تشخیص MS در نزد بیماری که مسلم شده لوسمی دارد راحت و روراست است و باید در تشخیصهای افتراقی در نظر گرفته شود. روش ما در این موارد این است که اگر مانعی نباشد تا از این نسج بیوپسی انجام دهیم که تشخیص را تائید نماید، آسپیراسیون ـ بیوپسی با سوزن(FNA) در بدخیمیهای خونی دقیق نیست ولی وقتی آزمایش immunohistochemistry برای سلولهای لوسمی صورت گیرد، ارزشمند میشود.
تظاهرات مورفولوژیک MS با hematoxylin و eosin بسته به درجات دیفرانسیاسیون میلوئیدها میتواند متفاوت باشد.
MS به طور تیپیک متشکل از انفیلتراسیون گستردهی وسیع از میلوبلاستها و المانهای گرانولوسیتیک میباشد. (تصویرA-۱) سلولهای سرطانی معمولاً بزرگ با سیتوپلاسم وسیع و هستهی بزرگ قرار دارند. مهم این است که سلولهای نئوبلاستیک متشکل از لوسمی زیربنائی باشند. مضافاً اینکه ما نمونه بیوپسی را اصولاً به طور روتین به پاتولوژیست و بررسی ایمیونوهیستوکمیستری و اگر ممکن شد Flow cyometry و آنالیز ملکولر میفرستیم. گرچه این کار مشکلتر از نمونهی مغز استخوان میباشد. رنگآمیزی با MPO در LC مونوستیک ممکن است منفی باشد. اگر تشخیص لوسمی ثابت نشده باشد، ما آزمایش مغز استخوان را انجاممیدهیم.
چه آزمایشات imaging کمک در تشخیصMS و ارزیابی پاسخ درمانی در آن دارد؟
با توجه به مناطق وسیع MS،ارزیابی imaging میتواند محل ضایعه و پاسخ درمانی را نشان دهد. MS اکثراً در نسوج نرم ظاهر میشود بنابراین بسیار برای CT اسکن مناسب است (تصویرA- ۲) از توموگرافی positron emission نیز میتوان استفاده نمود(تصویرC- ۲)، که جهت رادیوتراپی (RT) بسیار مفید بوده و میتوان پاسخ درمانی را مونیتور نمود.
موقعی که MS در سیستم اعصاب مرکزی (CNS) باشد، MRI کمک میکند. در زمانی که کنتراندیکاسیونی وجود ندارد تجویز gadolinium لازم است. در روش کار ما انجام CT اسکن توأم با توموگرافی PETscan)Positron emission) اگر رادیوتراپی لازم باشد روتیناست.
آیا گرفتاری خارج مغز استخوانی (EM) پیشآگهی بدتری نسبت به AML بدون EMدارد؟
اطلاعات در این مورد محدود است. گرچه وجود EM ممکن است پرونوستیک بدتری نسبت به AML داشته باشد. عمر ۵ساله در بیماران با EM حدود ۲۰ تا ۳۰درصد بوده که همانند AML بدون EM میباشد. اهمیت عاقبت سیتوژنتیک وجود MS کاملا شناخته نشدهاست.
Byrd و همکارانش در بررسی ۸۴ بیمار مبتلا به AML با داشتن (T(8.21 ،گزارش کردند آنهائی که EM داشتند به طور قابل توجهی طول عمر بدتری داشتند ولی در نزد بیماران آنها کسانی که درگیری نخاع و مننژ داشته باشند زیادبودند.
درمان:
نحوهی درمان MS مربوط به این است که آن در شروع بیماری و یا بعد از عود ایجاد شده باشد. LC تقریباً همیشه نشانهی بیماری زیربنائی سیستمیک اصلی است که باید همین طور درمان شود. خلاصهی درمانی ما در (جدول شماره۱) آمدهاست.
MS:
آیا شیمی درمانی را برای MS در زمانی که مغز استخوان گرفتار نیست باید شروع کرد؟
گرچه بهترین و مناسبترین نحوهی درمان در این مورد روشن نشده است ولی مادام که درمان کافی صورت نگیرد، MS نهایتاً به AML تبدیل خواهد شد. ما این بیماران را همانند AML برای remission induction درمان مینمائیم. درمان بعد از خاموشی کامل به طور کامل بررسی نشده است. ما در درمان هر بیمار به طور فردی بسته به عوامل پرنوستیک تصمیم میگیریم که شامل سن بیمار، وجود بیماریهای دیگر، درجهی وسعت بیماری، آنومالیهای سیتوژنتیک و ملکولر میباشد. بعد از شیمیدرمانی، رادیوتراپی را به عنوان consolidation برای MS منفرد منظور میداریم. مخصوصاً مقدار کمی که تجویز میشود بسیار مؤثر است البته منطقهی رادیوتراپی و اثر سمی آن باید در نظر گرفتهشود.
در مواردی که لازم است تودهی بیماری(debulking) کم شود و رفع نشانهها سریعاً لازم باشد و بخصوص فشار بر ارگانهای حیاتی ایجاد نموده باشد، از این طریق و یاحتی جراحی استفاده کرده و متعاقب آن شیمیدرمانی تهاجمی را شروع مینمائیم. البته نشانهای وجود ندارد که توأم کردن این روش ارجح به شیمیدرمانی به تنهائی باشد.
ثبت نظر