گروهی ازبیماران خلقی هستند که پس ازطی دورهی افسردگی یاحتی بدون دورههایی از افسردگی واضح، وارد حملات مانیا(Mania) یا شیدایی میگردند که ازنظرعلائم کاملاً مقابل قطب افسردگی می باشد ودر این فاز بیماران شدیداً پرحرف، بذلهگو، با نشاط، پرتحرک، سرگرم کننده وگاه نیز دچار آشفتگی شدید ونابسامانی رفتاری bipolar mood disorder میگردند.
حملات شیدایی درادبیات روانپزشکی تنها قطبی از اختلالات خلقی است که نمایانگر سرخوشی بیش ازحد تا حد پرخاشگری وگاه خشونت وتهاجم نیز رسیده و دراین مرحله بیماران شدیداً پرتحرک و دچار بی خوابی شدید با سفرهای ناگهانی وطولانی، انرژی بسیار بالا واحساس سرحالی شدید بوده و درحین این شیدایی معمولاً احساس بزرگ منشی نموده وخود را همه فن حریف، دارای قدرتی زیاد، فردی مهم دانسته واصطلاحاً این (بزرگ منشی) درفعالیتهای روزانه اثر گذاشته وباعث اختلال رفتاری و اجتماعی می گردد. اینگونه بیماران دراین فاز بیماری با بزرگ منشی ذکر شده، دارای اعتماد به نفس بالا وجاه طلبیهای ویژهیی بوده وخود راگاه (رئیس جمهور) دانسته و گاه خود را دانشمند، مامور امنیتی، مامور F.B.I، فرمانده سپاه، مخترع، مکتشف نامیده و گاه بزرگ منشی برحسب سنتهای مذهبی و شرایط حاکم بر جامعه به طرف بزرگ منشیهای مذهبی رفته و اینگونه افراد خود را پیغمبر و یا یکی از چهارده معصوم مینامند که برای حل مسائل بغرنج اجتماعی یاحل نابرابریهای اجتماعی نازل گردیده اند وقدرت تغییر جهان را نیز دارا هستند و این خود نوعی هذیان مذهبی(Religious Delusion) است. فرد نیز امکان دارد از توهمات به صورت وحی و الهام صحبت نموده و مرتب از دنیای ماورای طبیعی با او صحبت کنند ویا دستورهایی صادر می نمایند. در اینگونه موارد (حملات مانیا) در برخورد با این افراد که ضمن پرگویی، پرتحرکی، پرش افکار، حواس پرتی، بزرگ منشی، کمخوابی و با قضاوت و بصیرت مختل، امکان خشونت و دگرکشی نیز بالاست، باید اقدام جدی به بستری بیمار نموده، که گاه کنترل، بستن و مهار بیمار و تزریقات آرام بخش از ملزومات حرفهی روانپزشکی است.
اختلال دوقطبی دارای شیوع کمتری نسبت به افسردگی تنهاست وحدوداً 1٪ افراد درطول عمر دچار این بیماری خواهند شد و اختلال دوقطبی برخلاف افسردگی اساسی درمردان و زنان دارای شیوعی یکسان است. اختلال دوقطبی درسنین پایین شروع گشته و احتمال بروز آن تا50 سالگی وجود دارد. این اختلال درافراد طلاق گرفته ومجرد شایعتر از افرادمتأهل است وتاحدودی این اختلال درافراد تحصیل کرده و طبقات اقتصادی ـ اجتماعی بالا، بیشتر دیده می شود و تمام عوامل وراثتی و ژنتیکی که دراختلال افسردگی مطرح گردیده دراین بیماران نیز مطرح است وبالا بودن واسطه های شیمیایی مغز باعث بروز این اختلال می گردد.
پس وجود نوسانات خلقی وعود فازهایی ازافسردگی وشیدایی وعدم قرار داشتن فرد، روی خط تعادل خلقی را اختلال دوقطبی گویند که درقدیم گاهی به نام (جنون ادواری که نامش از دور زدن خلق بود) نامیده می شد. از دوقطب بیماری معمولاً بیماران از مرحلهی شیدایی یا(مانیا) لذت بیشتری برده، به خاطر اینکه درطول زندگی این نشاط بیحد وحصر واعتماد به نفس بالا را هیچگاه (به جز مصرف مواد محرک مغزی) انسان تجربه نمینمایند و برعکس بستگان و پزشکان اینگونه بیماران فاز افسردگی بیماری را ترجیح میدهند، چون حداقل اعتقاد دارند، که این تحرک بالا که به خصوص در زنان با آرایش های تند و افزایش میل جنسی و شرکت در پارتیهای مختلف ونوعی آبروریزی برای خانواده، به همراه است، در فاز افسردگی وجود نداشته وبیمار دراین فازخلق پایین به نوعی سکون و گوشهگیری وعدم تظاهرات اجتماعی را دارا بوده که به نفع خانواده هاست وکنترل بیمار، بهتر صورت می گیرد، ولی برعکس بیماران فاز بیماری(افسردگی) را بسیار سیاه وسنگین توصیف مینمایند.
معمولاً بیماران (مانیک) یا شیدا، دراولین برخوردهای اجتماعی بسیار بذله گو، قافیه پرداز وبسیار دلچسب به نظر میرسند ودرارتباطات اجتماعی نوعی بیپروایی رامشاهده میکنیم وبعضاِ ولخرجیها وبذل و بخششهای این گروه وسرمایه گذاریهای احمقانهی آنها پس از فروکش کردن بیماری به عوارض شدید اقتصادی خانواده منجر می گردد و کلیه بذل و بخشش ها و اسنادی که با نام مردم کرده وچکهای بی محلی که کشیده در اکثرکشورها قابل برگشت نبوده ومنجر به درگیریهای قضایی زیادی میگردد.
اینگونه بیماران درطول سال ممکن است فازهای مختلفی از بیماری راطی نمایند ودر هر زمان احتمال خطر جهت رفتن به فاز متقابل وجود دارد. به این معنی که درحال وزمان افسردگی هستیم وبه جای آنکه به خطر نرمال خلقی بازگردد، آهسته آهسته و در صورت عدم دقت روانپزشک و خانواده می توانیم به صورت کامل او را در فاز شیدایی بیماری فرستاده ویا بالعکس درحین درمان مرحله ی شیدایی بهجای برگشت بیمار به خط نرمال،او را به عمق افسردگی فرستاده، به این ترتیب این بیماران با این نوسانات بیمارگونه، درمانی منطقی وطولانی طلب می کنند وآن استفاده از (کنترل کننده های خلقی) است و با وجود اینگونه داروها با درمانهای طولانی، سعی میگردد چرخش های بیماری را به حداقل رسانده یا ازبین برد ولی لازم است درفواصل بیماری و در مراحل بهبودی کامل با بیمار صحبت کرد و مراحل وحرکات بیمار را درضمن حملات برای او وخانواده روشن ساخت و طول درمان و خطرات جانبی بیماری را آشکار ساخت، چون حداقل این بیماران (دوقطبی) درفواصل بیماری انسانهایی کاملاً سالم بوده و عملکردهای اجتماعی مناسبی خواهند داشت.
نظرات
الهام بابایی
2 سال و 6 ماه و 6 روز پیش
ارسال پاسخ
شوهر من رفتارهای عجیبی داره.دوره شیدایی رو کاملا مشابه توضیحات شما،اما به جای فاز افسردگی،فاز خشونت رو داره و طی یک هفته معمولا هر دوتا فاز رو تجربه میکنه.این هم جز موارد مانیا شمرده میشه؟؟؟