داستان سیبل:
در داستان سیبل، نوعی بدنامی برای هربرت اشپیگل بهوجود آمد. در جریان درمان شرلی آردل ماسون که داستان طراحی شده یا مهندسی شدهی زندگی وی، بهصورت رمان بسیار پُرسود سیبل منتشر شد، این خانم در آغاز بهعنوان یک بیمار عادی توسط اشپیگل ویزیت و معاینه گردید. درحقیقت پساز مسافرت پزشک معالجش، خانم شرلی آردل ماسون به او مراجعه کرد و اشپیگل او را بسیار تلقینپذیر یا هیپنوتیزمپذیر یافت و برای کارهای آموزشی و ارایهی پیچیدهترین پدیدههای هیپنوتیزمی، از این خانم در برنامههای آموزشی دانشگاه کلمبیا استفاده کرد. بهنظر اشپیگل، این خانم مبتلا به اسکیزوفرنی بود...
در شرایطی که با طولانیترشدن دوران درمان خانم ماسون بهعلت استمرار مسافرت پزشک معالجش، اشپیگل تصمیم گرفت که در ادامه، بهصورت رسمی بهعنوان پزشک معالجش رفتار کند.
در جریان این درمان روزی خانم ماسون از اشپیگل پرسیده: آیا تو هم مایلی که من همان هلن دکتر ویلبر باشم؟
در زمانیکه توضیحات بیشتری ازسوی اشپیگل خواسته شد، معلوم شد این نام استعارهای توسط دکتر ویلبر به او داده شده بود.
اشپیگل متوجه شد که باتوجه به مراحل سخت زندگی خانم ماسون، ویلبر به او کمک یا تلقینکرده بود تا برای هرمرحله یا دوره از زندگیش نامی برگزیند. بهاینترتیب بهتدریج برخیاز خاطرات بهصورت هویت و شخصیتی برای او درآمده بودند.
اشپیگل رفتار خانم ماسون را با این شخصیتها، نوعی بازی تلقی میکرد.
اشپیگل در یادداشتهایش مینویسد که: روزی دکتر ویلبر به دیدن او آمد و از او خواست بهعنوان نویسندهی دوم درکنار نویسندهی معروف و موفقـ خانم فلورا ریتا شرایبرـ کتابی تالیف کنند و خانم ماسون را بهعنوان یک فرد چندشخصیتی معرفیکنند. اشپیگل به آنها میگوید که:
«ولی این خانم که چندشخصیتی نیست». دراین زمان به قول اشپیگل، خانم شرایبر، بادی در گلو انداخت و اعلام کرد اگر دراینکتاب خانم ماسون را یک چندشخصیتی معرفی نکنیم، کتابی هم منتشر نمیشود و نفع بسیار زیادی هم به ما نمیرسد.
بهگفتهی دکتر اشپیگل، او درجریان تدوین، تالیف و انتشار کتاب هیچ نقش یا نفعی نداشته است و شاید تنها خطای او عدمانتشار خاطرات و مصاحبهها با خانم ماسون بوده که در آنها مشخص میشده که او یک فرد چندشخصیتی نبوده است. در ارتباط با انتشار و شهرت کتاب سیبل، سریال سیبل و فیلم سینمایی سیبل، اشپیگل اظهارداشته است:
تدوین، انتشار و شهرت کتاب سیبل یک سرافکندگی و مایهی ننگ برای جامعهی روانپزشکی آمریکا بهحساب میآید.
در سالهای بعد تشخیص دکتر ویلبر درمورد اینکه خانم ماسون یک اختلال چندشخصیتی داشته، مورد نقد و تحقیق گسترده و عمیق قرارگرفت و درنهایت این عقیده مقبولیت بیشتری پیداکرد که ویلبر رفتارهای بیمار خود را تشویق و تهیج میکرده است.
اشپیگل به عنوان محقق:
اشپیگل مقالات و نشریات متعددی را منتشر کردهاست که موفقترین آنها عبارت بودهاند از:
* « خلسه و درمان » کاربردهای بالینی هیپنوتیزم با کمک پسرش دکتر دیوید اشپیگل
* « استرسهای جنگ و بیماریهای نوروتیکی» (با کمک آبرهام کاردینر)
مرگ اشپیگل:
هربرت اشپیگل در دسامبر2009 در سن 95سالگی در شرایطی که در خانهاش در Manhatan درخواب طبیعی شبانه بود، فوت نمود.
یادش برای همیشه گرامی باد.
ثبت نظر