فروید براین باور بود که انسانهای اولیه، پیشاز اینکه نیمکرههای مغزی آنها گسترش و بسط پیداکنند و مانند سرپوشی ساختارهای قدیمی مغز را بپوشانند و سرکوب کنند، احتمالاً ازطریق امواج تلهپاتیک میتوانستند با یکدیگر تماس برقرار کنند. مضمون وجود امواج ارتباطی بین موجوداتزنده موضوعی شناخته شدهاست. حتی موجودات زندهی اولیه مانند مورچهها، زنبورهای عسل، موریانهها، انبوه ماهیهایی که در شرایط خطر بهشکل گلولهای درمیآیند، حرکات اکروباتیک پرندههایی مانند سارها در آسمان و... همه و همه نشانهی وجود یک سیستم مخابرهای سریع و پیشرفته در بین آنهاست.
ساختارهای قدیمی مغز مانند هیپوتالاموس و ساقهی مغز احتمالاً منشاء و زادگاه قابلیتها و استعدادهای روحی است. ولی در شرایط کنونی این تشکیلات علاوهبر اینکه با گسترش قشر مغز سرکوب و محبوس شدهاند، مغز دائماً زیربار انبوه سیگنالهای صدها هزار جریان عصبی و تجزیه و تحلیل دائمی آنها قرارگرفته است و قدرت و امکانی برای بروز و ارائهی استعدادهای خارقالعادهی خود ندارد. به باور عرفا و صوفیان برای رسیدن به شور، حال و عشق، باید عقل یا مدیریت نیمکرههای مغزی را رها، حذف و یا لااقل مهارکرد. از قدیم عارفان، صوفیان و دانایانی که قصد ارتباط با قدرتهای خارقالعاده و پوشیدهی روان آدمی را داشته و داشتهاند، برای ارتباط با آگاهیهای برتر و قدرتهای خارقالعادهای مانند پیشگویی، آیندهنگری، تلهپاتی، دورنگری و یا به باور خودشان ارتباط با نیروهای کیهانی، در آغاز با گوشهگیری و استقرار در فضاهای بسیار خلوت، ساکت، کمنور و دورافتاده، درمیان دشتها یا درمیان کوهها یا کوهپایهها با روشهایی مانند مدیتیشن یا سیروسلوک عارفانه و صوفیانه، ادراکات دریافتی حسی پنجگانه یا اهرمهای جدید مغزی را به یک حداقل میرساندند و درنتیجه ساختارهای قدیمی مغز که تنها اندکی از قدرتهای آن تلهپاتی، ادراکات خارج از حس (ادراک بدون آلات حسESP) است را فعال مینمودند و به دریافتهای خارقالعادهای دست پیدا میکردند که در متون صوفیانه مانند تذکرةالاولیاء عطار و نفحات الانس جامی تنها به برخیاز آنها اشاره شدهاست. به باور آنها، آنان دراین شرایط با رجعت به باطن خویش به قدرتها و قابلیتهای درونی، فطری، غریزی و خدادادی خویش دسترسی پیدامیکردند.
در شرایط خلسههای عمیق هیپنوتیزمی، به روایت کتابهای هاموند ازجمله صفحهی ۲۲۴ کتاب ایجاد خلسهی هیپنوتیزمی و تلقین، سوژه در کوتاهمدت درست به ادراکاتی میرسد که صوفیان و عارفان پساز سالها اقامت در خانقاهها، ممکن بود به آنها دست پیداکنند که در کتابهای عرفا به کنایه و گاه با صراحت، تنها به برخیاز آنها اشاره شدهاست. ازجمله:
* احساس توقف زمان یا استقرار در عالم بیزمانی
* عدم آگاهی از کالبد مادی یا رهاکردن آن (فنا؟) یا به قول خودشان «خلع بدن»
* احساس وحدت و یکیشدن با هرکس و هرچیز در کائنات
* توقف فعالیتهای ذهنی و بدنی[به قول عارفان طریقت ذن: تنها در گوشهای نشستن، تنها داشتن احساسبودن]
* عدمآگاهی از جهان خارج یا محیط اطراف
* خروج روح از بدن و پرواز آن به آسمانها یا مکانهای دور و نزدیک
برای انجام تلههیپنوز نیز به اساتیدی نیاز است که به روشهای القای خلسه و مهمتر از آن روشهای عمیقترکردن خلسه آشنایی داشته باشند ـ که این شرط در وضعیت کنونی بیشتراز قدیم میسر است ـ و هم سوژهها یا مدیومهای بسیار با استعدادی مورد نیاز هستند که با فراغت خاطر موجود یا متصور در قرنهای قبل، بدون نگرانی در زمینهی کار و کسب روزی، مدتهای مدید در جلسات مراقبه یا هیپنوتیزم شرکت میکردند و برخیاز آنان به خلسههای بسیار عمیقی میرسیدند که در شرایط کنونی اگر توانایی علمی و فنی هیپنوتیزورها هم موجود باشد، بضاعت فنی سوژهها و مدیومها حوصلهی تعالیم جدی و طولانی را ندارند. در برخیاز پژوهشها در زمینهی تلههیپنوز، بهصورت مجمل و گنگ نقش خلسههای عمیق سوژهها یا مدیومها را بسیار تأثیرگذار میدانند.
