امروزه متداولترین اقدام درمانی جهت بهبود افسردگی، استفاده از داروهای ضدافسردگی است و دراین میان کشور استرالیا با مصرف روزانهی ۱۰ درصدی بزرگسالان و باتوجه به میزانی که ازسال ۲۰۰۰ به بیشاز ۲ برابر افزایش یافته، درجایگاه بالاترین میزان مصرف این داروها در جهان قرارگرفتهاست.
با تولید اولین داروی مهارکنندهی انتخابی بازجذب سروتونین(SSRIs) در دههی۱۹۸۰، مردم بهسمت تفکر پیرامون این امرکه افسردگی نوعی عدمتعادل شیمیایی است و باید با دارو درمان شود سوقداده شدند. اعتقاد براین است که باتوجه به افزایش پاسخ به دارونما، دلیل اصلی کلیدی برای این افت اثربخشی، کاهش فاصله (Gap) بین پاسخ به دارو و دارونما میباشد.
درمانهای دیگر برای افسردگی نیز تنها اثرات نسبتاً اندکی دارند و افول اثربخشی رواندرمانیهایی مانند رفتاردرمانی شناختی(CBT) و روان درمانی بین فردی (Interpersonal) در آزمایشهایی که جدیدتر انتشار یافته، نشان دادهشدهاست. اگرچه تازهترین شواهد احتمالاً اشتیاق اولیه برای بهکارگیری داروهای ضدافسردگی را تعدیلکرده است ولی این داروها هنوز در درمان افسردگی نقش دارند. ترکیب درمانهای متفاوت، راهی برای مبارزه با کاهش اثربخشی این درمانها میباشد. بهنظر محققان، ترکیب رواندرمانی با دارو مؤثرتر از هرکدام از راهها بهتنهایی است و به همهی بیماران درصورت فراهمبودن شرایط، باید رواندرمانی پیشنهاد شود و دارو بهتنهایی باید درصورتی مدنظر قرارگیرد که:
• افسردگی با شدت متوسط و بالاتر
• رواندرمانی توسط بیمار مورد پذیرش واقع نشود
• عدم تأثیر رواندرمانی در گذشته. همراه با این رویکردهای درمانی، تغذیهی سالم و ورزشکردن در جهت دستیابی به ذهن و جسم سالم نیز باید لزوماً توصیه گردد.
ثبت نظر