ظریفی میپرسیدکه چرا برخیاز افراد بشر درست غذا نمیخورند، درست راه نمیروند، درست نمیایستند، درست نمینشینند، درستنمیخوابند،درست نمیخندند، درست نمیگریند، درست رانندگی نمیکنند، درست لباس نمیپوشند، درست عشقنمیورزند و خلاصه درست زندگی نمیکنند؟
در پاسخ میتوان گفت؛ اگر تمامی افراد درست و متعادل غذا میخوردند که این همه چاقی و اضافهوزن مشاهده نمیشد، اگر همهی مردم درست راه میرفتند و درست میایستادند و درست مینشستند که این همه درد مفاصل و ماهیچهها و بیماریهای مربوط به ستونمهرهها و لگن و شانه آنها را رنجنمیداد، اگر همه بهموقع و درست میخوابیدند که روزها در جمع مسافران مترو و تاکسی و اتوبوس و خودروهای شخصی این همه چهرههای خسته و خوابآلود دیده نمیشد، اگر همهی افراد درست رانندگی میکردند که اینهمه تصادف مرگآور رخنمیداد، اگر مردم هنر عشقورزیدن را میدانستند که این همه جدایی و طلاق و خیانت و ستیزه صورت نمیگرفت و اگر درست زندگی میکردند که این همه رفتار نابهنجار و اضطراب و افسردگی و ترسهای واهی و بیمارگونه شایع نبود!
محققان بیشاز هزار ترس بیجا و بیمورد را شرحدادهاند که زیر عنوان فوبی (phobia) یا ترسهای بیمارگونه شناخته میشوند. ترسهای واهی یا بیمارگونه، واکنشهای نامناسب و غیرمنطقی برخیاز افراد به شرایط و موقعیتهای متفاوت است. افرادی از بلندی هراس دارند (Acrophobia)، کسانی از مکانهای شلوغمیترسند (Agoraphobia). گروهیاز آب میگریزند (Hydrophobia) و اشخاصی با دیدن یک سوسک حمام، از ترس چنان فریادی میکشند که دیگران با دیدن اژدها آنطور وحشتزده نمیشوند. فوبیا عنکبوت (Arachnophobia) و ترس غیرمعقول از گربه (Ailurophobia) و ترس از چیزهای دیگر نیز افراد دیگری رابه هراس میاندازد. البته ترس، یک واکنش طبیعی انسان است. هنگامیکه شخص باخطر روبهرو میشود با واکنش سیستم عصبی سمپاتیک و ترشح آدرنالین که نقش حافظتی دارد، برای مقابله با خطر و یا فرار و گریز از آن آماده میگردد. در واقع هورمون آدرنالین یا اپینفرین که از بخش مرکزی غدهی فوق کلیه ترشح میشود، پاسخهایی به تحریکات خارجی یا داخلی است که برای دفاع از بدن فرد آماده میشود. آدرنالین سبب افزایش شدت ضربان قلب و کارآیی آن میشود، فشارخون سیستولیک را افزایشمیدهد و موجب افرایش غلظت قندخون میگردد. با تأثیر آدرنالین، خون از چهره به ماهیچهها هجوم آورده و به بخشهایی که ضروریتر است جریان مییابد. بنابراین با ترشح آدرنالین، ضربان قلب افزایش مییابد و با جریان سریع خون در عضلات بدن، فرد میتواند در شرایط اضطراری بهتر واکنش نشاندهد. ازاینرو اضطراب برای بقای زندگی ضروری است. واکنش طبیعی ترس درشرایط خطرساز میتواند مفید و نجاتدهنده باشد. اما فوبیا (ترس بیمارگونه)،هراس از موقعیتها یا چیزهایی است که خطرناک نیستند و بیشتر افراد از آنها نگرانی و واهمه ندارند.
همانطور که اشارهشد ترسهای بیمارگونه یا فوبیا انواع مختلفی دارند و بیشاز ۱۰۰۰مورد آن در کتابها ذکر شدهاست. ترساز ارتفاع، ترساز حیوانات، ترس از حشرات، ترس از قرارگرفتن در اماکن بسته مانند آسانسور، ترساز وقایع طبیعی مانند زلزله، توفان، رعد و برق و ... دیگر ترسهای واهی میتوانند در زندگی فرد اختلال ایجادکنند.
