انسان طبیعت ویژهای دارد و فرآیندهای ذهنی او بسیار شگفتانگیز است. برخیاز افراد میتوانند به مدد اندیشه و اراده و اختیار و دانش و آگاهی و کمالجویی و تفکر مثبت به سرچشمهی کمال و خوبی و سعادت و حتی مراحل ملکوتی برسند و کسانی نیز هستند که با افکارمنفی و ذهن تاریک، امید به آینده را ازدستمیدهند و به اضطراب و افسردگی و نگرانی و دلواپسی و ترسهای موهوم گرفتار میشوند. درست است که انسان در بین بیشاز یک میلیونونیم گونهی جانوری جایگاه خاصی دارد و از همهی جانداران دیگر متمایز است، اما در مواردی برخیاز افراد با رفتارهای نابهنجار خود، سطح تفکر و شخصیت و رفتار خود را آنقدر تنزل میدهند که به حدود جانوران سقوط می کنند . ( أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ).
با اینکه تفاوتهای انسان در جامعهی انسانی هم ازنظر فیزیولوژیک و هم ازنظر روان و اعمال و رفتار و شخصیت محسوس است، اما بهطورکلی عمل و رفتار انسان، آگاهانه و توأم با اندیشه و شناخت ارتباط علّت و معلول است و از اعمال غریزی که راهنمای جانوران است، فاصله میگیرد. انسان میتواند با آگاهی و تفکّر مثبت و مراقبه، افکار منفی را از ذهن خود بزداید و با مثبتاندیشی و گرایش به حقایق انسانی بهسوی بزرگی و کمال گام بردارد.
همانطورکه پرفسور کارلگوستاویونگ تشریحکرده است، اگر ژرفای ذهن و روان آدمی را بدون درک کلّگرایانه و تنها بهعنوان یک فرآیند شیمیایی آلی کاوش و تحلیلکنند، تعبیر غلطی از ذهن انسان بهدستمیآید که گویای شخصیت و احساس موجودیّت و تمامیّت انسانی نیست. درواقع ذهن آدمی یک راز است و فرایندهای ذهنی را نمیتوان مانند فعلوانفعالات شیمیایی یاختههای بدن تعریف و تفسیرکرد. روان انسان نیز پیچیدهتر از آن است که تنها با تشریح کارکرد مغز و اعصاب شناختهشود. درست است که نتیجهی کار سیستم عصبی، فرایندهای روانی است و روان انسان با آگاهی و معرفت خود به بدن معنی و زندگی میبخشد، اما روان پیشرفتهی انسان، موضوعی نیست که با نصب دستگاههایی در بدن، بتوان کیفیات آن را اندازهگیری کرد و با تغییر آن کیفیات شخصیّت و منش آدمی را تغییرداد. بنابراین باید باتوجه به پیچیدگی روان انسان که تابع عوامل ژنتیک، هورمونها، تغذیه، محیط و عوامل دیگر است، کارکرد ذهن آدمی را بررسیکرد. البته دراین بررسیها باید بین تن و روان و قلمرو ذهن، وحدت و هماهنگی برقرار باشد تا با حفظ کنترل فیزیکی بدن به احساسات و عواطف و هیجانها معنیداده شود و مفهوم شخصیّت و هستی را توجیه نماید.
شاید بتوان افکار انسان را در دودستهی بزرگ مثبت و منفی بررسیکرد. تأثیر هریک از این دودسته بر ذهن، میتواند رفتار و شیوهی زندگی فرد را از دیگری متمایز نماید. افکار مثبت میتواند به آن دسته از افکار اطلاقگردد که سبب ایجاد سلامتی، شادی و نشاط و خوشبینی شود و فرد را از گرفتارشدن در دور معیوب استرسها و فشارهای روانی حمایت نماید. افرادیکه افکار مثبت دارند امیدوارتر، واقعبینتر، کارآمدتر، راضیتر، شادتر و صادقتر خواهند بود. درمقابل، هنگامی که فرد با عینک تیره به زندگی نگاه می کند و بهجای مثبتاندیشی از افکار منفی کمک میگیرد، به یأس و نومیدی و ترس و اضطراب و نگرانی و اختلالات عاطفی گرفتار میشود. در تصویرهای مندرج در مقاله میتوان توصیهی روانشناسان را دربارهی مثبتاندیشی و تخلیهی ذهن از افکار منفی مشاهدهکرد.
