خودکشی را میتوان مرگی دانست که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از نتیجهی عمل عمدی و آگاهانهی فرد خودکش رخمیدهد. بسیاریاز فیلسوفان و دانشمندان جامعهشناس، روانشناس، جرمشناس و دین پژوه دربارهی خودکشی اظهارنظر کردهاند. امیلدورکیم، جامعهشناس برجستهی قرن۱۹میلادی نخستین کسی بود که درسال۱۸۹۷ در کتاب خودکشی، عقیدهاش را برپایهی همبستگی اجتماعی بیانکرد و انواع خودکشی را شرحداد. به عقیدهی دورکیم انواع خودکشی را میتوان شامل خودکشیهای خودخواهانه، خودکشی دوستانه، خودکشی قضا و قدری و خودکشی نابهنجار دانست. دورکیم خودکشی را هرنوع عمل مستقیم یا غیرمستقیمی میداند که فرد با آگاهی از این که آن عمل به مرگش منجر خواهد شد، مرتکب میشود. درعینحال، دورکیم گفته است که اعتقاد به نیروهای متافیزیکی (دین و ایمان) نقش مهمی در سلامتروانی دارد.
به عقیدهی او ایمان و داشتن معنا برای زندگی، به حیات فرد نظم و مفهوم میدهد.
با آنکه در تاریخ زندگی بشر، نام بسیاری از افراد سرشناس در لیست خودکشیها مشاهده میشود، اما همواره خودکشی از دیدگاه جامعه مذموم و ناپسند تلقی شدهاست.
بیشتر ادیان توحیدی خودکشی را نکوهش و یا نهیکردهاند. در ایران باستان؛ با تعلیمات زرتشت، هستی و زندگی مقدس بوده و قتل نفس (خودکشی) را مانند دروغ، دزدی، بتپرستی، بیعفتی، گدایی، فحشا، زنا و لواط، در زمرهی گناهان میدانستند. در تعلیمات حضرت موسی نیز بهموجب بندی از ده فرمانیکه از جانب خدا به موسی وحی شده است، کشتن ممنوع میباشد و دستور این است که قتل مکن (دیگری یا خودت). بنابراین با استناد به این فرمان خودکشی در دین یهود مانند قتل و آدمکشی است. آمارهای خودکشی نیز نشانمیدهد که نرخ خودکشی دربین یهودیان پایین است. در مسیحیت نیز با آن که در کتاب مقدس اشارهای به خودکشی نشده و تنها یهودا (یکیاز حواریون حضرت عیسی) دربین افرادی میباشد که خودکشی کردهاست اما بنابه نوشتهی سنت اگوستین (آگوستین مقدس) کشتن نفس با فرمان ششم از ده فرمان منافات دارد. در دیناسلام نیز خودکشی گناه محسوب میشود و کسی که خودکشی میکند، مشمول عذاب خداوند خواهد شد. در واقع در دیناسلام خداوند خودکشی را منعکرده است و در قرآن آمده است که: «خودتان را مکشید، خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکه این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، بهزودی او را در آتش وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان میباشد». براساس آمارهای ارائهشده ازسوی نهادهای بینالمللی، متأسفانه آمار خودکشی در کشورهای اسلامی نیز روزافزون و چشمگیر شدهاست.
دربین صدها فرد مشهوری که درطول تاریخ زندگی بشر خودکشی کردهاند میتوان نام کلئوپاترا (۳۰تا۶۹ قبلاز میلاد)، ملکهی مصر ـ سافو، شاعر یونان باستان ـ یهودای اسخریوطی، حواری خائن به عیسیمسیح ـ ولادیمیر مایاکوفسکی (۱۸۹۳تا۱۹۳۰)، شاعر و درام نویس روسی ـ ونسانونگوگ (۱۸۵۳تا۱۸۹۰)، نقاش هلندی ـ آرتور کستلر (۱۹۰۵ ـ ۱۹۸۳) ، نویسندهی مجاری ـ ویرجینیا وولف (۱۸۸۲ تا۱۹۴۱)، نویسندهی انگلیسی ـ آدولف هیتلر (۱۸۸۹تا ۱۹۴۵)، رهبر دولت نازی آلمان ـ ارنست همینگوی (۱۸۹۹تا۱۹۶۱)، نویسندهی مشهور آمریکایی ـ رومنگاری (۱۹۸۰)، نویسندهی لیتوانی الاصل فرانسوی و صادقهدایت (۱۲۸۱تا۱۳۳۰)، نویسندهی ایرانی را نیز مشاهدهکرد.