با این خلاصه میتوان گفت که فوبیا نوعی اختلال اضطرابی است که سببمیگردد تا شخص از چیزی یا موقعیتی که فیالنفسهترسناکو خطرناک نیست بترسد و واکنشهای غیرطبیعی بروزدهد.
علت پیدایش و بروز فوبیاها را میتوان در مجموعهای از عوامل زیستی و وراثتی و محیطی و روانشناختی جستجوکرد. بهنظر میرسد که برخیاز افراد ازنظر ژنتیکی مستعد ابتلا به اختلالات اضطرابی ازجمله فوبیا هستند. اما درعینحال مشاهده شدهاست که در برخیاز کودکان که ازنظر وراثتی مستعد ابتلا به فوبیا هستند، وجود نوعی فشار مزمن محیطی یا روانشناختی لازم است تا یک اختلال فوبیای کامل درآنها شکل بگیرد. البته باورهای دیگری نیز در شکلگیری فوبیاها وجود دارند که بحث دربارهی آنها دراین نوشته نمیگنجد.
آنچه اهمیت دارد این است که فوبیا یا ترس بیمارگونه یا به اصطلاح هراس غیرطبیعی، اختلالی پایدار است که منطقی و معقول نیست و با آنکه فرد از نامعقولبودن آن ترس آگاهی دارد، نمیتواند با آن مبارزه کند و زمانیکه درمعرض چیزی یا شرایطیکه از آن میترسد قرارمیگیرد، به اضطراب و ترسی شدید و پیآمدهای بدنی و روانی آن گرفتار میگردد. حتی در برخیاز موارد فکرکردن به منبع ترس نیز ممکناست احساس اضطراب ایجاد کند. فردیکه از خون میترسد فکر رفتن به آزمایشگاه نیز او را مضطرب میسازد. بههمینترتیب در برخیاز افراد؛ ترساز حیوانات، ترساز آسانسور، ترس از مکانهای باز، ترس از ارتفاع، ترس از تنهایی، ترس از سفر با هواپیما یا کشتی یا وسایل دیگر میتواند در زندگی آنها اختلالی جدی را ایجاد نماید. در افرادی که هراس بیمارگونه از سفر با وسایل نقلیه دارند ممکناست با فکرکردن به سفر نیز حالت تهوع، سرگیجه، افزایش ضربان قلب، لرزش دستوپا و تنگینفس و نیز نشانههای متعدد دیگر بروزنماید.
در نوروز اضطراب، حالتهای ناخوشایند و مبهم و دلواپسی با منشاء ناشناخته به فرد دست میدهد. این حالتها شامل عدماطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است و نشانههایی مانند طپشقلب، تنفستند، لرزش دستها و پاها و نشانههای دیگری عارض بیمار میشود. البته رخداد دوبارهی موقعیتهایی که قبلاً استرسزا بودهاند نیز باعث اضطراب در افراد میشود. اشاره بهایننکته نیز ضروری است که نوروز اضطراب در زنها بیشاز مردها مشاهده میشود. فردی که به فوبیا یا ترسمرضی گرفتار است، نوعی احساس نگرانی دائمی دارد و با تحریکپذیری، بدخوابی، ضربان نامنظم قلب، دردهای جسمی، تنگینفس، خستگی و بیحالی و عوارض دیگر دست به گریبان است.
هنگامیکه شرایط استرسزا بهطورمستمر و درازمدت زندگی آدمی را متأثر سازد و فرد قادر به سازگاری نباشد و نتواند دربرابر آن مقاومت نماید، ممکناست شخص مستعد به اختلال اضطرابی گرفتار گردد. همانطور که اشارهشد عوامل متعددی ازجمله عوامل ژنتیکی، زیستشناختی، محیطی و اجتماعی را میتوان در ایجاد اضطراب و ترسهای مرضی مؤثر دانست، اما بررسیهای علمی اخیر نشانداده است که عوامل ژنتیکی نقش بسیار مهمی در واکنشهای روانی فرد مضطرب دارند. فرزندان والدین مضطرب، بیشاز دیگران واکنشهای اضطرابی نشانمیدهند. تحقیقات متعدد دربارهی رفتار دوقلوها نشانمیدهند که نقش ارث در بروز اضطراب و ترس اهمیت ویژهای دارد. البته همانطور که اشارهشد، هنوز نمیتوان نقش ژن خاصی را در ایجاد اختلال اضطراب و فوبیا برجستهنمود و هرچند که پژوهشگران به شناسایی برخیاز ژنهای مؤثر یا ترکیبی از آنها در بروز حالتهای اضطرابی پیبردهاند اما تنها نقش یک ژن را در بروز فوبیا نمیتوان توجیهکرد.
