خلاصه:
پلاسمای غنی از پلاکت-PRP- در درمانهای پریودنتال بهعلت ویژگی بیولوژیک آن در پیشبرد ترمیم زخم و بازسازی آن بهکار رفتهاست. -PRP- و عواملرشد موجود در آن، شیوهی عملکردشان، نقش احتمالی آنها در ترمیم زخم، آمادهسازی -PRP- و فعالسازی آن دراین مقاله مرور شده تا دیدگاهی درمورد نقش این مجموعه در ترمیم زخم و بازسازی آن ارائه دهد.
در سالهای اخیر دانش ترمیم زخم با شناسایی و فهم کارکرد عوامل رشد و روشهای کاربرد آن پیشرفت زیادی کردهاست.
این عوامل رشد شامل پلیپپتیدهای طبیعی است که بهصورت واسطههای بیولوژیک بالقوه عملمیکنند و فعالیتهای سلولی مختلفی را طی ترمیم زخم تحریک میکنند؛ مانند تزایدسلولی، تمایز و سنتز ماتریکس. طی دههی80، سه بررسی مفیــــد توســط Marx,Knighton و Hunt نقش محوری اکسیژن در ترمیم زخم را شناسایی کردند. این بررسیها جزء اولین بررسیها در زمینهی شناسایی پاسخ ماکروفاژ به گرادیان اکسیژن بود که عواملرشد تنظیمکنندهی ترمیم زخم را ترشح میکنند و بهدنبال آن دریافتند عواملرشد در ترمیم زخم بسیار کمککننده هستند. این یافتهها موجب جلب توجه بهسمت تحریک فعال ترمیم جدا از حذف عوامل ممانعتکننده ازترمیم بود.در اوائل دههی90 و سالهای بعداز آن عواملرشد بهعنوان معجزهی ترمیم زخمها شناخته شدند. این مقاله مروری در زمینهی وجوه خاص -PRP- دارد.
پلاکتها:
پلاکتها بهصورت سلولهای فاقد هسته وارد جریانخون شده و طولعمر حدود 7تا10روز دارند.طی دورهیزندگی خود بهطور فعال عواملرشد بهویژه در پاسخ به لختهشدن را تولید میکنند. پلاکتها شامل تعداد زیادی گرانولهای ذخیرهای است که به سهگروه زیر تقسیم میشوند:
گرانولهای لیزوزومی: بهعنوان محل ذخیرهی آنزیمهای هضمکننده.
گرانولهای متراکم: ذخیره و ترشح آدنوزیندیفسفات -ADP- که جمعکننده و فعالکنندهی قوی سایر پلاکتها است.
گرانولهای آلفا: عواملرشد را بهشکل ناکامل و غیرفعال بیولوژیکی ذخیره میکند.
ترشح عواملرشد توسط روند لختهشدن فعال میشود. فعالشدن لخته همراه با تغییر ساختمانی در سیستم غشای پلاکتی است که موجب ترشح فعال فاکتورهای رشد از گرانولهای آلفا میشود.
PRP :
عبارتاز کنسانترهی اتولوگ پلاکتی درحجم کوچکی از پلاسما ـ Marx 2004ـ و بهعنوان منبع غنی عواملرشد اتولوگ است. ایدهی تغلیظ پلاکتها برای پیشبرد رژنرسانس توسط Marx و Whitman معرفی شد. اصطلاحات دیگری درکنار PRP بهکار میرود مانند ژلپلاکتی اتولوگ، بیوتکنولوژی ژل پلاکت، کنسانترهیاتولوگ پلاکت. کنسانترهی اتولوگ پلاکت. باتوجه به Appel و همکاران دقیقترین اصطلاح از نقطهنظر هماتولوژیک است هرچند باتوجه به Marx و Garg محصول قابل استفادهی بیولوژیکی فقط زمانی مشتق میشود که این کنسانترهی پلاکتی مجدداً درحجم کوچکی از پلاسما تعلیق شودـ resuspendـ لذا پلاسمای غنی از پلاکت نیز اصطلاح صحیح است. در این متن از PRP و APC (کنسانترهی اتولوگ پلاکتی) استفاده خواهد شد.
PRP یک لختهیخون اتوژن است که غلظت بالایی از پلاکت دارد و تنها اختلاف همین است.لختهیخون طبیعی مانند آنچه در زخم درحال ترمیم دیده میشود شامل 94% گلبول قرمز خونی، 6% پلاکت و کمتر از 1% گلبولهای سفید است. PRP لختهیخون حاوی 94% پلاکت، 5% گلبول قرمز و 1% گلبولسفید است. این تغییر نسبت سلولی در لختهیخون بهصورت آن است که سلولهایی که ترمیم را تحریک نمیکنندـ گلبول قرمزـ توسط سلولهایی که تمام فازهای ترمیم را تحریک میکنند ـ پلاکتهاـ جانشین شده و توانایی PRP را در پیشبرد ترمیم توضیح میدهد.