روشهای خودکشی در کشورهای مختلف متفاوت است و ممکناست به روشهای قابل دسترس بستگی داشته باشد. استفاده از سلاح گرم، حلقآویزکردن، پرتاپکردن خود از ارتفاع، غرقکردن، مسموم نمودن خود با گاز، استفاده از سمهای مختلف و داروهای در دسترس از روشهای نسبتاً شایع خودکشی است. سالانه حدود یک میلیون انسان براثر خودکشی میمیرند و این امرسبب شدهاست که خودکشی دهمین یا یازدهمین علت اصلی مرگ درسراسر جهان باشد. با آن که خودکشی در هردو جنس انجام میشود، اما میزان مرگ در مردان بالاتراز زنان بوده و معمولاً احتمال خودکشی مردان سه تا چهار برابر بیشتراز زنان است. طبق آخرین آمار سازمان جهانی بهداشت (WHO)، بهطورمتوسط روزانه نزدیک به ۳۰۰۰ فرد در جهان دست به خودکشی میزنند. بهعبارتدیگر، درهر ۴۰ثانیه یک فرد خودکشی میکند. این گزارش پیشبینی میکند که درسال ۲۰۲۰تعداد خودکشیها به ۱/۵میلیون تَن درسال برسد. جای تأسف است که آمار خودکشی در سطح جهانی و در نیم قرن اخیر، حدود ۶۰درصد افزایش داشتهاست. افزایش روزافزون خودکشی در سالهای اخیر باعث شدهاست که سازمان جهانی بهداشت، روز دهم سپتامبر (نوزدهم شهریور) را بهعنوان «روزجهانی پیشگیریاز خودکشی» معرفیکند.
عوامل راهانداز خودکشیها را معمولاً میتوان غم و غصه و یأس و نگرانی دانست که علّت آن اغلب به شخصیّت و منش و اختلال روانی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی و اعتیاد نسبت داده میشود. عوامل استرسزا مانند فوت یکیاز عزیزان، طلاق و جدایی، ناسازگاریهای خانوادگی، مشکلات اقتصادی و مالی بهویژه فقر و بیکاری و یا اخراج از محل کار و یا مشکلات ارتباط بین فردی مانند مشاجره با پدر یا مادر و یا نزدیکان، عدم تفاهم پدر و مادر با فرزندان و انزوا و تنهایی نیز دراین میان نقش دارند.
نتایج بررسیها نشانمیدهد که برخیاز حالاتروانی، خطر خودکشی را افزایشمیدهند. یأس و نومیدی، ازدستدادن علاقه به زندگی، عدم درک معنای زندگی، بیایمانی، افسردگی و اضطراب ازجمله عوامل خطر تلقیمیشوند. معمولاً اختلالهای روانی نقش مهمی در خودکشی دارند و شاید بتوان میزان آن را از3۰درصد تا بیشاز9۰درصد از موارد خودکشی برآورد نمود. برخیاز پژوهشها نشانمیدهد که نیمیاز تمام افرادیکه دراثر خودکشی جان خود را ازدستمیدهند، احتمالاً دچار اختلال افسردگی شدید بودهاند. در واقع ابتلا به افسردگی یا یک اختلال شدید خلقی دیگر مانند اختلال دوقطبی، خطر خودکشی را تا۲۰برابر افزایشمیدهد. همهی پژوهشهای دانشگاهی ارتباط فشارهای روانی، تنهایی و انزوا، استفادهی مداوم از الکل، اعتیاد، عدم اعتمادبهنفس، بیهدفی در زندگی و سوءمصرف کوکائین و متآمفتامین را با خودکشی تأیید کردهاند. علاوهبراینها، مشکلات سلامتی مانند سرطان و دردهای مزمن و یا اختلال در خواب نیز در افرادیکه از سلامت شخصیت و روان برخوردار نیستند، به عوامل یادشده افزوده میگردد.
