شماره ۱۲۰۴
پزشکی امروز
به منـاسبت انتشار کتـاب جنـاب استاد «دکترمسلمبهادری» با نـام «افسانه هستی، رهآورد یکقرن زندگی» برآن شدیم تا همزمان با روزپزشک، بهحضور این عالمِفرهیخته شرفیاب شده و لحظاتی را بهدوراز هیاهوی این روزها از مصاحبت با ایشان لذتببریم، دراینمیان نیز جناب آقای «دکترعلییزدینژاد»، مرد زحمتکش و با فرهنگ و مؤسس انتشارات میرماه و آقای «دکتر محمدحسین عزیزی» متخصص گوش،حلقوبینی نیز دراین گفتگو درکنار ما بودند.
مهندس اردوان سیفبهزاد: جناب استاد عزیز، درابتدا ضمن درود و سپاس از شما بابت اختصاصدادن زمان گرانبهای خود به «هفتهنامة پزشکیامروز»، سرچشمۀ تفکر تألیف چنین کتاب ارزشمندی ازکجا آغازگردید؟
دکترمسلم بهادری: با نام خدا، در ابتدا از جنابعالی بسیار سپاسگزارم که وقت خود را صرف گفتگو با من میکنید، درحقیقت این کتاب با این جمعی که اینجا نشستهایم آغازگردید. من درگذشتۀ بسیار دور و حتی پیشاز انقلاب، یادداشتهایی از زندگی خود داشتم و آنها را نگارش مینمودم، در منزل بخشیاز کتابخانۀ من به مدارک و نامههایی اختصاصدارد که بهدستم میرسد و تقریباً از سنگینترین بخشهای کتابخانۀ من است. برآن شدم تا اینها را شروع به جمعآوری نمایم و هدف من از مکتوبنمودن شرححالم و این مدارک این بود تا فرزندانم بدانند که چه پیشینهای داشتهاند و ذرهذره که نگاشتم، بخشی ازآن را دراختیار جناب آقای «دکتر محمدحسین عزیزی» قراردارم تا مطالعهنمایند. با اینکه در فکر انتشار اینها نبودم، جناب دکتر عزیزی بسیار مرا تشویق به ادامۀ کار و کوشش در انتشار این مطالب نمودند.
دراینمیان پای جناب آقای «دکتر علییزدینژاد» نیز به این کار کشیدهشد و ایشان که از خادمان واقعی مطبوعات و نشر، بخصوص حوزۀپزشکی هستند و پیشتر نیز مرا موردمحبت قرارداده بودند و کتاب «درحریم یار» که شرح سفرنامۀ اینجانب و تشرفم به مکه بود را بدون دریافت کوچکترین هزینهای ویرایش و منتشر نمودند، هنگامیکه متوجه برنامۀ من برای انتشار این کتاب شدند، بسیار مرا دراین راه تشویقنمودند و نتیجه این شد که من شروع به جمعآوری مدارک و نوشتهها نمودم. آنها را تکمیلکردم ، اضافات را کمکردم و کمبودها را اضافهنمودم، مطالب را خدمت دکتر عزیزی دادم و ایشان نیز به بررسی و ویرایش آن پرداخته و این چرخه چندبار تکرارگردید. در انتها نیز بهدست آقای دکتر یزدینژاد رسید و ایشان نیز با وسواس خاصی که در انتشار دارند و واقعاً موجب افتخار من است که با این همشهری عزیزم همکاریدارم، آغاز به ویرایش کتاب نمودند. اتفاق میافتاد که در روز بارها با یکدیگر بهصورت تلفنی در ارتباط بودیم. پیرامون هرنکتهای، هرشخصی، هرکلمهای ابهامی پیش میآمد، درصدد رفع آنها برمیآمد. سپس نوبت به تصاویر و مدارک رسید و باتوجه به اینکه سالیانه ۵۰ تا ۶۰ لوح و تقدیرنامه دریافتمیکنم و با وجود حجم بالای آنها، تمام آنها را دستچینکردیم و درحقیقت اینگونه بگویم که این کتاب را ازلحاظ نوشتار شاید من نگاشته باشم، اما در تنظیم و ویرایش، این دوعزیز و فرزندانم با وسواس خاصی به انتشار این کتاب کمکنمودند.
