شماره ۱۱۲۱
منبع :شمارۀ ۱۱۲۱ نشریه پزشکی امروز
ونگوگ هنرمند برجستهای بود که هرگز در زمان حیاتش نتوانست نیازهای زندگی خود را از فروش آثارش بهدستآورد. در تمام عمر خود فقط تابلوی تاکستان سرخ را به مبلغ ۴۰۰ فرانک فروخت. امّا پساز مرگش، نقاشیهای او به قیمت هنگفتی به فروش رفت.
کتاب تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSMT) که ازسوی انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر شدهاست، در مبحث اختلالهای خلقی (Affective disorders) بهشرححال برخیاز بیماران مبتلا به افسردگی شدید پرداخته و به اختلال عاطفی ونسان ونگوگ نیز اشاره کردهاست. در این مقاله نگاهی به سندرم ونگوگ خواهیم پرداخت .
ونسان ونگوگ (نقاش نامدار هلندی)،گرفتار نوسانی خلقی بین افسردگی شدید و شور و سرخوشی بود. او که در مدت۱۰سال بیشاز ۹۰۰ نقاشی کشید، در شب کریسمس سال۱۸۸۸ میلادی، بخشی از گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید و در ژوئیهی سال۱۸۹۰ در سن ۳۷سالگی خودکشی کرد.
اختلالات خلقی یا آشفتگیهای عاطفی، از اختلالاتروانی هستند که با تغییرات خلق انسان و نوسان آن بهسوی افسردگی شدید یا نشاط فوقالعاده همراه میباشد. بهعبارت دیگر، در یکسوی این اختلال میتوان افسردگی و در سوی دیگر آن خوشی و نشاط فوقالعاده را مشاهدهکرد. درواقع، اختلال شیدایی/ افسردگی (Manic/Depressive) دارای مراحلی از شیدایی و افسردگی شدید میباشد که درعینحال ممکناست بیمار دربین این حالتها با خلقوخوی عادی نیز مشاهده شود. بیماری شیدایی/افسردگی که زیرعنوان اختلال دوقطبی (Bipolar Disorder) نیز بررسی میشود، نوعی بیماری روانی است که با ایجاد تغییرات اساسی در خلقوخوی شخص، نیرو و فعالیت وتوانایی او را برای انجام بسیاری از فعالیتها تحتتأثیر قرارمیدهد. دراین بیماری، خلقوخوی فرد از حالت فوقالعاده سرخوشی به وضعیت ناامیدی و افسردگی شدید تغییرمیکند.
ایروینگ استون (Irving Stone) در کتاب مشهور خود بهنام «شورزندگی»، داستان زندگی پرشور نقاش هلندی قرن نوزدهم، ونسانونگوگ را بهزیبایی نوشته است. آثار ونگوگ بیانکنندهی عمیق انسانیت انسان است، بدون هیچ خودنمایی و بیهیچ منتگذاردن.
ونگوگ هنرمند برجستهای بود که هرگز در زمان حیاتش نتوانست نیازهای زندگی خود را از فروش آثارش بهدستآورد. در تمام عمر خود فقط تابلوی تاکستان سرخ را به مبلغ ۴۰۰ فرانک فروخت. امّا پساز مرگش، نقاشیهای او به قیمت هنگفتی به فروش رفت. بسیاریاز نقاشیهای او مانند تابلوی درختان سرو، گندمزار، سیبزمینیخورها، تراس کافه در شب، گلهای آفتابگردان، شبپرستاره و خود نگارههای او را مردم میشناسند. تابلوی شب پرستاره که ونگوگ در ۳۶سالگی و هنگامیکه در بیمارستانی روانی بستری بوده آنرا نقاشی کرده است، یکیاز معروفترین آثار هنری جهان است که بیشاز ۱۰۰میلیون دلار ارزش دارد. به عقیدۀ عدهای، ونگوگ با عنایت به متن کتاب مقدس و داستان حضرت یوسف و برادرانش، ۱۱ستارهی موجود در تابلوی شبپرستاره را کشیده است. باتوجه به شرایط زندگی نقاش، بهنظر میرسد بهاین علت که ونگوگ ازسوی منتقدان طرد شده بود، میخواست شباهتی بین زندگی خود و داستان حضرتیوسف برقرار کند و شاید وجود درخت سرو در تابلو نیز نماد خود ونگوگ باشد.
