی ایجاد روش بیزاری تأکید شدهاست. این کتاب توسط دکتر رضا جمالیان ترجمه شدهاست.) ازکاربرد یک روش هیپنوتیزمی ـ رفتاری برای شرطی شدن درپیدایش بیزاری درمعتادان درمورد مصرف دخانیات استفاده کردهاند. درشرایط خلسهی هیپنوتیزمی اینگونه برای سوژه تلقین میشود که او خود را درشرایطی مشاهده میکند که «درورای نقطهی ارضای خود از سیگار» بهمیزان خیلی بیشتری سیگار کشیده، بهطوریکه بدن او بادکرده و شکم او متورم شده است. بر اثر مزهی بدی که دخانیات درشرایط مصرف اضافی پدید میآورد، پساز زدن آخرین پک بهسیگار آخری دچار تهوع و استفراغ شدیدی شدهاست. ضمناً به اینگروه گفته شده بود که در آغاز مصرف دخانیات را در محلکار یا محلزندگی خود به یک اتاق و درنهایت روی یک صندلی محدودکنند. در این روش شایسته است که درشرایطی که سوژه بهصورت موفقیتآمیزی در برابر وسوسههای سیگارکشیدن مقاومت کرد، خودش را مورد تحسین و تشویق قرار دهد و یا با خرید یک نوشابهی گازدار (به باور مترجم، یک نوشابهی گازدار زیانهای کمتری از یک نخ سیگار ندارد) و یا یک خوراکی خوشمزه خودش را تشویق کند!
چیک ولکرون به شرح یک مثال خندهدار ازتلقینات هیپنوتیزمی میپردازند که ناموفق و بیاثر شده بود. در شرایط خلسه به سوژه تلقین شده بودکه ازاین بهبعد، او طعم دخانیات را مانند طعم روغن کرچک مییابد یا احساس میکند او برای مدتکوتاهی پساز شنیدن این تلقینات مصرف دخانیات را متوقف کرد، ولی پساز مدتکوتاهی دوباره از سرگرفت و دریک تماس تلفنی اعلام کرده بود که:« برای من عجیبترین نوع ارتباط بین یک مادهی مهوع و بدبو و یک مادهی معطر و دوستداشتنی بهوجود آورده شده بود و من نسبت به روغنکرچک یک احساس مثبت و علاقهیی را احساس میکنم!»
آنها همینطور گزارش کرده بودند که درجریان ترکسیگار برای بیماری که بهعلت ابتلا به یک شکل وخیم «بیماری برگر» دوعضو خود ـ دست و پا ـ را با جراحی از دست داده بود، زمانیکه ازطریق علائم ایدئوموتور و حرکت انگشت از او پرسیده شد که آیا او مایل است که کشیدنسیگار را ترک کند، او در سطح ناخودآگاه جواب منفی داده بود. دراین شرایط برنامهی ترکسیگار با هیپنوتیزمدرمانی برای او کنار گذاشته شده بود (در دوران تحصیل و کارآموزی در بیمارستان ۱۰۰۰تختخوابی سابق، بارها در جریان کنفرانسهای پزشکی تصویر بیماری را نسل مادیده که با وجود قطع چهاردست و پای او بهعلت بیماری عروقی که کشیدن سیگار در تشدید آن نقش بسیار مهمی دارد، بیمار در حالیکه سیگاری را که کسی روشن و برلبش گذاشته بود، باشادی و خنده سیگار میکشید و با درد آن هنرنمائی میکرد!«مترجم»).
اشتاین معتقد بود که هر چند بسیاری از متخصصان بالینی بر این باورند که فرد معتاد باید به صورت کامل مصرف دخانیات را کنار بگذارد تا از عود اعتیاد و مصرف به اندازهی گذشته جلوگیری شود، برخی دیگر بر این عقیدهاند که باید تعداد سیگارهای مصرفی را بهتدریج کم کرد تا بهتعدادی برسد که دیگر برای سلامتی زیانآور نباشد. براساس این دیدگاه، او بهشرح روشی میپردازد که درطی آن سیگارهای بسیار معطر و بسیار ممتازی در اختیار فرد معتاد گذاشته میشد، ولی ازتعداد و میزان مصرف به شکل قابل ملاحظهیی کاسته میشد و با رفتارها یا تشریفاتی درهر مرحله ازمصرف، تأخیر زیادی مراعات میشد. برای مثال، او درشرایط خلسهی هیپنوتیزمی به بیمار چنین مطالبی را میگوید:
«همانطور که تو این سیگار تمیز، تازه و روشن نشده را در دستت میگیری، تو میتوانی به تمیزی وسفیدی کاغذ آن توجه داشته باشی ـ حالاتو این امکان را پیدا کردهیی که عطر یا بوی خوش توتون روشن نشده را استشمام کنی ـ دراین شرایط تو میتوانی جرقهیی را مشاهده کنی و یا شعلهی لرزانی ازیک فندک را ببینی و غرق مشاهدهی رقص شعلهی کوچکی شوی که خاطرات شاد شعلهافروزی دوران کودکی ترا دوباره زنده میکنند».
دراین جریان، با حداکثر تأخیر و دل مشغولی درمشاهدهی آتش، سوژه بالاخره به صورت واقعی سیگار را روشن میکند. دراین زمان سوژه پک کوچکی به سیگار زده ولی ازطریق سوراخهای بینی، ریهی خود را باهوای سالم اتاق پرمیکند و بعد تمام هوا را ازطریق دهان به خارج میفرستد. پیشاز اینکه بیمار از شرایط خلسه خارج شود، به اوتلقین میشود که او از این پس درشرایط زندگی عادی هم بههمینصورت عمل میکند.
این روش و نگرش، بهصورت عقلی و منطقی کاملاً متضاد با نظریاتی است که توسط کروجر و فزلر بیان شده بود و درآن براین نکته تأکید شده بود که به هیچ صورتی نباید تأکید و وابستگی مثبت در رفتارهای مرتبط با مصرف سیگار به وجود آید. برای رسیدن به یک نتیجهگیری که برحقایق عملی متکی باشد، یک سلسله تحقیقات مقایسهیی در این محدوده لازم است که به عمل بیایند.
ثبت نظر