من محمدحسن کریمینژاد، در آبانماه سال ۱۳۰۷ درشهر سیرجان متولدشدم، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تا سالنهم در سیرجان ادامه دادم. با علاقهای که پدرم به ادامه تحصیل من داشت، به اصفهان نزد داییام جلالالدیننشاط رفتم. نام مرا در دبیرستانسعدی ثبتنمود و سهسال دورهدوم متوسطه را در دبیرستانسعدی، از خوشنامترین دبیرستانهای اصفهان بهپایان بردم.
درآنزمان تا کلاسیازدهم دروس برای همه یکسان بود. همکلاسی داشتیم که درامتحاننهایی سالیازدهم برای تعیین رشته (ادبی، ریاضی و طبیعی) در فیزیک و شیمی و جبر پنجنمره ۱۵ و در ادبیات و انشاء ودیکته فارسی ۵ نمرۀ ۵ آورد. متوجه اشکالعمدهای در سیستمآموزشی شدم و مقالهای تحتعنوان «سیستم آموزش ما به زهرمار هم نمیارزد» که در اصطلاح کرمانی یعنی بسیار بیارزش است، نوشتم. این مقاله درنشریه «ندایاسلام» بهچاپ رسید. چندی پساز نشر این مقاله، دوره دومدبیرستان از سالنهم بهبعد به سهرشتهادبی، طبیعی و ریاضی تقسیمشد. دوره دوم متوسطه را در اصفهان بهپایان رساندم و بلافاصله به تهران آمدم و در امتحان کنکور موفقشدم. در آبانماه سال ۱۳۲۷ وارد دانشکدهپزشکی شده و درسال ۱۳۳۳ موفق بهدریافت دیپلمپزشکی شدم. سپس مدتکوتاهی دربخش کودکان زندهیاد دکتر محمدقریب بهمنظور کسب اطلاعات بیشتر درپزشکی و بهویژه کودکان، کارآموزینمودم و پساز آن بهقصد انجام خدمت نظاموظیفه بهاداره مربوطه مراجعهکردم، شخصیکه مسئول آن بود از من پرسید که برای چه آمدی؟ من هم قصد خود را به ایشان اعلامکردم. او گفت چرا بیخودی میخواهی برای خدمت وظیفه بروی، تمام همدورهایهای تو برای معافشدن به اینجا میآیند، تو را هم با هزینه ناچیزی (دوهزارتومان) از خدمت نظاموظیفه معافمیکنم. پروندهام را آورد و به من روکرد وگفت: ببین، هزارتومان را به تو تخفیف میدهم و با هزارتومان کارت را راهمیاندازم. درحالیکه پروندهام را نزد رئیس آن قسمت میبرد روبه من کرد و گفت: آخرین هزینه آن ۴۰۰تومان است! گفتم اگر به من۴۰۰میلیون هم بدی من تصمیم خودم را گرفتهام! خلاصه از اشتیاقمن بهانجام خدمت تعجبکردند و گفتند مایلی به کجا بروی؟ گفتم میخواهم به موطن خود سیرجان بروم و به همشهریانم خدمتنمایم، دوره خدمتپزشکان آن زمان یکسالونیم بود ولی من دوسال آنجا بودم و تجربیات بسیار ارزندهای کسب نمودم. برای نمونه پسربچه دهقان حدوداً ۱۱تا۱۲سالهای شب و هنگام آبیاری ناخواسته بیل را رویپای خودگذاشته و زخمی نمودهبود. طفلک دچار تشنج و انقباض عضلات و بندآمدن حرکاتصورت و ادای کلمات شده بود. او را به بهداریشهر برده بودند و طبقاظهار والدین گفتهبودند درمانی ندارد؛ اگر نامه و هدیهای برای مردگان خود دارید به بیمار بدهید با خود ببرد. والدین، و بستگان مأیوسانه او را نزد من آوردند؛ باتوجه بهزخم پاها که ناشی از ضربة بیل بود و سفتیگردن و سایر نشانهها، تشخیصکزاز دادم. بیمار را در محیط تاریک و بیصدا درخلوتمطب خود خوابانیدم و داروهای آنزمانکه جنبه آرامشی و رفع انقباض عضلات را داشت تجویزنمودم و پسرک بهزودی بهبودی کاملیافت، اصرارداشت مجدداً بهبهداری شهر مراجعهکرده و بهپزشکی که گفتهبود نامه و هدایای خود را به بیمار بدهند تا برای بستگان خود ببرد، بگوید که من بهبودیافتهام و اکنون نوبت توست که پیغام و نامههای زندگان را برای مردگان آنها ببری.