بریدهشدن گوش چپ نقاش درسال۱۸۸۸، واقعیتی است که خود ونگوگ نیز در خودنگارهای آنرا تأیید کردهاست. اما درمورد علت آنکه خود نقاش نیز آنرا بهیادنمیآورد، روایات مختلفی وجود دارد که دراینجا به ۲روایت مهم از آنها اشارهمیشود:
در روایت اول، ونسان بهعلت اختلالاتروانی و افسردگی بسیار عمیق و حالت هذیانی که صداهایی را در گوش خود میشنیده است، اقدام به قطع گوش خود میکند.
در نظر دوم، ونسان به زن بدنامی بهنام راشل دلبسته شده بود که نمیتوانست هدیۀ مناسبی به او بدهد. نوسان خلقی او سبب میشود تا گوشش را ببرد و به آن زن هدیهکند. ازآنجا که راشل دریافت این هدیه را تأییدکرده است، میتوان این روایت را اساسی و حقیقی دانست. کمی بعد یعنی درسال۱۸۹۰، ونسان به روانپزشکی بهنام دکتر گاشه (همانکسیکه ونگوگ پرترهی اورا کشید و اخیراً قیمت تعدیلشدهی آن ۱۴۶میلیون دلاراعلام شد) مراجعه میکند و ظاهراً تحتدرمان قرار میگیرد. اما در۲۹ژوئیهی سال۱۸۹۰، یعنی در سن۳۷سالگی، دراثر شلیککردن گلوله بهخود جانمیبازد.
طبیعی است که خلقوخوی تمامی افراد درشرایط مختلف تغییرمیکند. این تغییر خلق را هم خود فرد احساسمیکند و نیز دیگران از نمود بیرونی آن آگاه میشوند. یکی ازاین اختلالهای خلقی، اختلال دوقطبی(Bipolar) است که درآن بیمار دچار تغییرات خلقی شدید بهشکل افسردگی و شیدایی میشود. سن شیوع بیماری ونگوگ درحدود30سالگی بوده است. عواملی مانند اختلال در ترشح سروتونین، دوپامین و نوراپینفرین در بروز این بیماری دخالت دارند.عوامل اجتماعی، روانشناختی و استرسهای زندگی نیز در شدت و ضعف این اختلال نقش دارند. دورهی شیدایی، وجه مشخص این اختلال است که حملات شیدایی یا مانیا در خانمها شایعتر است و حملههای افسردگی در مردان شیوع بیشتری دارد.
بهنظرمیرسد که ونسانونگوگ در ۱۰سال آخر عمر خود از بیماری شیدایی/ افسردگی(Manic/Depressive) رنج میبرده است. دورهای که در ذهن او اندوهگینی، نگرانی، یأس و ناامیدی، کاهش انگیزه برای فعالیت مادی زندگی، احساس خستگی و ناتوانی، بدخوابی و کمخوابی، کماشتهایی و کاهشوزن، احساس اضطراب و گناه، احساسپوچی و بیارزشی، کاهش اعتمادبهنفس، کجخلقی و پیداشدن افکار خودکشی غلبه داشته و خودنمایی میکرده است.
البته در طول تاریخ می توان نام نویسندگان و هنرمندان دیگری را نیز مشاهده نمود که از اختلال خلقی دوقطبی رنجبردهاند و اقدام به خودکشی نیز کردهاند.
