شماره ۹۷۵
دکترسروش پیامیار - گوش، حلق و بینی
هرکسی که سوناتی از بتهوون یا آهنگی از بیتلها شنیده باشد میداند که صدا تاچه حد قدرتمندانه برهیجانات و عواطف تأثیر میگذارد.
اما این تأثیر صورت وارونهیی هم دارد یعنی نحوهیی که هیجانات برچگونگی شنیدن و پردازش صوت تأثیر میکنند. وقتی بعضی انواع صدا در مغز با هیجانات قوی همراه میشود، شنیدن صداهای مشابه سبب فراخوانی همان عواطف میشوند، حتی اگر ازمتن اصلی بسیار دور باشند. این پدیده همان چیزی است که به وفور در کهنهسربازان جنگی دیده میشود که دچار نابسامانی استرس پسا ضربهیی posttraumatic stress disorder (با کوته نوشت PTSD) هستند و در آنها ممکن است خاطرات آزرده ساز میدان جنگ با چیزی شایعمانند صدای رعد شعلهور شود. اما مکانیسمهای مغزی مسوول ایجاد این تداعیهای دردناک ناشناخته باقی مانده است.
دو نفر ازپژوهشگران دانشکدهی طب Perelman دانشگاه پنسیلوانیا کشف کردهاند که چگونه ترس درواقع سبب افزایش یا کاهش قدرت تمیز میان اصوات برحسب متن میشود و بصیرتی تازه نسبت به ادراک تغییر شکل یافته و کژدیسهی محکومان PTSD تدارک دیدهاند. بررسیاین پژوهشگران درشمارهی ژوئن 2013 نشریهی Nature Neuroscience به چاپ رسیده است.
باید گفت که عواطف emotions با ادراک perception رابطهی نزدیک دارد ودربسیاری موارد عکسالعمل عاطفی انسان درواقع به وی کمک میکند با واقعیت کنارآید. بهعنوان مثال، عکسالعمل ترس به انسان کمک میکند تا از برابر موقعیتهای بالقوه خطرناک بگریزد و با سرعت واکنش کند. اما موارد و موقعیتهایی هم وجود دارند که این واکنش به راه خطا میافتد و درنتیجه عکسالعمل ترس به وجود میاید. این همان موردی است که در اضطراب و نیز PTSD اتفاق میافتد یعنی عکسالعمل عاطفی نسبت به رویدادها تعمیم یافته و بهحدی میرسد که نسبت به گسترهی وسیعی از محرکات، عکسالعمل ترس ایجاد میشود.
دراین بررسی ازشرطی شدن عاطفی درموشها برای تحقیق در مورد نحوهی تغییر تیزی شنوایی hearing acuity، یعنی قدرت تشخیص آهنگ tone بسامدهای frequency متفاوت به دنبال رویدادمولم traumatic استفاده شد. این پدیده را دراصطلاح یادگیری عاطفی emotional learning مینامند. دراین تجارب، که براساس شرطیشدن کلاسیک(پاولفی) استوار بود، حیوانات میآموزند بین اصوات بالقوه خطرناک وایمن افتراق کنند. این پدیده را «یادگیری تمیز عاطفی»emotional discrimination learning مینامند. این نوع شرطی شدن بیشتر ناشی از یادگیری نسبتاً ضعیف است ولی دراین بررسی، به نیت ایجاد تمیز تدریجی عاطفی بیشتر درموشها، یک دسته وظایف یادگیری طرح ریزی شده بود که دشواری انجام وظیفهی متغیری داشت. آنچه که درواقع سبب رغبت بیشتر این محققان شده بود نحوهی تأثیر میزانهای متفاوت تمیز عاطفی برتیزی شنوایی بود و به دیگر کلام نحوهی تأثیر عکسالعملهای عاطفی بر ادراک و تمیز صداها بود. دراین بررسی، پیوندمیان عواطف و ادراک جهان نیز ثابت شده، یعنی مسألهیی که پیشاز این درک نشده بود.
پژوهشگران دریافتند که آنچنانکه انتظار میرفت، وظایف ظریف یادگیری عاطفی نسبت به آزمونهایی که طی آن آهنگها یا لحنها ازنظر بسامد دور از هم هستند بیشتر سبب اختصاصی شدن یادگیری میشوند. حیواناتی که درمعرض صداهایی قرارگرفته بودند که بسیار دور از هم بود، به تعمیم ترسی اقدام میکردند که دراثر آهنگ خطر نسبت به تمام بسامدها بهوجود آمده بود، درصورتیکه عرضهی دوصدایی که بسیار مشابه بودند درحیوانات اختصاصی شدن عکسالعمل عاطفیشان را فراهم میآورد. بهدنبال وظیفهی ظریف شرطیشدن، ایشان تصور میکردند که زیر و بم صدا است که بالقوه خطرناک است.
وقتیکه دراین حیوانات، توان تمیز زیر و بم صدا اندازهگیری میشد موشهایی که دارای عکسالعمل اختصاصیتر بودند نسبت به موشهایی که از فرکانسهای عریضتر ترسیده بودند، تیزی شنوایی بسیار ظریفتری ازخود نشانمیدادند. میان مقدار پاسخ عاطفی تعمیم داده شده ونحوهی اظهار جدا بودن آهنگهای مختلف، رابطهیی وجود داشت. درحیواناتی که عکسالعمل عاطفی خود را اختصاصی کردهاند، تمیز زیروبم (دانگpitch) صدا واضحتر میشود. این حیوانات میتوانند دو لحنی را ازهم جداکنند که قبلاً نمیتوانستند. یک یافتهی جالب توجهتر این بررسی آن است که آثار یادگیری عاطفی برادراک شنوایی با واسطهی ناحیهی خاصی ازمغز یعنی کورتکس شنیداری اعمال میشد. قشر شنیداری auditory cortex به عنوان ناحیهی مهم مسوول شکلپذیری شنیداری auditory plasticity شناخته شدهاست. جای شگفتی آنکه، این دو پژوهشگر پیبردهاند که قشر شنیداری دریادگیری عاطفی نقشی ندارد. احتمالاً، اختصاصیبودن یادگیری عاطفی توسط آمیگدالها و نواحی شنیداری زیرقشری کنترل میشود. میدانیم دراین زمینه قشر شنیداری درگیر است، میدانیم عکسالعمل عاطفی با اهمیت و بنابراین آمیگدالها درگیر هستند اما نحوهی تأثیر متقابل آمیگدالها و قشر سبب تعدیل مناطق پردازش شنیداری زیر قشر میشوند ولی برای ایجاد عکسالعملهای عاطفی اختصاصیشده و تعمیمیافته ضروری نیستند و درنتیجهی یک معما بهوجود میآید.
باحل این معما، بینشی تازه درمورد علل و درمان احتمالی PTSD حاصل میشود و به این سوال پاسخ داده میشود که چرا بعضی افراد به این بیماری دچار میشوند و افراد دیگری درهمان شرایط به این بیماری مبتلا نمیشوند. تصور میشود میان مکانیسمهای کنترل یادگیری عاطفی ازجمله تعمیم ترس و مکانیسمهای مسوول PTSD که درآن تعمیم ترس غیر طبیعی است پیوندی قوی وجود دارد.
ثبت نظر