رفتارهای دلبستگی، درسال اول زندگی شکل میگیرند. این رفتارها تمایل به مجاورت یا دور شدن از افراد بخصوص مادر و یا مراقب را توجیه میکنند. این رفتارها با رفتارهایی مثل خوردن، متفاوت و بنیادیتر میباشند. این رفتارها هدفمند و متاثر از آموزشهای اولیه هستند.
کودکان در پایان سال اول زندگی در پاسخ به جدایی از مادر (مراقب)، رفتار متفاوتی نشانمیدهند که این رفتارها به نوع دلبستگی آنها مرتبط است. انواع دلبستگی بهشرحزیر میباشند:
۱ـ B-pattern)Secure attachment): کودک با دورشدن از مادر (مراقب) احساس ناامنی میکند و ناامید میشود. اما با بازگشت مادر، کودک فعالانه بهسمت مادر میرود و از حضور مادر لذت برده و به آسانی آرام میشود و خوشحالی در کودک مشهود است.
این دلبستگی ایمن است.
۲ـ C-pattern)Insecure ambivalent attachment): در مواردیکه جدایی کودک از مادر (مراقب) به سختی انجام میشود و آرامش به کودک برنمیگردد، کودک مادر را نادیده میگیرد و بهرغم بازگشت مادر(مراقب)،کودک همچنان ناامید میماند و درعین طلب مادر و نیاز به آغوش او، مادر را پسمیزند و به گریهکردن ادامهمیدهد و نسبت به مادر (مراقب)، رفتار کینهجویانه نشانمیدهد.
۳ـ A-pattern)Insecure avoidant attachment): در دلبستگی اجتنابی، کودک بهسختی از مادر (مراقب)جدا میشود؛ اما در هنگام بازگشت مادر (مراقب) رفتار اجتنابی از خود نشان میدهد، به مادر (مراقب) نزدیک نگشته و با او ارتباط برقرار نمیکند.
۴ـD-pattern) Insecure disorganized attachment): دراینگروه حرکات کودک واضح نیست و تولید اصوات را بهطور ناقص انجاممیدهد. حرکات گهوارهای انجامداده، گوش خود را فشارمیدهد و رفتارهای او در عملکند است.
بهطورکلی رفتار کودک و نوع دلبستگی او، با رفتار مادر در خانه، تجربهی راندهشدن ازسوی مادر (مراقب)، سابقهی جدایی، فقدان، تهدید، آزار جسمی یا جنسی مرتبط است. کودکان مادرانیکه نسبتبه کودک خود حساستر هستند و با او مشارکت بیشتری دارند و نسبت به درخواستهای او پاسخگویی بیشتری دارند و او را بیشتر در آغوش میگیرند و تماس بدنی زیادی با او برقرار میکنند، دلبستگی ایمن پیدا میکنند. در این کودکان احتمال ابتلا به افسردگی، اضطراب و بیماریهای جسمانی کمتر است.
اما کودکان مادرانیکه توجه کمتری به آنان دارند و آنها را از خود میرانند و نسبت به گریهکردن آنها با تأخیر واکنش نشانمیدهند، دچار دلبستگی ناایمن میشوند. تطابق این کودکان در بزرگسالی با شرایط استرسزا کمتر است و این گروه در بزرگسالی بیشتر مستعد بیماریهای جسمانی و روحی میگردند.
کودکانی که دلبستگی ایمن دارند، در بزرگسالی بهراحتی در مورد تجارب مثبت و منفی کودکی خود صحبت میکنند و انسجام خاصی در رفتار این افراد دیده میشود. این افراد در هنگام صحبت کردن و یادآوری تجارب گذشتهی خود، تمرکز خوبی دارند.
اما در نوعE-pattern) Insecure preoccupied): افراد نسبت به تجارب قبلی خود با والدینشان مشکل دارند و نسبت به گذشتهی خود، احساس خشم پیشروندهای دارند. این احساس برخی از مواقع بهصورت خشم و گاه به صورت وابستگی است و بهطور کلی انسجام لازم بین احساسات این افراد مشهود نیست.
در نوعDs-pattern) Insecure dismissing attachment): آنچه این افراد درخصوص تجارب دلبستگی و گذشتهی خود بیان میکنند، با آنچه در حافظه دارند متفاوت است. بهنظرمیرسد که این افراد در دسترسی به محفوظات خود محدودیتی دارند. این گروه خشمگین نیستند و در ظاهر قاطع و منعطف میباشند.
درنهایت در نوع Unresolved disorganized؛ این افراد اضطراب خفیفی در افکار و گفتارشان وجود دارد. ایشان از بیان تجارب تروماتیک مثل فقدان و آزار جنسی یا جسمی پرهیز میکنند و قدرت بازگویی این تجارب را ندارند.رفتارهای دلبستگی، پیشبینی کنندهای قوی برای سلامت افراد و میزان آسیبپذیری آنها در سالهای آینده است و نشاندهندهی این میباشد که افراد در مواجهه با تروما و موقعیتهای استرس تا چه حد توانایی بازسازی خود را دارند. بهطورمثال تعداد زیادی از افرادی که در بزرگسالی دچار حملات پانیک میشوند، دلبستگی ناایمن از نوع اجتنابی دارند.
همچنینتقریباً نیمیاز افرادیکه دلبستگی ناایمن از نوع A-pattern و Ds-pattern را دارند، دچار اختلالات شبه جسمانی میشوند.
البته قابل ذکر است که الگوهای دلبستگی قابل تغییر هستند و با توسعهی خودآگاهی و برخی روشهای دیگر، میتوان این الگوها را تعدیلکرد.
پس توجه مادر به کودک و شیوهی برخورد و مجاورت با او و پاسخگویی به نیازهای او در سال اول زندگی، از اهمیت ویژهای برخوردار است و در پیشبینی سلامت و آسیبپذیری افراد نقش مهمی را ایفا میکند.
ثبت نظر