ویرجینیا وولف (۱۸۸۲ تا۱۹۴۱)، نویسندۀ انگلیسی از اختلال دوقطبی رنجمیبرد. بعداز مرگ مادر و خواهر ناتنی خود، اولین حملۀ بیماری را تجربهکرد و درطول جنگهایجهانی با ازدستدادن دوستانش، حساستر و آسیبپذیرتر شد. ویرجینیا پیشاز خودکشی، در نامهای به همسر و خواهرش «وداع با دنیا» را مطرحکرد و درسن ۵۹سالگی و با تقویت افکار خودکشی در او، دست به انتحار زد.
وجودافسردگی شدید در سیلویا پلات (۱۹۲۲تا۱۹۶۳)، شاعر، رماننویس و مقالهنویس مشهور آمریکایی نیز که کتاب «حبابشیشه» را نوشته است، سببشد تا فکر خودکشی در او تقویت شود. فکر خودکشی در ذهن سیلویا، در کتاب «حبابشیشه» که درواقع شمهای اززندگی خود او را دربردارد، مشهود است.درسال۱۹۵۳، سیلویا پساز آنکه دریک کلاس نویسندگی پذیرفته نشد، مبتلا به افسردگی شدید گردید (اختلالخلقی) و در سن ۳۱سالگی به قصد خودکشی تعداد زیادی قرص خواب را بلعید. اما باکمک برادرش بهموقع نجات داده شد، ولی ۱۰سال بعد موفقشد با گاز، خودکشی کند.
طرح سندرم ونگوگ از این جهت اهمیت دارد که ونسانونگوگ درجریان اختلالخلقی و عاطفی خود در دورهای از بیماری، به مُثلهکردن خود میپردازد. همهگیری افسردگی در جامعۀ امروزی و فشارهای تکنولوژی ایجابمیکند که بهاینموضوع بیشازپیش توجه شود. دراینجا باید به نکتهای اشاره شود که مُثلهکردن در ادبیات فارسی نیز جایی برای خود دارد. علاوهبر وجود ردپایی از مُثلهکردن در ادبیاتفارسی درگذشته، دراین اواخر صادقهدایت نیز در کتاب «بوفکور» به تشریح این رفتار پرداخته است. باید دراینجا اشارهکنم که راوی بوفکور، خود نیز دچار یأس و نومیدی شد و ازاینرو درسن ۴۹سالگی در و پنجرههای ساختمان شمارۀ ۳۷ خیابان مکرر پاریس را بست، تمامی منافذ و درزها را با پنبه پرکرد، آخرین دستنوشتههایش را سوزاند، شیرگاز را گشود و روی پتویی که در کف آپارتمان پهن کرده بود درازکشید و با زندگی وداع نمود.
درمورد سندرم ونگوگ،یا خود مُثلهکردن (Self-Mutilation) او، ابتدا این توضیح ضرورتدارد که اصولاً در جوامع انسانی هرنوع مُثلهکردن رفتاری زشت و ناپسند تلقی شدهاست. در فرهنگها مُثلهکردن بهمعنی بریدن اعضایی مانند گوش یا بینی است که انجام آن در مورد محکومان، برای عبرتدادن به دیگران بوده است. در دیناسلام مُثلهکردن حتی درمورد حیوانات نیز نهی شدهاست و قوانین ایران نیز که برپایۀ قوانین اسلام بناشدهاست، مُثلهکردن جسد یک انسان را نیز جرم دانسته و برای آن دیه قائل شدهاست.
امّا با بررسی جنبههای روانشناختی خود مُثلهکردن و شناخت ویژگیهای شخصیتی افراد و سببشناسی اختلالاتروانی و خلقی آنها و آگاهی از عوامل آشکارکنندۀ تغییرات روانی و شخصیتی، میتوان پاسخهای ناسازگاری انسان را توجیهکرد. با بررسی رویدادهای زندگی شخص، یافتن ریشههای اضطراب، شناخت اختلالاتخلقی و تغییرات خلقیادواری، بررسی مکانیزمهای دفاعی فرد و قراردادن اختلالخلقی ونسانونگوگ درگروه اختلالات دوقطبی، میتوان رفتار ونگوگ را بهخوبی توضیح داد و راهحلی معقول برای پیشگیری از آن در جامعه ارائهکرد.
ثبت نظر