درسالهای اخیر پژوهشگران دانشگاههای مختلف به بررسی ژنهایی پرداختند که احتمالاً در بروز حالت اضطراب و هراسها نقش دارند. نتایج این تحقیقات نشانمیدهند که افراد، حامل یکگونهی ژنتیکی هستند که انتقالدهندههای دوپامین را تنظیم میکند. با ایجاد تغییرات خاصی در ژنی که دوپامین را تنظیممیکند، تغییر مهمی در بروز احساسات منفی ایجادمیشود. درواقع نتایج پژوهشهای جدید نشانمیدهند که فوبیاها و هراسهای بیمورد صرفاً بهعلت تجارب ناخوشایند کودکی نیستند، بلکه آنها بهصورت نسلدرنسل ازطریق مکانیزم DNA به افراد منتقلمیگردند. دراین پژوهشها ژنهایی بررسی شدند که عملکرد آنها میتواند بهایننکته پاسخدهد که چرا بعضیاز ضربههای روحی و روانی در ذهن بعضیاز افراد، خاطراتبدی برجای میگذارند و پسازآن آسیبروحی باقیمیماند، اما درگروهی دیگر باگذشتزمان اثرهای آن آسیب بتدریج محومیشوند.پژوهشها نشان دادهاند که درپی تغییرات ژنتیکی در افرادیکه حامل یکگونه اطلاعات ژنتیکی هستند که انتقالدهندههای دوپامین را تنظیم میکند، بروز اضطراب نسبت به سایر افراد شایعتر اسـت. دانشمندان در بـررسی خود که روی افراد مختلف انـجامشد، به تغیـیرات اللهای ژنـی کـه روی کروموزوم22 (شکلزیر) قـرارگرفته استباعنوان Catechol-O-Methyl Transferase)COMT)پیبردند.
ژنCOMT آنزیمهایی (انتقال دهندههای عصبی) مانند دوپامین (دوپامین یکیاز مهمترین انتقال دهندههای نـورونهای مراکز عصبیاست)، اپینفرین و نوراپینفرین را رمزگشاییمیکند که انتقالدهندههای عصبی دوپامین را تفکیککرده و سیگنالهای آنها را سست مینماید. این دانشمندان دو Allel از این ژن را باعنوانVal158 و Met158 شناساییکردند که مستقل از نژاد و در حداقل نیمیاز شرکتکنندگان، یکیاز این دوکپی آنها وجود داشت و نیمی دیگر حامل هردوکپی از این ژن بودند. پساز انجام آزمایشهای ژنتیکی، بررسیهای روانشناختی روی این افراد انجام شد. دراین آزمایش، شرکتکنندگان با یک شوکالکتریکی ضعیف که به ماهیچههای چشم آنها وارد میگردید، تحریک میشدند. افراد در پاسخ بهاین تحریک بهسرعت پلکمیزدند. سپس به آنها تصاویری نشانداده شد که ازنظر احساسی و عاطفی یا بسیار خوشایند بودند (مثلتصاویری از گل و کودکان و حیوانات) و یا تصاویری ازنظر احساسی بیتفاوت (مانند توان عملکرد یک آژیر) و یا آزاردهنده (مانند تصویرسلاحها و یا قربانیان یک صحنهی جنایت) بودند. تعداد کل این تصاویر ۱۲عکس بود که هریک بهمدت ۶ ثانیه نشانداده شد. با این آزمایش مشخصگردید افرادیکه حامل دوکپی از الل Met158 ژنCOMT بودند، بهطور چشمگیری به تصاویر ناگوار واکنشهای شدیدتری نسبت به حاملان دوکپی از اللVal158 و یا یک کپی از هریک از این اللها نشانمیدادند.درواقع نتایج این تحقیقات تأیید میکند که تغییراتی خاص در ژنی که دوپامین را تنظیم میکند میتواند نقش مهمی در بروز احساسات منفی ایفا نماید.
ثبت نظر