نوبتبه انتخاب نام کتاب رسید که من عنوان یادنامه را برای آن انتخابکرده بودم، این نامی که هماکنون برای کتاب انتخابشده را جناب آقای دکتر یزدینژاد برگزیدند، «افسانة هستی، رهآورد یک قرن زندگی» که البته من هنوز عمر زندگیم به یکقرن نرسیده... (باخنده)، این کتاب خودسانسوری ندارد، هرچه رخداده را نگاشتهام، بهویژه مطالبتاریخی و مرتبط با پایان جنگ جهانی دوم و کشمکش میان ملت ایران و متفقین و حزبتوده و همچنین داستان دانشگاهتهران که از پایههای اصلی این کتاب است. در بخش دیگر به زندگی در روستاها پرداختهام که آن زمان روستاها خودکفا بوده و شهرها بدانها نیازمند بودند. امروزه نیز که روستایی بدانمعنا دیگر وجود ندارد.
اینگونه نتیجهبگیرم که درحقیقت مسائل و رخدادهای تاریخی، شالوده اصلی این کتاب را تشکیلمیدهند.
دکترمحمدحسین عزیزی: از دیدگاه من این کتاب دارای چند بُعد است، جدا از داستانهای شخصی، همین که گوشههای تاریک تاریخکشور ما را روشنمینماید خود بسیار حائزاهمیت است. زیرا یا خود آقای دکتر بهادری در بطن ماجرا بهصورت فعال بوده یا درهر روی آن رخداد را درکنمودهاند. بُعد دیگری که میتوان بدان اشارهنمود، موضوع نظام آموزشی است که ایشان درآن حضورداشتند، از مکتب آغازنمودند و به دانشگاه رفتند و ادامۀتحصیل را در خارجازکشور داده و سپس به آموزشوپرورش دانشجویان و پزشکان و پژوهش مشغولشدند. بُعد دیگری که میتوان بدان اشارهنمود نیز، سیر تغییر و تحول در جامعۀ ما میباشد. درنتیجه این کتاب برای پزشکان، دانشجویان و حتی مردم عادی و علاقمند به تاریخ کشور بسیار ارزشمند خواهد بود. ازاینرو استادان و فرهیختگان کشور، در تمام زمینههای علمی، فرهنگی و هنری باید تجربههای خود را به رشتۀتحریر درآورند، زیرا یکیاز راههای مهم در انتقال تجربه به اندیشة نسلجوان همینکار است، ما در جامعه احتیاج فراوان به الگوداریم و این عمل کمک شایانی به ما خواهد نمود.
دکترعلی یزدینژاد: همانطورکه آقای دکتر عزیزی نیز اشارهفرمودند، امروزه در انتقال تجارب از نسلقدیم به نسلجدید گسلی ایجادشده که بخشیازآن به سیستمآموزشی و دانشگاهی ما بازمیگردد و باید روی آن پافشاری شود. برای نمونه حتی اگر افراد نیز بخواهند از تجارب استفادهنمایند، ممکناست گاهی اوقات به بیراهه بروند و از تجربههایی استفادهنمایند که منطبق با فرهنگ ما نیستند، شخصیتهایی مانند آقای دکتر بهادری ازجمله الگوهایی هستند که مسائلی که در پزشکی بهصورت جاری درتمام دنیا وجود دارد را نمایش میدهند. یکیاز تفاوتهای اندیشههای غربوشرق در حکمتوپزشکی نیز متجلیگردیده و میبینید که تازه امروزه در مباحث پزشکی به نقش سیاست و اقتصاد بر سلامت مردم میپردازند. در بررسی زندگی آقای دکتر بهادری متوجه خواهیمشد که ایشان بهرغم زمان زیادیکه برای تحصیل و تدریس در دانشگاه اختصاص دادهاند، اما هیچگاه از مسائلسیاسی نیز غافل نبودهاند که نشانگر این امر است که آنها (غرب) بعداز ما بهاین نظریه رسیدند، حتی اگر همزمان نیز رسیده باشند، باز نشانگر آن است که ما نمیتوانیم همزمان در جامعهای سلامت مردم را فقط با دراختیار داشتن