پساز پایان دوره خدمت تصمیم گرفتم که به تهران بیایم و ادامه تحصیل دهم، اما برحسب تقاضایمردم سیرجان و وکیل آنها، حکم استخدام مرا بهعنوان رئیسبهداری بافت که آن زمان بخشی از سیرجان بود (۱۳۳۶) صادر نمودند و قرار بود فردای آن روز بهمحل خدمت خود بروم.
برحسب اتفاق در فرودگاهمهرآباد با جنابان دکترکمالالدین آرمین و دکتر عبدالله حبیبی برخوردنمودم، آن زمان دکتر کمالالدین آرمین استاد و رئیسبخش آسیبشناسی بود و دکتر حبیبی آزمایشگاه خصوصی خود را اداره مینمودند.
دیدن ایشان برای من بسیار غیرمنتظره بود و با علم بهاینکه در خیابان خیام بیماران زیادی منتظر دکترآرمین میباشند، پرسیدم شما با آن همهبیمار چگونه اینجا هستید؟ پاسخ دادند، من دیگر خستهشدهام و میخواهم آنجا را واگذارکنم و اضافهفرمودند که اگر مایلی مطب را به تو واگذار کنم. ضمن تشکر از محبت ایشان توضیحدادم که بهعنوان رئیسبهداری شهرستان بافت فردا عازم آنجا هستم. ولی بعداز جدایی از ایشان جمله اگر مایلی مطب را به تو واگذارکنم مکرراً درحافظهام خطورمینمود. بهطوریکه آن شب تا صبح خوابمنبرد و همواره درحال بررسی و تفکر در مورد این پیشنهادبودم. صبحروز بعد خدمت آقای دکترآرمین رفتم و گفتم من تغییر عقیدهدادم و با نهایت افتخار لطف شما را میپذیرم. ایشان فرمودند بسیارخوب بنشین باهم صحبتکنیم. بعداز راهاندازی بیماران فرمودند: ترجیحدادی درمطب مشغول کارشوی؟ بسیارخوب ولی باید دوموضوع را با تو درمیان گذارم، اول آنکه در مطبریاستی درکار نیست و مطلبدوم زمانیکه در فرانسه بودم، دوسهبار مطب را بهبرخیاز دوستان واگذارنمودم ولی بعداز مدتکوتاهی بهمن نوشتند مراجعان بعداز ورود بهداخلمطب هنگامیکه متوجه میشوند دکترآرمین نیست برمیگردند. این رفتار مراجعان ما را دچار افسردگی و عدم خودباوری مینماید و از ادامة این وضع معذوریم. من عرضکردم میدانم اداره مطب ریاستی ندارد و درمورد ادارة مطب، آن هم به خود من مربوط است که بتوانم رضایت بیماران را تامینکنم یاخیر. از آنجا مسیر زندگی من تغییرکرد و بههمین جهت اداره مطب جناب دکترآرمین و شروع همزمان دورةتخصص آسیبشناسی را آغاز نمودم.