بهاینترتیب خودکشی را میتوان درپی برخیاز بیماریهای روانی و نیز معدودی از بیماریهای جسمی توجیه کرد. آمارهای اخیر نشانمیدهد که بیماران مبتلا به افسردگی و بیماری شیدایی ـ افسردگی (بیماری دوقطبی) در بسیاریاز موارد دست به خودکشی میزنند.
پژوهشهای متعددی که در کشورهای مختلف انجامشده نشانمیدهد که ارث و استعداد خانوادگی و نواقص و اختلال ژنتیکی نیز در بروز خودکشی نقش مهمی دارد. بهموجب این پژوهشها اعضای خانوادهای که پدر یا مادر آن خانواده دست به خودکشی زدهاند، 6برابر بیشاز کسانیکه سابقهی خودکشی در خانوادهی آنها وجود نداشته، تمایل به خودکشی داشتهاند. برای مثالمیتوان به خودکشی افراد خانوادهی فیلسوف نابغهی اتریشی، وینگشتاین اشارهکرد.
لودویگ یوهان وینگنشتاین (۱۸۸۹تا۱۹۵۱)، فیلسوف نامدار اتریشی است که در فلسفهی ریاضی، فلسفهی زبان و فلسفهی ذهن صاحبنظر است. چندتن از افراد خانوادهی وینگشتاین ازجمله سهبرادر او خودکشی کردند. البته خود فیلسوف نیز در مقاطعی از عمرش افکار خودکشی داشته و همانطور که گزارششده است، وینگنشتاین را میتوان فیلسوفی مرگ اندیش بهشمار آورد.
درمثال دیگر، میتوان به خانوادگی بودن خودکشی در خانواده سیلویا پلات اشارهکرد. بحث احتمال ارثیبودن خودکشی و نقش نواقص و اختلالهای ژنتیکی در بروز خودکشی، با اقدام به خودکشی نیکلاهیوز جدیتر شد. نیکلاهیوز که دانشمند و بیولوژیست مشهوری بود، درسال ۲۰۰۹میلادی و در۴۶سالگی، یعنی۴۰سال پساز آن که مادرخواندهی او نیز دست به خودکشی زده بود، خود را در خانهی مسکونیاش در ایالت آلاسکا حلقآویزکرد. نیکلا فرزند شاعر پرآوازه، سیلویاپلات بود. سیلویاپلات (۱۹۲۲تا۱۹۶۳)، شاعر، رماننویس و مقالهنویس مشهور آمریکایی است.
سیلویا پلات علاوهبر اشعار زیبایی که سروده و درواقع بهعنوان شاعر شهرت دارد، کتاب «حبابشیشه» را نوشته است. وجود بیماری افسردگی در سیلویا، دراین کتاب که در واقع شمهای از زندگی خود او را دربردارد مشهود است.
درسال۱۹۵۳، سیلویا پساز آن که دریک کلاس نویسندگی پذیرفته نشد، مبتلا به افسردگی شدید گردید و در سن ۳۱سالگی به قصد خودکشی تعداد زیادی قرص خواب را بلعید. اما با کمک برادرش بهموقع نجات داده شد، ولی ۱۰سال بعد موفقشد با گاز خودکشی کند.
نویسندهی معروف دیگری که در سابقهی خانوادگی او خودکشی دیدهمیشود، همینگوی است. ارنِست هِمینگوی (۱۸۹۹تا۱۹۶۱)، از نویسندگان برجستهی معاصر آمریکا و برندهی جایزهی نوبل ادبیات است.
ارنست همینگوی در تاریخ ۲ژوئیهی۱۹۶۱میلادی با تفنگ شکاری خودکشی کرد. خودکشی او نیز از مواردی بود که توجه دانشمندان و پژوهشگران را به نقش ژن در بروز خودکشی جلبکرد. پدر ارنستهمینگوی و چندتَن از اعضای خانوادهی ارنست، خودکشی کرده بودند. خواهرو برادرهای همینگوی نیز خودکشی کردند و همینطور نوهی همینگوی که هنرپیشهی زیبارویی بود نیز درسن ۳۶سالگی خود را کشت. بهاینترتیب هفت تَن از اعضای خانوادهی همینگوی خودکشی کردهاند. واقعیت این است که همینگوی نیز در دورهای از افسردگی برخوردار بود.
