شماره ۱۱۹۰
پروفسور محمود لطفی - جراح
چندیپیش و در ساعات اولیه یکیاز روزهای زیبای بهاری با به صدا درآمدن زنگتلفنهمراهم و مشاهده نام پزشک ادیب و دانشمند پروفسور محمودلطفی، احساس شور و شعف نمودم. با طنین صدای آرامشبخش همیشگی خبر از نگارش مقاله جدیدی پیرامون دغدغة این روزهایش در قالب گفتگو با جناب آقای دکترتابناک دادند که عیناً در زیر تقدیم شما عزیزان میگردد.
• درود بر دوست و همکار گرانمایه، هیچگاه شما را که فرهیخته، پارسا و یزدانپرست میدانم چنین دگرگون ندیدم.
دکترتابناک: درست است دوست ارجمند، گاهانسان و بهویژه ما پزشکان که سالها آموزشدیده و آموزشدادهایم، چنان کارهایی ناروا و نابایسته دررشتۀ خود میبینیم که از طاقت به دوراست. امروز گروهی «پزشکعلفی» که در بسیاری کشورها به ایننام شناختهمیشوند، درکشور ما چنان میداندار شدهاند که پا فراترنهاده و در برجستهترین و ویژهترین درمانها، آیندۀ بیمار را تا مرز مرگونابودی میکشانند.
• همکار ارجمند، شما کار خودتان را درست همانگونه انجامبدهید که تاکنون انجام دادید. شما که بانی این آزادی و گرفتاری نیستید. منهم باوردارم. اما دوستمن اگر به گذشتههای دور بنگرید: زرتشت درمانگر، روانشناس و گیاهشناس بودهاست. جلوتر بیائیم در شاهنامه به بسیاریاز درمانهای بسیار ارزنده و روشهای بیهوشی و گزارشHerbal Treatmentهای «گندیشاپور»، پورسینا، رازی و کتاب ارزندۀ اسماعیل جرجانی«ذخیرهخوارزمشاهی» و... برمیخوریم که امروزه نیز در بسیاریاز کشورها جایگاه خودرا دارد. یکیاز بستگان من از دانشگاه «هاروارد» تخصصکودکان دارد و در آمریکا، بیشتر بیماران خود را با داروهایگیاهی درماننموده و بسیار پرآوازه شدهاست.
اما زالو، رگزدن و «حجامت» را هیچگاه بهکارنمیبرد. شاید زالو در برخیاز کشورها جایگاهی داشته باشد اما «حجامت» که امروز در بسیاریاز تابلوهایدرمانی دیدهمیشود و شاید با دستگاهچینی و «مدرن» انجام گیرد، یک حقهبازی بیش نیست. گویند که همۀ زهرها درسال درپشت انباشت میشود و ما با حجامت که از بزرگان و دانشپژوهان«اساطیری» به ما رسیده آنرا بیرونمیکشیم و خون«تروتازه» میشود!؟ زهیخامی! اگر شخصی خونروی نموده یا به بانکخون، خونبدهد، سازمان خونسازی بدن خون تازه و جوان وارد چرخش خون بدن مینماید.
دکتر تابناک: پس شما آنان را میپذیرید و کارشان را باوردارید. در کانادا در مرز ۶۰ سال پیش، پزشکیمیگوید: هربیمار سرطانی را که درمانگران از درمانش ناامید شدهاند، بیاید من درمانمیکنم و او با دادن بادامتلخ (دارای اسیدسیانیک) چندروزی و در بــرخیاز مــوارد چندماهی نشانـۀ بهبـودی پدیدمیآورد اما رویهمرفته به ناامیدی و مرگ میانجامید. ازاینرو جلوی اینکار گرفته و این دانشمند رهاییبخش! زندانی و بساطش برچیده شد.
• نه من اینچنین نپذیرفتم. شما مگر مـیتـوانیــد سودمندی «شیرینبیان» را در معده، «برگ سـنا» را در روده و «تخمکدو، گوجهفرنگی و سویا» را در پروستات و... نپذیرید. مگر دریانوردان که درپی خونروی میمــردنــد (بیماریاسکوربوت) با خوردن میوههای دارای ویتامین«ث» مانند لیموترش بهبودنیافتند؟ اینک دشواری دراین است که پزشکسنتی، شما و دستگاههای بدن شما را در ۲ستون سردیاگرم جایمیدهد و همگی بیماران را به یک روش درمان میکند. درحالیکه ما بیمار نداریم، بلکه بیماری داریم.