همانطور که با تفکر مثبت، سلامت جسم و روان و آرامش و رضایتخاطر بهدستمیآید و علاوهبر ایجاد اعتمادبهنفس و خودباوری بر کارآیی نیز افزوده میگردد، درپی تفکر منفی بهتدریج صفاتی مانند ضعف روانی، اضطراب، وسواس، افسردگی، ترسهای موهوم، بیتصمیمی، فقدان اراده، خلقوخوی متغییر، عدمتوانایی سازش با محیط، کشمکشهای روانی و عدم آرامش حاصل میشود. تأکید براین نکته ضرورت دارد که با سرکوبکردن افکار منفی مشکل حل نمیشود، زیرا با سرکوبی افکار منفی و یا تقلید از کسانیکه افکار مثبتدارند نمیتوان به شادی و نشاط و سلامت و موفقیت و رضایتخاطر پایدار رسید. درواقع افکار منفی را باید متحول نمود و با انجام روشهایی که در بخش دیگری به آنها اشاره خواهدشد، اندیشههای منفی را به افکار مثبت و هدفمند تغییرداد. دانشمندانی مانند اریکفروم، گوستاو یونگ، آلفرد آدلر، سالی وان، کارن هورنای و دیگران که دربارهی شخصیّت و منش انسان صاحب نظرند، همواره به آثار سازنده و التیامبخش مثبتاندیشی اشارهکردهاند و سلامت و آرامش و نشاط انسان را در گرو تفکر مثبت دانستهاند. انسان مثبتاندیش جهان خود را روشن و امیدبخش میبیند و فرد منفیگرا؛
ناخن خویــش همی بیند و پندارد تیــغ
دســت بر مژهی خود مالد وانگارد مار
سایهی خویش همی بیند و بگریــزد ازو
گوید این لشکر میرستکه آیـد به قطار
شفـق از چرخ همی بیـند و فریـاد کنــد
کز پی سوختنم میر برافروخته نار
باتوجه به اینکه تفکر مثبت یک نگرش ذهنی است و کسیکه با ذهن مثبت به امور مینگرد همواره با خوشبینی امید موفقیت، شادی، آرامش و سلامت را دارد و با میل و رغبت به فعالیت میپردازد و با شناخت شایستگی و استعدادهای خود در جامعه ظاهر میشود، فرد منفیاندیش با ترس از شکست، طرز تفکر خود را به همنشینان خود نیز منتقلمیکند. از اینرو میتوان تفکر منفی را مانند اندیشهی مثبت مسری دانست. این که توصیه شدهاست تا از همنشینی با افرادیکه افکار منفی را منتقل میکنند دوری شود، برای این است که القای منفیگرایی میتواند در فرد مقابل تأثیر بگذارد و دراثر همنشینی اهمیت فکر مثبت را کاهشدهد.
اگر انسان بتواند به این نتیجه برسد که افکار و اندیشههایش تا چه اندازه میتواند در موفقیت و پیشرفت و یا ناکامی و شکست او مؤثر باشد و بیاموزد که چگونه میتواند ذهن خود را از افکار منفی تخلیهکند و بهجای آن به تفکر مثبت بپردازد، بسیاریاز مشکلات زندگی در جامعه برطرف میشود. فرد مثبتاندیش به کارآیی و توانایی خود اعتقاد دارد و میداند در کارهایش موفق میشود. هرچند احتمال شکستهایی را نیز میپذیرد اما فرد منفیباف همیشه با ترس و تردید، نگران شکست و ناکامی است. البته باتوجه به این که زندگی انسان همواره درجهت تغییر و تحوّل و تصعید و تکامل بوده و هست، هرکس میتواند بیاموزد که راه کمال و اوج زندگی و جهت تفکر مثبت انسان کدام است و باچه راه و سلوکی میتوان اندیشههای منفی را از ذهن خارج کرد و بهجای آن با مثبتاندیشی، به خویشتنسازی و رشد معنوی و رفعت اخلاقی رسید.
باتوجه به اینکه در درون هرانسان، نیروی عظیمی نهاده شده است که با باور داشتن آن و تلقین بهخود و اعتمادبهنفس میتوان مقدار زیادی از آن نیرو را آزادکرد، حداقل هرکس میتواند برای بیرونراندن افکار منفی از ذهن، از تلقین استفادهنماید و باتوجه به اینکه تلقین نقش مهمی بر ذهن دارد، بهتدریج با تلقین به خود و بهدستآوردن اعتمادبهنفس افکار منفی را کنار بگذارد. درواقع اگر هرکس شهامت این را داشته باشد که بهجای جملهی «من نمیتوانم» یا عبارت « این کار از عهدهی من خارج است» بگوید «من میتوانم» و یا «سعیمیکنم از عهدهی آن برآیم»، اولین گام را برای خارجکردن افکار منفی از ذهن برداشته است. با عنایت بهایننکته که انسان همان است که میاندیشد و آدمی میتواند مثبت بیاندیشد یا افکار منفی داشته باشد؛
ای برادر تو همان اندیشهای
مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشهی تو گلشـنی
ور بود خاری تو هیمهی گلخنی
گر گلابی بر ســر جیــبت زننــد
ور تو چون بولی برونت افکنند
نظرات
دکتر حسن لطفی
5 سال و 9 ماه و 21 روز پیش
ارسال پاسخ
آفرین و دستمریزاد به نویسنده . واقعا بسیاری از مردم سایه خویش همی بینند و بگریزند از او .