پیشازاین، در نوشتههای مربوط به اختلال شخصیّت، بهایننکته اشارهکرده بودم که سروتونین (Serotonine) یاهیدروکسیتریپتامین ۵ ، نوعی انتقالدهندهی عصبی است که توسط نورونها ترشحمیشود. سروتونین به کمک آنزیم هیدروکسیتریپتوفان دکربوکسیلاز از هیدروکسیتریپتوفان و آن نیز به کمک آنزیم هیدروکسیلاز از تریپتوفان موجود در غذاها در سلولهای کرومافینروده سنتز میشود. سروتونین بر دهها میلیون از یاختههای مغز اثر میگذارد و در انجام بسیاریاز رفتارها دخالت دارد. درواقع سروتونین اثری حفاظتی روی یاختههای مغزدارد و از تخریب مغز در دوران پیری جلوگیری میکند. سروتونین در دو مرحله، یکی به کمک آنزیم 5ـهیدروکسی تریپتوفان دکربوکسیلاز از 2تا5 هیدروکسی تریپتوفان و آن نیز با عمل آنزیم هیدروکسیلاز از تریپتوفان موجود در غذاها سنتز میگردد و بهوسیلهی پلاکتهای خون به بافتهای مختلف بدن منتقل میشود.
پژوهشهای دانشگاهی اخیر نشانداده است که ژن 5HTT (5Hydroxytryptamine)، بر میزان تولید سروتونین در مغز اثر میگذارد و روی فعالیتهای روانی انسان نقش ایجاد نشاط و شادی دارد. بررسیهای متعدد نشانداده است کسانیکه سروتونین کمتری دارند، بیشتراز غمزدگی و افسردگی رنجمیبرند و از شادی کمتری برخوردارند. بههمیندلیل کسانیکه مبتلا به افسردگی و یا دچار اختلال وسواس فکری هستند، با داروهای افزایشدهندهی سروتونین بهبود مییابند.
تحقیقات دانشمندان درسالهای اخیرنشان داده است که جهش برخیاز ژنها و کاهش کاربرد طبیعی آنها میتواند تمایل به خودکشی را افزایشدهد.
توجه به نقش جهش ژن SKA2 (Spindle And Kinetochore Associated Complex Subunit 2) در خودکشی و نیز چند ژن دیگر، حداقل نفوذ ژنتیک را در برخیاز خودکشیها توجیه مینماید. درواقع میتوان گفت که کارکرد طبیعی ژنSKA2 در کسانیکه اقدام به خودکشی میکنند، مختلشده است. این ژن ترشح هورمون کورتیزول را کنترل میکند و جهش آن سبب میشود که مهار کورتیزول میسر نباشد. ازاینرو، تغییرات اپیژنیکSKA2 میتواند افکار و رفتار خودکشی را در برخیاز افراد توجیه نماید. این کارکرد ژن شاید وسیلهای باشد که بتوان از رخدادن برخیاز خودکشیها پیشگیری نمود.
اخیراً پژوهشگران ژنی را شناساییکردهاند که وجود آن در افراد افسردهای که اقدام به خودکشیمیکنند، نسبت به آن دسته از کسانیکه تمایل به خودکشی نداشتهاند، به مراتب بیشتر است. این یافته میتواند پزشکان را در شناسایی بیمارانیکه احتیاج به مراقبت و مواظبت بیشتری دارند یاری رساند. براساس یکیاز این پژوهشها که با آزمایش روی 400 فرد مبتلا به افسردگی حاد انجام شدهاست، درحدود یکسوم از کسانیکه در گذشته اقدام به خودکشی کرده بودند، دارای ژنــی موسـوم به RGS2
(Regulator of G-protein signaling 2) بودند.
آزمایش دیگری نیز که روی 540 فرد از کسانیکه خودکشی کرده بودند انجام شده، همین نتیجه را نشانمیدهد.
