اختلالات شخصیّت و آشفتگیهای خلقی و عاطفی را با روشهای مختلفی درمانمیکنند. داروهای موجود در بازار دارویی، سیستمعصبی انسان را تحتتأثیر قرارمیدهند و با استفاده از آنها میتوان اختلالاتروانی و شخصیّتی بیمار را درمانکرد. برای مثال، سایکولپتیکها (Psycholeptic) سبب آرامش اعصاب و برطرفشدن حالت تنش شدید عصبی میشوند و از فشارها میکاهند. داروهای کلاسیکBarbiturates Nonbenzodiazepines، Benzodiazepines وPhenothiazines و نیز ترکیبات دیگر، ازجمله این داروها میباشند.
داروهای روانگرا یا سایکوتروپیکها (Psychotropic Medications) مانند داروهای ضدپسیکوز، ضدافسردگی، ضداضطراب وداروهای دیگر هریک کاربرد ویژهی خود را دارند. ضدسایکوزها سبب آرامش هیجانی میشوند و نشانههای بیماران مبتلا به سایکوز را کاهشمیدهند.
برخیاز این ترکیبات در درمان بیشفعالی، ستیزهجویی، منفیکاری، هذیانگویی، توهمات و اختلالات خواب نیز مؤثر واقع میشوند.
داروهای ضدافسردگی و ترکیبات ضداضطراب میتوانند افسردگیهای خفیف تا شدید را بهبود بخشند و یا با تسکیناضطراب و تنشعصبی در بیمار آرامش ایجادکنند.
بدیهی است کهتعداد این داروها اکنون بسیار زیاد میباشد. برای مثال فقط برخیاز داروهای ضدافسردگی بانام ژنریک آنها شناخته شدهاند، مانند ایمیپرامین، کلومیپرامین، فنلزین، ترانیلسیپرومین، ایزوکربوکسازید، سرترالین، فلووکسامین، فلوکستین، سیتالوپرام و ونلافاکسین. ازاینرو حتی اشاره به آنها نیز دراین نوشته جایی ندارد.
علاوهبر دارودرمانی، روشهای دیگری نیز برای درمان اختلالات خلقی و شخصیتی وجود دارد که ازآنجمله میتوان به رواندرمانی، رفتاردرمانی، خانوادهدرمانی و درمانهای جنبی یا کمکی (Adjunctive therapies) اشارهکرد.
درگروه درمانهایجنبی، هنردرمانی جای خاصی دارد. انجمن هنردرمانی آمریکا (The American Art Therapy Association)، هنردرمانی را وسیلهای برای افزایش تواناییهای ذهنی و ایجاد احساسات مثبت دربسیاریاز بیماران تعریف کردهاست. پیشازایندر موضوع کاهش درد، من به بررسیهاییجدید در مورد تأثیر موسیقی که آن نیز در گروه درمانهای جنبی قراردارد، پرداختهام و بهکاربرد آن در درمان برخیاز اختلالات ذهنی اشارهکردهام. هنر،مقولهای است که اخیراً بیشتر موردتوجه واقع شدهاست. هنرمیتواند بهعنوان ابزاری برای شناخت و درمان اختلالاتروانی و بهبود شرایط خلقی و عاطفی بیماران مورداستفاده قرارگیرد. این جنبهی درمانی، مهارتهای جسمی و مهارتهای شغلی را بهبود میبخشد و به عزتنفس فرد و آرامش او میافزاید.
با استفاده از رشتههای هنری در درمان اختلالاتذهنی، بهویژه در کودکان، میتوان به مشکلات عاطفی و روانی پیبرد و با شناخت آنها، مشکلات راکاهشداد و برخلاقیت و شادمانی فرد افزود. با گستردهشدن دامنهی نقاشی درمانی، سفالدرمانی، تئاتردرمانی و درمان با شن و گُل و شعر و داستان و موسیقی، میتوان قدرت درک کودکان را نیز افزایشداد و با ایجاد آرامش در آنها، از آشفتگیهای ذهنی آنان کاست. کارهای هنری علاوهبر ایجاد مهارتهای روانشناختی افراد، علایق آنها را برای استفاده از فراغت و ایجاد تعادل در زندگی و کاستن از اضطراب نیز افزایشمیدهد و درعینحال با برقراری ارتباط مؤثر با درمانگر، به تیم درمانی کمکمیکند تا علت تنش و اضطراب بیمار را بشناسند و با ایجاد همدلی و تعامل در او برای درمان وی اقدام نمایند.