درسال۱۳۴۰ بهعنوان متخصص آسیبشناسی فارغالتحصیل شدم. باتوجه بهعلاقهای که به پاتولوژی کودکان داشتم، پساز مکاتباتیکه انجامشد، موسسه فرهنگی NIB سوئد به من بورس(Scholarship) یکساله برای کارآموزی دربخش پاتولوژی کودکان (Pediatric Pathology) بیمارستان کارولینسکا استکهلمسوئد اعطانمود. درپاییز سال۱۹۶۸به استکهلم رفتم و مدت یکسال تحتنظر پروفسور بیورن ایومارک در پاتولوژی کودکان بیمارستان کارولینسکا کارآموزی نمودم و موفق به دریافت گواهی فوقتخصص پاتولوژی کودکان شدم. مسافرت من به سوئد هم ازنظر اجتماعی و هم ازنظر علمی برایم بسیار آموزنده و مفید بود. زندگی یکساله در سوئد در آنروزها که با هجوم مهاجران تغییرنیافتهبود، برای من از نظر اجتماعی و علمی بسیار آموزنده بود. پایه زندگی اجتماعی و علمی مرا محکم و استوار ساخت. امیدوارم در فرصت مناسب آنچه را درعمل به من آموخت بنویسم؛ شاید راهنمایی برای نسل جوان باشد. پساز بازگشت به ایران بهعنوان استادیار تمام وقت مشغول کارشدم. پساز آن یکبار دیگر نیز موفق به دریافت بورس سازمان بهداشتجهانی شدم. این بار بهدلیل علاقۀ من به ملاقات و کسب علم از دانش بینظیر پروفسور رابرتاسکالی: انسانی شریف ، بینظیر، متواضع که دانشمندی چون ایشان ندیدم بهشهر بوستونکالیفرنیا آمریکا رفتم و در بیمارستانعمومی ماساچوست دوسال درمحضر پروفسور اسکالی کارآموزی نمودم و موفق بهدریافت گواهی فوقتخصص دربیماریهای زنان و مامایی شدم. بازگشت به ایران همگام با پیشرفت سریع دانشژنتیک انسانی بود. علمژنتیک مدرن درسال۱۹۰۰ بهدنیا معرفیشد، با اینکه مندل در اواخر قرنبیستم اصول آن را به جهانیان معرفیکرد، ولی آنطور که شایسته بود موردتوجه قرار نگرفت و پساز ترجمۀ مقالات آلمانی مندل به زبانانگلیسی و تفسیر مقالههای ایشان، جهان یک مرتبه با یک دانشجدید بهنام ژنتیک آشنا شد. در ابتدا کشفیاتی مانند گروههایخونی و بیماریهای متابولیک پیشآمد، ولی بیشتر توجه دانشمندان متوجه حشرات و گیاهان بود که در پزشکی کمتر کاربرد داشت تا اینکه درسال۱۹۵۸، با شناخت ساختمان کروموزومها، تعداد و خصوصیات فیزیکی آنها و تأثیر عواملارثی و شناخت بیماریهای انسانی ناشیاز ناهنجاریهای کروموزومها دانشجدیدی بهنام سیتوژنتیک انسانی و کاربرد آن درپیشگیری ازبیماریهای ارثی بهجهان معرفیشد. بزل مایعآمنیون و کشت سلولهای آن در مادرانباردار و بررسی ساختارژنتیکی کروموزومها، در بیماریهایی مانند سندرمداون و ترنر و تشخیص جنینهای مبتلا و اجازه سقط جنینهای مبتلا به ناهنجاریهای کروموزومی، جنبة کاربردی پیدا کرد و وسیلهای برای پیشگیریاز افزایش معلولین اجتماع شد. آن زمان خطر نمونهگیری از مایع آمنیون تقریباً ۱ در ۳۵۰ مورد برآوردشدهبود و معادلخطر سقط در انجام نمونهبرداری از مایع آمنیون بود. پساز استفاده ازسونوگرافی، این خطر با پیشرفت تکنولوژی بسیار کم شد و کاربرد بسیار یافت.
سازمان بهداشتجهانی متوجهشد که پزشکان اطلاعات کافی از پیشرفتهای علمژنتیک مدرن ندارند. بنابراین دورههاییتحتعنوان دورة آموزش ژنتیک انسانی برای مدرسان دانشکدههای پزشکی برگزارنمود.
(Training course in human genetics for medical school teachers) هدف از این دورههای آموزشی چهارماهه سازمان بهداشتجهانی، گسترش دانشژنتیک انسانی و کاربرد آن درپیشگیری از معلولیتهای ناشی از اختلالات کروموزومی و بیماریهای ارثی دیگر بود، اینجانب در اکتبر ۱۹۶۸ درچهارمیندورة آموزشژنتیک انسانی شرکت نمودم. دوماه اضافه بههزینة خودم برای یادگرفتن تکنیکهای کشت و بررسی کروموزومها عملاً دربخش سیتوژنتیک کارآموزی نمودم. پساز بازگشت به ایران توانستم آنچه را آموختهام پیادهکنم و توجه و رغبت آنان را برای استفاده از این تکنولوژی جدید فراهمآورم. سازمان بهداشتجهانی بدون اینکه امتحان خاصی بهعمل آورد، از افرادیکه به مملکت خود بازگشته و در این رشته فعالیت مفید دارند، اطلاعات کاملداشت و برپایة آن اطلاعات، بهطور مجدد از آنها دعوت بهعمل میآورد تا درجلسات بازآموزی که هر دوسال یکبار برگزار میشد، شرکتنمایند. در دو دورة بازآموزی ۱۹۷۰ و ۱۹۷۲ ازمن دعوت بهعمل آمد که برای آشنایی با دستآورد روز این دانشنوپای جهانگیر، بسیار مفید و ارزنده بود.