یک پزشک خوب تضمیننماییم. شاید امروز یک قرارداد سیاسی منعقدگردد و یک امضا به اندازه صدهزار پزشکی که در جامعه درحال زحمتکشیدن هستند، روی وضعیت سلامت مردم تأثیرگذار باشد. بنابراین درحضورفعال غیراز علاقمندیهای ملی و شخصی که درتمام ایرانیها وجود دارد، نقش انسانهای گوناگون میتواند متفاوت باشد. درواقع در دانشجویان میتواند نگرشی کلی نسبتبه جهان هستی، کشور و جامعه ایجادنماید. بنابراین شما باید انسانها را ببینید تا بتوانید در پزشکی حرکتی مثبت انجام دهید نه یک بیماری را. برای نمونه اگر تشخیصتان درست باشد اما بیمار نتواند داروی موردنیاز را تهیهنماید یا امکاناترفاهی و بهداشتی به میزان کافی نداشته باشد، ممکناست فرجام دو بیمار بایکدیگر متفاوت باشد. اگر شرححال نویسی همانند این کتاب رخدهد، اتفاق بسیار مهمی خواهد بود. برای نمونه مرحوم آقای دکتر باستانی پاریزی همواره در مقدمهها و در سخنرانیهایشان به این موضوع اشارهداشتند که به دلیل اینکه اطبا خاطرات خودرا مکتوب نمیکنند، همواره گوشههایی از تاریخ مغفول میماند. پزشکان بهواسطة شغلشان، در خاطرات خود بخشهای پنهانی از تاریخکشور را که بهدلیل ارتباط با بسیاریاز بزرگان و شخصیتهای اجتماعی و سیاسی و دولتمردانبوده نشانمیدهند و برخیاز مواقع درجریان رخدادهایی در کشور قرارمیگیرند.
شما درتمام دنیا نظارهمیکنید که بسیاریاز حکام و دولتمردان به واسطۀ مهارت بالای برخیاز پزشکان، آنها را بهعنوان پزشک شخصی خود انتخابمینمایند و درنتیجه پزشکان درجریان بسیاریاز رخدادها و وقایع سیاسی قرارمیگیرند و انتشار کتابهایی ازجمله خاطرات پزشک مائو و پزشک مخصوص صدام که با موفقیت همراه بوده، نکات بسیار مهمی را نشانمیدهد و نتیجه اینگونه میشود که هنگام بررسی کتاب از تجربۀ اتفاقاتی که درآن کشور افتاده میتوان بهرهمند شد و جهت ترمیم وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میشود ازآن بهره جست. آقای دکتر عزیزی اشارۀ بسیار هوشمندانهای داشتند، بحث این نیست که چون آقای دکتربهادری پزشک هستند این کتاب را فقط پزشکان مطالعه نمایند، بلکه بهنظر من هرایرانی و هرفردی که دراین مملکت زندگیمیکند باید این کتاب را بخواند. کتاب آموزندهای میباشد و افتخار این را داشتیم که در خدمت استاد دکتربهادری باشیم و امیدوارم این کتاب موجب آن گردد که اساتید دیگر نیز به فکر نگارش شرححال خود بیافتند. خدا رحمت کند مرحوم آقای دکتر هادوی را که من نوشتهای از ایشان تابهحال ندیدهام. درصورتیکه ایشان حدود ۹۷سال زندگیکردند و تلاش بسیار زیادی نمودند و حتماً درخلال این امور میتوانستند خاطرات بسیاری را ثبتنمایند.
دکترمسلم بهادری: درمورد مرحوم دکتر هادوی، تقریباً دوسال پیش بیمارستان مهر بزرگداشتی را برای ایشان ترتیبداد که ازمن نیز دعوت بهعملآمد. ضمناینکه مرحوم دکترهادوی بودجهای نسبتاً قابلتوجه دراختیار فرهنگستان گذاشتند تا میان دانشمندان و محققان درجه اول و زبده بهعنوان جایزه تقسیمگردد که بهنام جایزۀ دکترهادوی نیز معروف است. ایشان ۶۰سال تمام خدمت صادقانه به مردم و بیماراننمودند که خدایش بیامرزد.