دکترتابناک: ناله و فریاد من نیز از همین است. جانا سخن از زبان ما میگویی. بسیاریاز داروها،«افشرة» گیاهان هستند. ما پزشکان نیز پساز بررسی بالینی که گاه فراترمیرود و از تکنولوژی و فرابالینی بهرهمیگیریم، درمان را دارویی انجامداده یا کاردپزشکی را بهکارمیبریم. نهاینکه تمامی بیماران را از «دَم»گیاهدرمانی نماییم. آیا «پزشک» سنتی دانشپایه و بالینیپزشکی را میداند؟ یکی از دکانداران «داروهایگیاهی»مهندسکشتی بود. پساز آمدن به ایران با خواندن «کتاب» شد درمانگر!؟ برای دهها دهةپیش، پیشاز دوران دبستان، دبیرستان و... نسلما، بیگمان«جنگیر و طبسنتی» جایی داشت. اما امروزه و در ایرانباستان ما خیر (طبیب = ساحر). در ایرانباستان بهدرمان«تریته» و به درمانگر پزشه میگفتند و برای ستورپزشه (درمانگرستوران) جایگاهی ویژه، بهویژه در جنگ قائلبودند. مادرم، در۶۰سالپیش، دختری زایید. کمشیر بود. دایهای گرفتند. این نوزاد اوقات زیادی را بـیحــال میخـوابید. بـهــداری (پـزشک درشهر ما نبود) اورا بررسی و دارو داد که سودی نداشت. درویشخان سرکتاببازکن و جنگیر گفت: چهارشنبه شبی او را لختکردید «جنها» به درونش رفتهاند. دستوراتی از مرغسیاه و تخممرغ داد که بیهوده بود. سهماهبعد، 4بامداد روشنشد دراین ساعت که همگی در خــواب هستند، دایه به نوک پستانش تریاک مالیده و بهخورد کودک میدهد! با بیرونکردن دایه، کودک بهبودیافت.
• امروزه دیگر ما باید آگاهی داشته باشیم تا بهسادگی گولنخوریم و در چاهنادانی و ناآگاهی نیفتیم. «آگاهی، سرفرازی و استواری و ناآگاهی بدبختی و گمراهی است».
دکترتابناک: بسیاری با طبسنتی سنگکیسةصفرا را آبمیکنند (دروغ)! خانمی ۴۵ساله پستان راستش سیاهرنگ و سفتتراز سنگ بود. در بررسی، حفرهای در سمتبالا و چپ داشت که خوردگیدنده را نیز نمایان میساخت و مشخصشد که بهمدت ۴سال زیر درمان! طبیبسنتی بودهاست. ستمی بسبزرگ. (سرطان با پیشرفت کُند که درگذشتـه بیماری یا سرطان ولپو میگفتند). مردی۴۰ساله از چندسال پیش دچار شکمدرد کشندهای میشده که با ماساژ جدارشکم توسط «خانم دکترسنتی بهمدت ۱ساعت و گذاشتن ۴زالو» برای ۶ ماه بهبودی داشته است!؟ در پرسوجو بسیار با آبوتاب ازاین شاهکار میگفت. سیگارمیکشید که وقتی گفتم سیگار نباید بکشی گفت: مرجع من گفته است: دشواری ندارد! من گفتم: مرجع شما اگر چنین گفته نمیداند. شما که از طبسنتی سودبردید چرا پیش من آمدید؟ گفت: میخواهم دائمی باشد بهویژه که «استرس»کاری من زیاد است و با استرس بیتاب میشوم. در ۲سال پیش آندوسکوپیشدم. زیادی اسید و میکروب داشتم. بررسیکردم و گفتم سیگار دندانهای شما را خرابکرده و سرطان و گرفتاری دل و رگها را بهبارآورده. گفت: خیر، جنس دندانهای من خراب است. باورندارم که سیگار زیانآور میباشد.
UBT برایش نوشتم و دستورات دارویی دادم. گفت: من میکروب ندارم و آزمایشنمیدهم. گفتم: گول درمان با زالو و ماساژ را نخورید، گفت: خانم دکتر گفتهاست گول شمارا نخوریم، من میکروب ندارم. گفتم: این دستورات من است. میتوانید پولی به من که نپردازید و دیگر این جا نیایید و به طبسنتی بروید.
پرسید: تشخیص شما چیست؟ داشتم میگفتم که گفت من تشخیص شما را باورندارم. گفتم: من که در آغازگفتم بروید طبسنتی. نهمیرفت و نهمیپذیرفت! من را کلافه کردهبود و زندگی رنجآور درمانشدههای طبسنتی ناکام ازجلوی دیدگانم میگذشت و باخود میگفتم: مُردم اندر حسرت عقل درست.
آری دوست من. پساز جنگجهانی دوم بهویژه بهدستور «مکگاورن» پژوهشی درمورد ارزش گیاهان در کمکردن بیماریهای رگ و دل آغازشد و دریافتند که در بیمارانسرطانی بهرهگیری از «زردچوبه، فلفلسیاه و روغنزیتون» باهم درپیشگیری، بهبود و درمان بیمارانسرطانی، بهطور شگفتانگیزی سودمند میباشد. من اینرا و سبزیجات را بسیار به بیمارانم همراه با دوری از تنباکو و توتون سفارشمینمایم. بهآنان میگویم در بهداشت و بیآسیبماندن این تن و روان که امانتی ازسوی خداوند نزد ما میباشد بکوشید وگرنه ناسپاسی یزدان است.
ثبت نظر