بله در چهارمین دورۀ آموزش بهاتفاق آقای دکتر کاظم علوی (جراح) شرکتنمودیم که ایشان در زمینة جراحی ادامة فعالیت داشتند.
پساز شرکت در چهارمین دوره آموزشی سازمان بهداشتجهانی بود که در واقع با دانش جدید توارث و اقیانوس بیپایان علم آن آشنا شدم. متوجهشدم چه زمان بسیاری را از آن بیاطلاع بودم. بلادرنگ با برگزاری جلسات علمی، کنفرانسهای پیدرپی و نوشتن مقالات متوالی درمجلات مربوطه مانند پزشکیامروز، نظامپزشکی و روزنامههای خبری و تدریس ژنتیکانسانی در دانشگاههایپزشکیتهران، کرمان، زاهدان، یزد، اهواز، قزوین و گیلان و مازندران، به گسترش ژنتیک انسانی و کاربرد آن در پیشگیریاز بیماریهای خانمانسوز ژنتیک پرداختم. درسال ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران تقاضای بازنشستگی کردم که پساز آن فعالیتم به مراتب بیشتر شد؛ تألیف کتاب «اصول ژنتیکانسانی و بیماریهای ارثی» درسال۱۳۷۰ موفق بهکسب جایزه بهترین کتاب علمی سال در کشور شد. مقالات متعددی درمورد ایرانکهن زادگاه و گهواره تولیدمثل و دانشژنتیک به زبانفارسی و انگلیسی بهصورت مقاله و پمفلت (کتابچه) و سخنرانی و چاپ درمجلات معتبرفارسی و انگلیسی و کنفرانسهای بینالمللی داخلوخارج از کشور ارائهشد.
بهرغم مشکلات ناشیاز تحریم، موفق بهانجام تشخیص پیشاز تولد بهعنوان پیشگام در پیشگیریاز تولد کودک بیمار مبتلا به بیماریهای غیرقابل درمان شدم. اولین نمونهبرداری (آمینوسنتز) را دربهار۱۳۶۵ انجامدادیم و از آن تاریخ بهبعد بهعنوان اولین مرکز مطمئن، موردتوجه پزشکانمحترم و هموطنان عزیز و در مواردی بانوان باردار خارجاز کشور قرار گرفتیم و افتخار خدمت به آنان را داریم و تا کنون یکصدوهشتادهزارمورد تشخیص پیشاز تولد انجامدادهایم. در آمار، ما میانگین ناهنجاریهای کروموزومی منجر بهسقط ۳/۶درصد میباشد. بنابراین تاکنون از تولد ۶۴۸۰ کودک مبتلا پیشگیری بهعمل آمده است.
درحال حاضر مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمینژادنجمآبادی را ادارهمیکنیم و میتوانیم ادعا نماییم که یکی از فعالترین مراکز ژنتیک در پیشگیری از بروز و تولد کودک ناتوان در پهنه کشور میباشد و این موضوع را اضافهنمایم که بخش مولکولی را در این مرکز کم داشتیم که بهکمک آقای دکترنجمآبادی متخصص مولکولارژنتیک، به این مرکز اضافهنمودیم. آقای دکترنجمآبادی بهقصد خدمت بهوطن از آمریکا به ایران عزیمت نموده تا در رشتۀ ژنتیک مولکولی در اینجا فعالیتنمایند، ولی بههر دری زدند بسته بود و ایشان را مأیوس نمودند؛ ایشان قصد برگشت به آمریکا را داشتند.