دکتر محمدحسینعزیزی: درواقع هرانسانی خود یک تاریخ است، انسانهایفرهیخته و دانشمند که در ادبوهنر و... فعالیت داشتند، صحبتها دارند و این اشخاص را باید معرفی کنیم. به همان دلیلی که اشارهنمودم، در جامعه الگو بسیار کم داریم. کتاب فوق بهدلیل دارابودن ارزشهای اخلاقی بالا، این ظرفیت را دارد و بهنظر من که سالیانسال است در رشتۀ طبابت فعالیتدارم، اخلاقپزشکی را در کلاس درس نمیشود تدریس نمود. بخش منش، رفتار، برخورد و اخلاق و متانت انسان است که به مرور زمان ارزش پیدامیکند که در استادان گذشتۀ ما وجود داشته و در جامعۀکنونی و نسل تحصیلکردة ما کاهش یافته و حیف است این همه تجربه، برهمه پوشیدهبماند و این موضوعی است که این کتاب را ارزشمند میکند. وگرنه ما امروزه صدهزار پزشک داریم که دارای تجربههای خاص خود نیز هستند ولی زمانی اینها ارزش پیدامیکند که از لایههای عمیقتری بدان نگریسته شود. ویژگیهای آقای دکتر بهادری و همدورهایهای ایشان از تحصیل کلاسیک عادی بهدستنمیآید، عوامل بسیاری مؤثر میباشند. از دیدگاه من نسل دکتربهادری متأثر از نسل گذشتۀ خود بودند. فرض بفرمایید مرحوم دکتر آرمین که استاد دکتر بهادری بودند؛ نوع نگرش ایشان خاص بود و متأسفانه امروزه نگرشها همگی مادی است، درحالیکه نسل پیشین، گذران زندگی معمولی داشت و بهدنبال اهداف بزرگتری بود که از ارزش والایی برخوردار میباشند.
مهندس اردوان سیفبهزاد: جناب استاد عزیز، در کتاب اشارهای به موضوع تجزیۀ ایران و قضایای آقای پیشهوری و مرحوم احمدقوامالسلطنه نمودید. همین وقایع به هرچه بیشتر جذابشدن کتاب کمکنموده است و مطمئناً برای تمام اقشار جامعه مفید خواهد بود، توضیحی پیرامون آن روزها بفرمایید.
دکتر مسلم بهادری: یکیاز ویژگیهای مردم ایران، با وجود تمام اختلاف سلیقهها ، یکپارچگی عظیم آنهاست. این موضوع خود را هنگام جنگجهانی دوم، هنگامیکه کشور تحت اشغال قشون روسیه و انگلستان و سپس آمریکا قرارگرفت، نشانداد. گروهی برآن شدند تا ایران را تجزیهنمایند، احزابی تشکیلشد که مهمترین آن حزبتوده بود که بهلحاظ تشکیلات شاید قویترین سازوکار زمان خود را داشت. گروهی ازاین حزب در آذربایجان و کردستان حالت شبهاستقلال بهخود گرفتند تا همانند کشورهای بلوکشرقی اروپا، بهصورت کمونیستی درآیند! اینجا بود که مردم با حفظ یکپارچگی برعلیه این اقدام به پاخاستند! درسوی دیگر نقش آقای احمد قوامالسلطنه در داخل و حسین علا و حسین تقیزاده در بخش امور خارجازکشور را نباید نادیدهگرفت، ملاقات مرحوم قوام با شوروی و حرکات همزمان مردم، منجربه جدانشدن آذربایجان و کردستان از ایران گردید و کشور بهصورت یکپارچه درآمد. این حس همواره وجود داشته و حتی این روزها با وجود مشکلاتعدیده، همچنان دیدهمیشود.
مهندس اردوان سیفبهزاد: جناب استاد عزیز، پساز تمامی خدماتی که در راستای پیشرفت علمپزشکی نمودید، باتوجه به کثرت تخصصهای شما، امروزه هدفی که دنبالمیکنید چیست؟
دکترمسلم بهادری: ببینید، زمانیکه مشغول نگارش مقاله بودم، بهصورت امروزی مقاله متداول نبود. همواره علاقهداشتم آنچه را که میدانم منتشرکنم و به همه یاد دهم. متأسفانه ایراد رشتۀپزشکی آن است که پزشک همواره عادتدارد تا خود را از جامعه جدا بداند، همواره در تلاشبودم که این موضوع رخندهد. ما نیز جزوی از جامعه هستیم و باید کارکنیم. درست است که قدرت تشخیصداریم، اما قدرت خلقت که نداریم! بهدنبال این هستم تا نشاندهم که من نیز از مردم هستم، دوستشان دارم، این مردم هستند که مرا تقویتمیکنند، نیرو میدهند، یکیاز علاقههای من نیز جدانکردن خودم از نسل جوان است، زیرا از آنها نیرو میگیرم. علمپزشکی را باید بهسمت جامعه سوقداد، سعیکردم طی دوران زندگی خود، به فرزندانم، دانشجویانم و همکارانم همواره یادآوریکنم که مسئولیت ما، جمعی است نهفردی. اگر این طرزفکر جابیافتد، پزشکی شکل اجتماعی بهخود میگیرد و رونق به سلامتجامعه میدهد، اما اگر فقط روی کار درمانی تمرکزگردد، ممکناست حتی درمان ثمربخش نیز باشد، اما مشکلکار همچنان باقیمانده است.
