مطابق با آمار سازمان بهداشتجهانی درسال2013، ۴۲میلیون نوزاد و کودک خردسال درسراسر جهان دارای اضافهوزن یا دچار چاقی بودند و با ادامهی روند فعلی، تا سال۲۰۲۵ این تعداد به ۷۰میلیون کودک افزایش خواهد یافت. دراین عارضه فقط ژنها عامل این امر نیستند و میتوان آن را با عوامل جمعیتشناختی و زیستمحیطی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین، زندگی در حومهی کلانشهرها که فاقد امکانات ورزشی میباشند و تحرککم و دسترسی کم به میوه و سبزیجات تازه که همگی خطر ابتلا به اضافهوزن را افزایش میدهند نیز مرتبط دانست.
فقر، گستردگی تهدیدهای زیست محیطیو شیوههای غلط فرزندپروری، از عامل مهم تأثیرگذار بر سلامت دوران کودکی هستند و رویکردهای موفق برای مبارزه با چاقی در دوران کودکی، نیاز به منعکسکردن این ارتباطات مستقل و متقابل بر سلامت کودکان دارد.
با این روند درحالافزایش چاقی، محققان به طور گسترده به یافتن نحوهی تأثیرگذاربودن سبک فرزندپروری و محیط اجتماعی بر خطر چاقی کودکان پرداختند.
محققـان با بـررسی وضعیـتاجتماعی ـ جمعیـتشناختی (Socio-Demographic) و اجتماعیـ اقتصادی(Socio-Economic) کودکان در کانادا و مقایسهی ویژگیهای خانواده و محله و قد و وزن آنها با یکدیگر و توجه خاص به انواع روشهای فرزندپروری گزارششده، این روشها را به چهارگروه تقسیم کردند:
۱ـ مقتدرانه(Athorative): هم پاسخگو و هم مطالبه کننده
۲ـ مستبدانه(Authoritarian): پاسخگو نیست اما مطالبه کننده است
۳ـ آسانگیر(Permissive): پاسخگو است اما مطالبهکننده نیست
۴ـ بیاعتنا(Negligent): نه پاسخگو است و نه مطالبهکننده.
نتایج نشاندادند که کل جمعیت کودکان پیشدبستانی و دبستانی با والدین مستبد، با احتمال ۳۵درصد و ۴۱درصد بیشتر نسبت به والدین مقتدر به چاقی مبتلا میشوند(در دو بررسی).
اما درآمد خانوار برای گروه سنی پیشدبستانی تأثیرگذار بود. درمیان بچههایی که در فقر زندگی میکنند (بهعنوان نمونه، زندگی در زیر خط فقر مشخصشده توسط ادارهی آمار کانادا)، خطر ابتلا به چاقی۲۰درصد بیشتراز کودکانی بود که در فقر زندگی نمیکردند و این خطر بدون درنظرگرفتن شیوهی فرزندپروری والدین بود.
با اینحال، میان کودکانی که در فقر زندگی نمیکنند ولی با شیوههای فرزندپروری مستبدانه و سهلانگار رشد مینمایند، بهترتیب با احتمال ۴۴درصد و ۲۶درصد برای ابتلا به چاقی روبرو بودند و این امر میتواند با توانایی بچهها در کنترلکردن خوردنشان مرتبط باشد. پدر و مادرهای اقتدارگرا ممکناست به پدر و مادرهایی تبدیلشوند که به نشانههای گرسنگی و یا سیربودن کودکانشان توجه نمیکنند و یا خواستار کنترلکردن مصرف انرژی کودک خود میباشند.
این امر منجر به توانایی کودکان برای کنترل مصرف انرژی خود که توسعه نیافته بود میشود. اگر به این کودکان فرصت داده شود، ممکناست به احتمال زیاد به افراطگری (Overindulge) بپردازند.
Ref: Preventive Medicine Dec.2015
ثبت نظر