در بررسی دیگری که روی ۴۱۲ فرد سفیدپوست مبتلا به افسردگی شدید که ۱۵۴تَن از آنها به خودکشی دستزده بودند انجامشد، مشخصگردید که سویهای از ژنRGS2، درافرادیکه خودکشیکرده بودند بیشتر بودهاست. این بررسی نشانداد که ۴۳درصد از افرادیکه دست به خودکشی زدهاند، دو کپی از ژنRGS2 را دارند. بررسی ارتباط پلیمورفیسم ژنRGS2 با خودکشی نشان داده است که این ژن میتواند فعالیت تعدادی از گیرندههای انتقالدهندهی عصبی را تحتتأثیر قراردهد و فرد را بهسوی رفتارهای خودکشی سوق دهد. بهطورکلی اگر با بررسیهای بیشتر همهی ژنهایی را که احتمالاً در خودکشی نقشدارند شناسایی شوند، گام بسیار مهمی در یافتن روشهای پیشگیرانه برداشته خواهد شد.
گزارش آزمایشهای ژنتیکی که روی افراد مستعد به خودکشی انجام شدهاست، یک نشانگرDNA را مشخصنموده که میتواند پزشکان را برای شناسایی و کمک به افراد درمعرض خطر خودکشی یاری دهد. براساس این آزمایشها سویههایی از این ژن، در افرادیکه به خودکشی دستزدهاند بیشتر از افرادی است که تمایلی به خودکشی نداشتهاند و از اینرو میتواند برای شناسایی افراد افسردهی درمعرض خطر نقش مهمی داشته باشد.
پژوهشهای متعدد دانشگاهی نشان دادهاست که جهش ژنی یا نقصهای ژنتیکی میتواند تمایل به خودکشی را افزایشدهد.بررسیهایی که در دانشگاههای معتبر آمریکا انجامشده حاکی از آن است که تغییر درکارکرد برخیاز ژنها در بروز خودکشی مؤثر بودهاست.
بررسی روی DNA بیمارانیکه به افسردگی مبتلا بودهاند و قصد خودکشی داشتهاند و مقایسهی آن با DNA افراد سالم، نشانداده است که جهش دستکم دو ژن، کارکرد یاختههای عصبی را مختلمیکند و میل به خودکشی را درآن افراد ایجادمینماید. بررسیهای دانشمندان اروپایی نیز برای یافتن اثر تغییرات ژنی در اقدام به خودکشی، نتایج مشابهی داشته است. پیشازاین من به نقش ژن در اختلالهای شخصیتی و نقش سروتونین در افسردگی اشاره کردهام. مقدار سروتونین در مغز افراد افسردهای که خودکشی میکنند با مقدار سروتونین افراد سالم تفاوت معناداری دارد. بررسیها نشانمیدهد که با استرس و یا حملات عصبی ناشیاز رخدادهای غمانگیز و خبرهای ناگوار در زندگی، میزان سروتونین مغز کاهش مییابد.
فاکتور نوروتروفیک مشتقاز مغز (Brain-Derived Neurotrophic Factor:BDNF)پروتئینی میباشد از خانوادهی نوروتروفین که در رشد و تکثیر و بقاء و مرگ یاختههای نورونی و غیرنورونی مؤثر هستند.
این پروتئین که بهوسیلهی ژنBDNF کد میشود، سبب رشد و توسعهی سیستم عصبی مرکزی و محیطی میگردد. نوروتروفینها، در سیستم عصبی نقشدارند. ژن تولیدکنندهی فاکتور نورونزایی مشتق شده از مغز، روی کروموزوم۱۱ انسان (11p15.5-p11.2) قراردارد و پایینبودن سطح آن، هم بهطور مستقیم و هم غیرمستقیم، ازطریق نقش خود در افسردگی شدید، اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی، اختلال وسواسی اجباری و برخیاز اختلالهای دیگر با خودکشی ارتباط دارد. پژوهشهایی که پساز مرگ روی بافت کسانیکه خودکشی کردهاند انجام شدهاست نشانمیدهد که اگر چه هنوز نمیتوان با قاطعیت سهم BDNF را در خودکشی مشخصنمود اما کاهش سطح آن درPEC و هیپوکامپ افرادیکه خودکشی کردهاند و سابقهی افسردگی ماژور داشتهاند، بحثانگیز است. در مقالهای دیگر به بررسی این موضوع و نیز سایر ژنهایی که اخیراً نقش آنها در خودکشی مطرح شدهاست، پرداخته میشود.
ثبت نظر