درنقاشی، مانند خواب و رویا، سانسور ذهن کودک برداشته میشود و درنتیجه حاصل آن نمادی برای بیان احساس واقعی کودک خواهد بود. کودک با نقاشی آزاد، از نمادهایی استفادهمیکند که بهعلت شفافیت و بیپیرایگی، میتوان بهسادگی آنها را تعبیرکرد و از احساسات و عواطف کودک آگاه شد. روانشناس باتجربه، با دیدن این نقاشیها به مشکلات روحی و عاطفی و نیز توان ذهنی کودکان پیمیبرد و برای حل مشکلات و ایجاد آرامش درآنها، راههای مناسب اتخاذ میکند. نقاشی کودکان و رنگآمیزی آنها، بهطور مستقیم با ویژگیهای روحی و روانی کودک همخوانی دارد و شرایط روحی او را بازگو میکند (برای مثال تصاویر مندرج در مقاله) در هنردرمانی، رواندرمانگر میتواند با ترکیبکردن شیوههای رواندرمانی و خلاقیتهای هنری به بهبود اختلالات ذهنی بیماران کمک نماید. هنر با ویژگیهای خلاقیت و شکوفایی، بیان احساس درونی، کاهش پریشانیهای عاطفی و احساسی، تأثیرگذاری مثبت و جهتدادن به افکار و احساسات، میتواند نقش مؤثری در بهبود اختلالات عاطفی و خلقی فرد داشته باشد و خلاقیتها را افزایش دهد. هنردرمانی میتواند در درمان کم توانی ذهنی، اختلالات شخصیت، مشکلات یادگیری کودکان ، اختلالات خلقی و عاطفی، اختلالات وسواسی، اضطراب، افسردگی و اختلالات دیگر کاربرد داشته باشد. رفتار و احساسات کودکان را میتوان با خلق یک اثر هنری مانند مجسمهسازی، موسیقی، نقاشی، سفالگری و عکاسی و غیره بهخوبی شناخت و آن را جهتداد و در مسیر سلامت هدایت نمود. شادی و نشاطی که با زیباییهای کارهای هنری ایجاد میشود، خود میتواند از استرس و فشارهای روانی بکاهد و احساسات و عواطف و عزتنفس شخص را بهبود بخشد. افراد میتوانند ازطریق هنر با دیگران ارتباط برقرارکنند و ازاینطریق به بیان احساس و عواطف خود بپردازند. این امر سبب میشود که با افزایش ارتباطهای عاطفی با افراد مختلف، از میزان استرس او کاسته شود و فرد بتواند با کاهش اضطراب به بهبود شرایط روحی خود کمککند.
پژوهشها نشانمیدهند که فرد با انجام کار هنری، آزادانه احساسات خود را بروزمیدهد و درنتیجه قابلیت شکلگیری نمادها و توانایی تکمیل وظایف رشدی وی بهبود مییابد. با هنر میتوان دشواریهای رفتاری کودکان را در درازمدت ترمیم نمود و اعتمادبهنفس و رضایت خاطر آنها را افزایشداد.
البته استفاده از هنر برای بیان احساسات و برقراری ارتباط سابقهی طولانی دارد و برای بررسی آن باید به چندهزارسال پیش برگشت. اما بهکارگیری هنر برای درمان اختلالات ذهنی کمتراز یکقرن سابقه دارد.
مارگارتنامبرگ، (Margaret Naumburg)، (۱۸۹۰تا۱۹۸۳میلادی) یکیاز افرادی بود که ابتدا به کودکان نقاشی تدریسمیکرد. او درجریان تدریس متوجه شد که هنر، ارتباط نمادین ناخودآگاه را بهشکلی آزاد و بدونسانسور و عینی آسان میکند و ازطریق مشاهدهی آگاهانهی«خود» سبب رهاسازی ناخودآگاه میشود. مارگارتنامبرگ درصدد برآمد تا از این شیوه برای بهبود روابط کودکان استفادهکند.او با اجرای این روش بهعنوان مادر هنردرمانی شناخته شدهاست.
