برای بررسی سودمندی بالقوهی میزان کورتیزول بامدادی به عنوان بیومارکرتأثیرپذیری نسبت به افسردگی، پژوهشگران افسردگی و میزان کورتیزول را در دو همنوا بررسی کردند که در مجموع شامل 1858 نوجوان انگلیسی درفاصلهی 1999 تا 2009 بود (سن متوسط 14 سال و 52٪ مونث).
آنالیز طبقهی نهفتهی نشانههای افسردگی به گزارش خود شخص و تراز کورتیزول بامدادی چهارگروه پایه را مشخص نمود:
• دستهی 1(31٪)، امتیاز پایین افسردگی و پایینبودن کورتیزول
• دستهی 2(27٪)، امتیاز پایین افسردگی و کورتیزول بالا
• دستهی 3(25٪)،امتیاز بالای افسردگی و کورتیزول پایین
• دستهی 4(17٪)، امتیاز بالای افسردگی و کورتیزول بالا
این انگاره براساس جنس افتراق شده بود و دستهی1 شامل 33٪مؤنث و دستهی4 شامل 72٪مؤنث بود.
درپیگیری که 1تا3 سال بعد انجام شد و شامل مصاحبههای تشخیصی شخصی 93٪ شرکتکنندگان بود، 12٪ به افسردگی ماژور مبتلا بودند. درمردان، تشخیص بیشتر درگروه 4 انجام شده بود، درحالیکه افراد مؤنث دستهی 3و4 بیشاز 2 دستهی دیگر (بدون توجه به میزان کورتیزول) به افسردگی دچار بودند. سوابق تنوع و حافظهی اتوبیوگرافیکال بیشازحد تعمیم داده شده (که تصور میرود بیشتر در افسردگی بروز میکند) در دوجنس تفاوتی نداشت.
Proc Natl Acad Sci USA 2014 Mar 4
ثبت نظر