آقای دکتر قرهقوزلو ایشان را به من معرفیکردند. پساز آشنایی با ایشان و مراجعه به سوابق و فعالیتهای ایشان، مانع از برگشت ایشان شدم. اکنون ایشان در دانشگاهبهزیستی بهعنوان استاد مشغول تدریس و مسئولبخش تحقیقات ژنتیک هستند و بعدازظهرها نیز با ما همکاری مفید و صمیمانه دارند. ایشان طرح بسیار ارزشمندی بهعنوان «ایرانوم» را با موفقیت به پایانبردهاند. در این طرح به بررسی ۸۰۰ تَن از ایرانیها در هشت گروه جغرافیایی متفاوت از لحاظ موضوعات دینی، جغرافیایی، نژادی و تعیینساختار مولکولی ژنهای آنها پرداخته است. مرجعی بسیار عالی برای پژوهندگان دانشژنتیک در ایران و تحتعنوان ایرانوم(Iranom) در دسترس همگان میباشد و بهویژه برای کشورهای همسایه که ژنهای مشترک داریم، مفید بوده و جنبة کاربردی دارد.
بعداز زلزلة شدید و ویرانگر بم، بودجهای را تهیهنمودیم که به کمک مردم آنجا بشتابیم، ولی زمانیکه به آنجا رسیدیم متوجهشدیم اوضاع با آن چه تصور میکردیم بسیار تفاوت دارد! برای نمونه امکانات مکانیکی زیاد بود ولی کاری متناسب با آن همه وسایل و امکانات صورت نمیگرفت. از اینرو تصمیم گرفتیم و باتوجه به سابقهای که از موسسة خیریه رعد داشتیم، درجلسة پانزدهم فروردینماه ۱۳۸۳ با حضور رؤسایادارات، دوستان و آشنایان نیکوکار هستةاصلی رعدکرمان، شرکتی بهعنوان هشتمین شعبه تحتعنوان مجتمع آموزشی و پیشگیری از ناتوانی تأسیس شد و فعالیت خود را آغاز نمود. یکی از برنامههای بزرگ و موفق، ساخت بنای ماندگار ۴۸ ستون رعدکرمان است. این بنا بهمساحت پنجهزارمترمربع زیربنا و در زمینی بهمساحت ۳۲۰۰ متر مربع اهدایی آقای حاجعبدالحسینمحمدی و همت اینجانب و عــدهای نیـکوکار آغازگشته و درشرف تکمیل است و در بهار ۱۳۹۷ بازگشایی و درزمینة پیشگیریاز ناتوانیها شروع به فعالیت مینماید.
امید است که این بنا دربهار سال ۱۳۹۷ کاملاً تکمیل و آماده پذیرایی از فرزندانرعد شده و خدمات آموزشی، رفاهی، بهداشتی و پیشگیریاز بروز ناتوانیها بتواند به مردم استان کرمان و همسایگان عزیز و اهالی خلیجفارس ارائه خدمت مفیدنماید. شاید مرکز نمونهای در خاورمیانه باشد.
در دانشگاه تهران در هر زمینهای استادان شایستهای داشته و داریم. ذکرخاطرهها و حتی نام آنها نیازمند وقت بسیار و صفحات پرشماری است که در این گفتار نمیگنجد.
شاید بتوانم از اساتید و بزرگان پاتولوژی، استاد کمالالدینآرمین، استادحسینرحمتیان، استادمجتبی سجادی، استادسیدمحمود ضیاء شمسا، استاد پرویز دبیری و استاد شمسشریعت را نام ببرم.
اعتقاد دارم که هر شخص بهنحوی باید آنچه را میداند و میتواند در اختیار علاقهمندان بدان بگذارد که بهترین راه آن نوشتن است. ولی متاسفانه ما ایرانیها عادت به این کار نداریم و بیشتر کارها را میخواهیم شفاهی انجامدهیم و این موضوع موجبعدم تثبیت و درنتیجه فراموشی دانستنیها و زحمات آنها میگردد. چه بسا بهوسیلة نگاشتن و انتشار آن بتوانیم درجهت یاری به حل مشکلات کشور قدم برداریم و به گسترش موضوعات علمی کشور کمکنماییم.
نوشتن چند حسن دارد:
• نوشتار پایدار میماند و هر زمان قابل مطالعه و بررسی است.
• هنگام نوشتن سعی میشود تا مطالب صحیح و درست نوشته شود.
• از نوشتن اضافی و نامربوط خودداری میشود.
• بررسی و تجزیهوتحلیل آن بهتر از گفتار موردبحث، انجام میگیرد.
• نتیجة آن صحیحتر و پا برجاتر میباشد.
ثبت نظر