همزمان بامارگارتنامبرگ، خانم آدریانهیل(Adrian Hill)، (۱۸۹۵تا۱۹۷۷میلادی) که او نیز هنرمند و اهل بریتانیا بود، درسال ۱۹۴۲میلادی، به اثر درمانی هنرهای تجسمی و تصویرسازی اشارهکرد و به توصیف هنردرمانی پرداخت. او هنر را برای درمان بیماران بستری در بیمارستان مسلولین نیز به کاربرد و پساز مدتی به این نتیجه رسید که هنر میتواند فشار روانی افراد را کاهش دهد و از اضطراب آنان بکاهد. آدریانهیل را میتوان اولین فردی دانست که اصطلاح «هنردرمانی» را در کتاب خود بانام «هنر دربرابر بیماری» (Art Versus Illness) بهکاربرد. بنابراین هنردرمانی ازسال۱۹۴۲میلادی، توسط آدریانهیل(هنرمند انگلیسی)آغازشد و از آن پس تاکنون کتابها و مقالههای علمی متعددی در مورد هنردرمانی در نشریات علمی مختلف بهچاپ رسیدهاست که نقش هنر را در تعدیل خلقوخو بیشتر نشان میدهد؛ بهطوریکه امروزه میتوان با استفاده از انواع متنوع شیوههای هنری، جنبههای درمانی مؤثری را بهوجودآورد. در اینجا باید از بانوی هنرمند دیگری بهنام ادیت کرامر (Edith Kramer) (۲۰۱۴تا۱۹۱۶ میلادی) نیز یادشود که به زیبایی نقش هنر در درمان اختلالهای روانی را تشریح کرد و واژهی«Art Therapy» را توصیف نمود. البته مارگارتنومبرگ نیز در آمریکا، درسال۱۹۴۰میلادی، از شیوهی هنردرمانی در بیمارستانی در نیویورک استفادهکرد. خانم لورتا بندر(Lauretta Bender) نیز که درسال۱۹۸۷میلادی درگذشت، روانکاوی بود که با انجام هنردرمانی روی کودکان استثنایی به نتایج بسیار مهمی دستیافت و این نتایج در مراکز درمانی موردتوجه قرارگرفت.
براساس این تحقیقات، با آموزش هنر و هنردرمانی میتوان بهکودکان در دورههای مختلف رشد، کمکهای مؤثرینمود و با کاهش استرس و اضطراب و حل مشکلات روحی آنها، اعتمادبهنفس و آرامش آنان را افزایش داد.مشاهدهی افزایشتوانایی نمادسازی، کاهشخشونت و کاهش استرس و اضطراب و تسهیل روابط و تعاملات، پساز هنردرمانی، نشاندهندهی ارزش هنردرمانی است.
همانطور که اشارهشد، انجمن هنردرمانیآمریکا(ATA)، هنردرمانی را وسیلهای برای افزایش تواناییهای ذهنی و ایجاد احساسات مثبت در بسیاریاز بیماران تعریفکرده و هرروز به دامنهی کارآیی آن توجه بیشتری میکند. این انجمن، هنردرمانی را نتیجه و اثر هنر بر آگاهی فرد از خود و مقابله با نشانههای بیماری و استرس تعریف کرده و نشانداده است که فعالیتهای هنری، تواناییهای عقلی و احساسات مثبت را در بیمار افزایشمیدهد. انجمن هنردرمانی انگلستان نیز اثر هنر و فرایند کار را در افزایـش توانیهای ذهنـی و بـروز احساسات مثبت افراد با ارزش دانسته و ازاینرو برای هنردرمانی درست و مؤثر، اقدامات آموزشی دانشگاهی را پیشنهادکرده است. در بسیاریاز دانشگاههای معتبر جهان، دورههای تخصصی برای آموزش نقش هنر در سلامتی و استفاده از هنر برای پیشگیری از برخی بیماریها ایجاد شدهاست. برای مثال دانشگاههایی مانند دانشگاه جانهاپکینز و یا دانشگاه فلوریدا در آمریکا و دانشگاههای معتبر دیگر در کشورهای غربی، مراکزی باعنوان کالج هنر و پزشکی، برای پژوهش در مورد نقش هنر در سلامتی ذهنی و خلقی انسان تأسیسکردهاند.
پیشازاین اشارهشد که باهنردرمانی میتوان به ارتباط غیرکلامی مؤثر دست یافت و برای بهبود اختلالاتذهنی و درماندگیهای روانی کودکان، از آن استفاده کرد. بهبود آشفتگیهای یادگیری درکودکانیکهناتوانی یادگیریدارند، پساز شرکت در کلاسهای هنردرمانی محسوس است و رواندرمانگر را با نتایج بهدستآمده خشنود میسازد. باید بهایننکته اشاره کنم که منظور از هنردرمانگر کسی است که با شناخت و آگاهی همهجانبه از جنبههای مختلف هنر و روانشناسی و با کمک روانپزشکان و هنرمندان متخصص، شیوههای هنری را برای درمان فرد بیمار و ایجاد احساسات مثبت و مهارت ذهنی برای سازگاری و مقابلهی بهتر با مشکلات موجود، بهکارمیگیرد.
پژوهشهای متعددی درمورد تأثیر هنر سفالگری نیز درایجاد ارتباط غیرکلامی سازنده در کودکانی که آشفتگیهای ذهنی و عاطفی دارند، انجام شدهاست که ارزش درمانی هنر را نشانمیدهد. در نوشتهای که به دیگر روشهای درمان جنبی میپردازد، درمورد این پژوهشها بیشتر خواهیم نوشت.
ثبت نظر