چه عواملی را عوامل خطرساز مینامیم؟ هرآنچه زمینه را برای بروز رفتارهای خطرساز و انحرافات اجتماعی آماده میکند عامل خطرساز میباشد. ریشهی عوامل خطرساز ممکناست در خانواده یا دراجتماع باشد. فضای خانوادگی پرتنش، الگوهای غلط فرزندپروری و ضعف دلبستگی بین والدین و فرزندان و عدم سازگاری یا جدایی والدین ازجمله عوامل خطرساز داخل خانواده و اعتیاد و ارتباط با همسالان دارای رفتارهای ناهنجار ازجمله عوامل خطراجتماعی میباشند. درمقابل کلیهی عواملی که ازاین رفتارها جلوگیری میکند ازجمله پیوندهای قوی خانوادگی، نظارتوالدین بر رفتار و ارتباطات فرزندان و وجود عقاید و رفتار متعارف درخانواده عوامل محافظ نامیده میشوند.
اولین قدم جهت پیشگیری از رفتارهای پرخطر در نوجوانان، شناخت نوجوان و ویژگیهای این دوره است و اینکه بدانیم کدامیک از خصوصیات نوجوان را طبیعی قلمداد کنیم. به طور مثال تغییرات خلق و خوی و اضطرابهای پیدا و پنهان نوجوان را تا چه حد طبیعی و از کجا بیمارگونه بدانیم؟ استقلالطلبی، خودمحوری و مخالفتجویی نوجوان تاکجا آسیبی به او نمیزند؟ تا چه حد به انتقادهای او بها بدهیم؟ پیروی ازگروه همسالان و عضویت در دارودستــهها تاکجـــا برای او آسیبزا نیست؟
دراین راستا باید نیازها و خواستههای نوجوان را بشناسیم و بدانیم نیاز و خواسته چه تفاوتی دارند؟ فرزندان ما دو دسته نیاز دارند. یکی نیازهای جسمانی از جمله خوراک و پوشاک و یکی نیازهای روانی از جمله نیاز به امنیت، نیاز به تعلق ـ محبت و عشق، نیاز به احترام، نیاز به فهمیدن و دانستن. خواستههای فرزندان هم به 2دسته تقسیم میشوند. خواستههایی که به رشد و تعالی نوجوان کمک میکنند و خواستههایی که برآوردهکردن آنها بهضرر نوجوان خواهد بود.
متأسفانه اغلب اوقات والدین برای برآورده کردن خواستههای فرزندان تلاش فراوان میکنند و آنچه در این میان فدا میشود و مورد غفلت قرار میگیرد نیازهای فرزندان است. اما باید بدانیم نیازها باید بدون قید و شرط تأمین شود. عدم تأمین نیازها به سلامت روانی و سلامت جسمانی آنان صدمه میزند و مسوولیت و وظیفهی والدین تأمین نیازهاست، اما خواستهها باید براساس شرط و حساب و کتاب تأمین شود. عدم تأمین آنها صدمهای به سلامت روان نمیزند، والدین مسوولیتی در مقابل تأمین خواستهها ندارند و خواستهها باید برای جلب همکاری فرزندان در انجام انتظارات استفاده شود. در این بین کدامیک از خانوادهها موفقترند؟ راه انتخابی کدامیک به امنیت و آرامش نزدیکتر است؟ طبعاً این سؤال بیشاز یک جواب نخواهد داشت و جواب آن فقط خانوادههایی است که آنان را خانوادههای قاطع مینامیم. در این خانوادهها در کنار وجود انتظارات و وضع قوانین و مقررات و پایبندی والدین و فرزندان به قوانین وضعشده (که والدین و فرزندان به اتفاق آنها را وضع کردهاند و هم والدین و هم فرزندان با آن موافقند) مهر و محبت، صمیمیت و گرمی بین اعضای خانواده وجود دارد و این محبت و صمیمیت هرگز باعث قانونشکنی طرفین نخواهد شد. برخلاف خانوادههای آسانگیر که محبت بین اعضای خانواده بدون هیچ قانونی دیده میشود. در این خانوادهها والدین مایلند تمامی خواستههای فرزندانشان را بیقید و شرط تأمین کنند. اما در خانوادهی مستبد فقط قوانینی هستند که جولان میدهند و صمیمیت و محبت در این خانوادهها بسیار کمرنگ است. قید و شرطهای دست و پاگیر زیادند و گروه دیگری از خانوادهها که از آنان بانام خانوادههای غافل یاد میکنیم هم قوانین و هم محبت و صمیمیت رنگ باختهاند و والدین و فرزندان با کمترین ارتباط مشغول گذران ایام میباشند. پس یکی دیگر از عوامل محافظتکننده در مقابل رفتارهای پرخطر این است که والدین ارتباط عمیق و محکمی با فرزندانشان برقرار کنند. آموزش موقعیتهای اجتماعی، آموزش رفتارهای اجتماعی و توجه به اهداف و آرمانهای خانوادگی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در اینجا یادآوری این نکته ضروری است که خانواده کارخانهی انسانسازی است. خانواده محل انتقال افکار، عقاید، باورها و ارزشهای مختلف زندگی است و دراین راستا تأکید بر مفهوم خانواده نه فرد الزامی است و باید بدانیم که آنچه در این میان هم پدر و هم مادر را از هدفشان دور میکند تضاد والدین در انتخاب شیوههای تربیتی میباشد.
ثبت نظر