مهندس اردوان سیفبهزاد: جناب استاد، باتوجه بهاینکه همسر شما نیز از پزشکان برجستۀ این مملکت بودند، یادی کنیم از زندهیاد «خانم دکتر ناهید پیشوا» و علاقمندیم که از ایشان بیشتر بدانیم.
دکتر مسلم بهادری: خانم دکتر پیشوا ابتدا بهعنوان دستیار در بخش ما شاغلبودند که به زعامت آقای دکتر آرمین، ما بایکدیگر ازدواجنمودیم. ایشان بهلحاظ اخلاقی و شخصیتی از ممتازترینها بودند. از خانوادههای اصیل آذربایجان بودند که از سمتمادری به عباسمیرزا و از سمتپدری به مجتهدین بزرگ آذربایجان میرسیدند، پدر ایشان نیز رئیس کانون وکلا بود. از ویژگیهای بارز ایشان، همکاری و پشتیبانی شدید از خانواده بود. باوجوداینکه استاد دانشگاه بودند و وضعیت مشابه من را داشتند، همواره مادربودن، همسربودن و عضو خانواده بودن را فراموشنمیکردند. تمامی اعضای خانواده ایشان را دوستداشتند چون سعیداشتند که همواره مفید باشند. دقیقاً روز یکشنبهای که ازدنیا رفتند، به من گفتند که با رفتن من مبادا دست از کارهای پژوهشی خود بکشی و این موضوعی است که از تو انتظار دارم. این روزها نیز در ادامة خدمات ایشان، زمینی در تنکابن داشتند که توصیهنمودند مرکز خیریهای برای مردم تنکابن برپاگردد و درحال انجام و پیگیری امور آن نیز هستیم.
مهندس اردوان سیف بهزاد: آقای دکتر این روزها در فرهنگستان به چهکاری مشغول هستید؟
دکترمسلم بهادری: همانطور که از نام فرهنگستان پیداست، سازمانی مشورتی است و جهت حفظ موقعیت علمی کشور میباشد. کار اجرایی ندارد و در مسائل مربوط به حوزۀپزشکی، به بررسی موضوعاتی که در وزارتخانه و مجلس تصویبشده و یا آن دسته از موضوعاتی که در انجمنها باید صورتبگیرد، نظارتدارد و سعی بر رفع مشکلاتی دارد که دراین موارد مشاهده مینماید. بههمین مناسبت نیز گروههای مختلفی در زمینههای گوناگون ازجمله: داروسازی، پزشکی، دندانپزشکی و... درحال بررسی مداوم و اجرای اقدامات لازم و کمک به جامعه پزشکی کشور هستند.
مهندس اردوان سیفبهزاد: بهعنوان پرسش آخر، «دکتر فرخ سیفبهزاد».
دکترمسلم بهادری: دکتر سیفبهزاد، یکیاز معلمهای این مملکت بودند. معلمی این نیست که حتماً در کلاسدرس حضورداشته باشید، ایشان با انتشار این نشریه این عمل مقدس را انجاممیدادند. از کارهای بسیار مهم دیگری که دکتر سیفبهزاد انجامدادند، تربیت فرزندشان بود که باوجوداینکه تخصص ایشان دررشتۀپزشکی نیست، موجب ادامۀ راه ایشان درانتشار نشریهای بدینوسعت گشته. دکتر سیفبهزاد از نمونههای استثنایی این جامعه بود و بهنظر من حتی باید مجسمهای از ایشان بهعنوان فردیکه به این مملکت خدمتنموده و تمام دارایی خود را صرف این کارکرده ساختهشود. زیرا انتشار هفتهنامه، کار و تجارت نیست و واقعاً یک ایثار است.
ثبت نظر