برای موفقیت در تلهپاتی، ارتباط عاطفی و احترامآمیز بین سوژه و هیپنوتیزور ضروری است و اولین تجربیات دراین حوزه میتوانند تستهای هیپنوتیزمپذیری مانند خمشدن سوژه بهعقب یا پهلو با تلقینات تلهپاتیک بوده باشد.
درجلسات تلههیپنوز ازطریق هیپنوتیزم متداول، حتی اگر افراد دیگری هم در جلسه حضور داشته باشند، فرد هیپنوتیزم شده فقط به سیگنالها و پیامهای تلهپاتیک هیپنوتیزمکننده عکسالعمل نشانمیدهد و به پیامها و سیگنالهای دیگران توجهی نداشته و آنها را نوعی پارازیت میپندارد.
برای تحقیقات علمی در زمینهی تله هیپنوز، لازم است تا چند سوژهی با استعداد بسیار زیاد هیپنوتیزمی را انتخابکرد و با کاربرد روشهای متنوع القای خلسه و عمیقترکردن خلسهی هیپنوتیزمی، آنها را به خلسههای عمیقی رسانید. در گذشتههای دور صوفیان، یوگیان و عارفانی با روزه داریهای طولانی ـ که بهعلل متعددی ازجمله تغییر درPH مایعات درونی ـ میزان هیپنوتیزم پذیری آنها افزایش پیدا میکرد، محرومیت از حس، مانند قرارگرفتن در شرایط گانزفیلد که تا حدود زیادی انواع حواس و ازجمله فعالیت قشر مغز بسیار محدود و یا مسدود میشود، بهاینترتیب ساختارهای قدیمی ساقهی مغز که پایگاه فیزیولژیک ادراکات غیرمتعارف یا عارفانه است، فعال یا ظاهر میشدند.
دروازه ورود به ادراکات غیرمتعارف:
برای درک و فهم پدیدههای اعجاببرانگیزودنیای فراروانشناسی، دروازهی ورودی رسیدن به اشکال دیگری از آگاهی، حالت خلسه است. تحقیقات ۳۰سالهی دکتر بنسن، استاد دانشگاه هاروارد نشانداده که حالت خلسه و یا شکلی دیگر از آگاهی با روشها و طریقتهای متعدد و متفاوتی مانند ریلاکسشدن پیشرونده، هیپنوتیزم، خود هیپنوتیزم، مدیتیشن، ذن، سیر و سلوک صوفیانه و... امکانپذیر است که دراین راستا آموزش علمی و مدرن هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم هم سادهترین روش دسترسی به خلسههای عمیق هستند و هم از خلوص و علمی بودن بالایی برخوردارند.
با بهرهگیری از طیف گستردهای از کتابها و منابع جدید و براساس روش تدریس هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم مطابق استانداردهای علمی و آموزشی انجمن هیپنوتیزم بالینی آمریکا، کتابهای زیر توسط اینجانب برای دوستداران علمی هیپنوتیزم طراحی و تنظیم شدهاند.
۱ ـ آموزش هیپنوتیزم به روایت هارتلند در ۱۲۱ صفحه
۲ ـ اصول نظری و کاربردی خود هیپنوتیزم، خود هیپنوتیزم به ۱۰ روایت در ۱۱۷ صفحه
ثبت نظر