عواملرشد درPRP:
عواملرشد متعددی در PRP یافت شدهاست و شامل هرســــه ایزوفرم:
platelet derived growth factor
(PDGF) (AA,BB,AB)
دو ایزوفرم: (Transforming growth factor (TGFβ1,β2
و (Vascular endothelial growth factor-(VEGF و (Epithelial growth factor (EGF است.
درمورد حضورInsulin-like growth factor (IGß∑∑œ∑F)F درPRP بحث است. Christgau و همکاران (2006) IGF را در غلظتهای پلاکتی نشان دادند و El Sharkawy و همکاران (2007), Marx و Garg (2005) نشان دادند که IGF در PRP وجود ندارد.
عواملرشد نقشهای متعددی در رژنرسانس دارند. PDGF میتوژن بالقوه بوده و باعث افزایش اتصال سلولهای لیگامان پریودنت بهسطح ریشه میشود. PDGF-AA ,PDGF-BB میتوژنهای اصلی برای سلولهای لیگامان پریودنت انسانی در in-vitro است. PDGF پیشبرندهی تزاید فیبروبلاستی و فازهای اولیهی ترمیم زخم پریودنتال است. PDGF در فعالشدن ماکروفاژها نقش دارد که منتهی به دبریدمان زودتر ناحیهی زخم میشود و منبع ثانویهی عواملرشد برای ترمیم و بازسازی مداوم نیز میباشد. Nevins Giannobile,McGuire (2005) ارجحیت rh-PDGF-BB همراه با ناقل (β-tricalcium phosphate(β-TCP روی سطوح استخوانی ایجاد شده در ضایعات پریودنتال را درمقایسه با کاربرد β-TCF بهتنهایی نشاندادند. PDGF باعث کاهش اثرات مهاری لیپوپلیساکارید روی تزاید فیبروبلاست لثه میشود. β-TCF متعلق به خانواده بزرگ TGF است و یک میتوژن و مورفوژن مهم بهشــمار میآید. β2-TCF,β1-TCF بهصورت عواملرشد paracrine عملکرده و غالباً روی فیبروبلاستها بنیاختهی مغزاستخوان و preosteoblastها اثر میگذارند. هرچند هرکدام از این سلولهای هدف توانایی تولید و ترشح پروتئینهای β-TCF خود را دارد تا بتواند روی سلولهای مجاور بهصورت paracrine اثر بگذارد و یا روی خود بهصورت عواملرشد autocrine عمل کند. β-TCF معرف مکانیسمی برای حفظ ترمیم درازمدت است و عنصری برای بازسازی استخوان و درطول زمان میتواند بهعنوان عوامل بازسازی استخوان باشد. این عوامل قادر به تحریک رسوب ماتریکس کلاژنی از استئوبلاستها طی ترمیم زخم در استخوان است.بهاضافه β-TCF تولید استئوکلاست و تحلیل استخوان را مهار میکند و موجب تولید استخوان درقبال تحلیل آن به دو روش متفاوت میشود. β-TCF اثر مهاری روی مهاجرت سلولهای اپیتلیالی دارد.
VEGF باعث پیشبرد رشد مویرگی برای مهیاکردن موادغذایی و اکسیژن مورد نیاز برای سنتزاستئوئید و باعث تحریک تولید بازاللامینا و گردآوری پریسیتها برای حمایت از عروقخونی جدید میشود.
اثرات EGF محدود به سلولهای بازال پوست و غشای مخاطی است و این سلولها را تحریک میکند تا جزء خاصی از غشای basement membrane را تولید کند.
نشان داده شده که IGF همراه با PDGF باعث پیشبرد new attachment و پرشدن ضایعات استخوانی میشود.
جزء دیگرPRP شامل مولکولهای اتصالسلولی مانند فیبرین، فیبرونکتین و vitronectin است که نقش مهمی در osteoconduction دارد. گرانولهای آلفای پلاکتی غنیاز vitronectin است. هنگامی که PRP همراه با پیونداستخوانی بهکار رود این مولکولهای اتصالسلولی جز پیوندی و سطح ریشه را میپوشانند. این امر باعث تولید ماتریکس میشود که دیوارههای استخوانی میزبان را با ذرات پیوندی و سطح ریشه متصل میکند. تمام این عواملرشد را میتوان جداگانه بهدست آورد همینطور ازطریق تکنولوژی recombinant DNA این شیوه مشکل و گرانقیمت نمیباشد. ترمیم زخم بهویژه بازسازی نیاز به روند ساماندهی شدهای از وقایع بیولوژی دارد که توسط عوامل مختلفی تنظیم میشود.
ثبت نظر