انسان برای زندگی در جامعه، بهویژه درعصر تکنولوژی و روزگار ماشینی، ناگزیر باید کمی استرس را تحملکند. زندگی بدون فشارهایروانی ممکننیست، اما اگر فشارهای روانی شدت و استمرار داشتهباشند میتوانند به جسم و روان فرد آسیب برسانند و سبب بروز اختلالات متعددی در جسم و روان شخصگردند. هنگامیکه استرس برای فردی بهصورت نگرانی و اضطراب دائم درآید و افکار و اعمال او را تحتتأثیر قراردهد، میتواند خطرناک باشد. البته اگر فردی نتواند فشارهای عادی و کوچک زندگی را تحملکند نیز گرفتار تنیدگی میشود. این فشارهای کوچک میتوانند همان رویدادهای معمولی روزانه باشند. برای مثال برخورد با دیگران برای فعالیتهای معمولی، نمرهکم در یک درس برای دانشآموز، خطایرانندگی برای راننده، تغییرشغل برای سرپرستخانواده، تغییر مکان محل زندگی، بیماری یکیاز اعضای خانواده، ازدواج، جدایی، مرگ خویشاوندان و نزدیکان میتوانند برای افراد استرسزا باشند. بدیهیاست که اثر استرس درافراد مختلف متفاوت است. عاملی که میتواند برای شخصی استرسزا و اختلالآفرین و بیماریزا باشد، ممکناست درفرد دیگر استرس ایجادنکند. درهرصورت هنگامیکه فشارهای روانی بیشازاندازه و مستمری به فرد واردشود، میتواند استرس ایجادنماید. استرس برنحوه عملکرد بدن و روان فرد اثرمیگذارد و سبب بروز اختلالاتی میگردد. اختلالهایگوارشی، عصبی، شخصیتی و خلقی، اختلالهایتنفسی، اختلالهای پوستی مانند کهیر و خارش، افزایش فشارخون، بروز دردهای مفصلی و ماهیچهای، ریزشمو و اختلالهای متعدد دیگری میتوانند در دامنه عوارض استرس باشند. برخیاز افراد میتوانند با عوامل استرسزا خود را سازگار و هماهنگ نمایند و ازاینرو فشارها و تنیدگیهای شدید نیز تمامی افراد را از میدان به در نمیکنند. البته اگر برای مدتی فشار ادامه داشتهباشد و تنیدگی افراد سازگار نیز از ظرفیت پذیرش و سازگاری خارجگردد، تعادل حیاتی مختلمیشود و عوارضی مانند خستگی، عصبانیت، بیاشتهایی، اضطراب و افسردگی بروزمیکند. بهاینترتیب استرس را میتوان فشارروانی و احساسی بیشازحد تحمل شخص دانست. در مفهوم مخالف این تعریف، میتوان استرس طبیعی یا عادی را استرس مفید معرفیکرد. هانسسلیه، دانشمندی که بهعنوان نخستین پژوهشگر در زمینه فشارهای عصبی و پدیده استرس شناختهشده، از استرس مفید، یعنی استرسی که سبب زندهماندن فرد میگردد، یادکردهاست. سلیه واژه استرس را از فیزیک به عاریتگرفته و آن را برای تمامی فشارهای فیزیکی و روانی تعمیم دادهاست.
هانسسلیه (Hans Sely) در ژانویه ۱۹۰۷ میلادی از مادری اتریشی و پدری مجارستانی بهدنیا آمد و پس از مهاجرت به آمریکا، آنجا را برای زندگی خود مناسب ندانست و به کانادا رفت و مدیر انستیتوی پزشکی تجربی و جراحی دانشگاه مونترال کانادا شد. او معتقدبود که انسان همواره درمعرض استرسهای متعدد قراردارد. استرس به تمامی واکنشهایی گفتهمیشود که تحت عوامل استرسزا ایجاد میگردند. از باکتریها و ویروسها گرفته تا تغییرات زندگی و تمام رویدادهای طبیعی و غیرطبیعی میتوانند استرسزا باشند. بهعبارت دیگر، استرس تنها درپی عوامل نامطلوب ایجاد نمیشود. هر عامل خوب یا بد مانند خبر ناگوار و یا مژده مسرتبخش میتواند استرسزا باشد. بهنظر سلیه نمیتوان از استرس دور بود و زندگی بدوناسترس نیز وجود ندارد. البته استرس زیاد میتواند عوارض متعددی ایجادکند که بحث درمورد آن عوارض و بیماریها دراین مقاله نمیگنجد.
سلیه، بانوشتن کتابهای متعدد مانند:
Stress Without Distress، Stress of life وStress in Health and Disease به بررسی نکات بسیار مهمی درمورد استرس پرداخته است. او درپژوهشهای خود به وضعیت سندرم سازگاریعمومی اشارهکردهاست. سندرم انطباقعمومی (General Adaptation Syndrome)، پاسخ خودبهخودی بدن به هرگونه تهدید فیزیکی یا احساسی نسبت به سلامت ارگانیزم میباشد. این سندرم از ۳مرحله تشکیل میشود:
۱ـ مرحله هشدار دهنده (Alarm Stage). این مرحله خود دو بخش دارد که یکی را بخش شوک ودیگری را بخش ضدشوک می نامند. اشاره به این نکته ضروری میباشد که اگر فشار روانی بسیار شدید باشد، ممکناست در این مرحله حتی به مرگ نیز بیانجامد.
۲ـ مرحله مقاومت(Resistance Stage) که در آن انطباق و افزایش مقاومت بهطور مطلوب حاصلمیگردد.
۳ـ مرحله تحلیلقوا (Exhaustion Stage)که نشانه آن تحلیلرفتن نیرو و از بینرفتن تطابق بهدستآمده یا مقاومت است. سلیه در ادامه پژوهشهای خود، به کارکرد غدد و هورمونهای آدرنوکورتیکوتروپ (Adrenocorticotropic Hormone) و گلوکوکورتیکویید(Glucocorticoids) و نقش آنها پرداختهاست که درمقالهای ضمن شرح انتقادهایی که به برخی از آرای سلیه وارد شدهاست، به آنها نیز خواهمپرداخت.
سلیه باتوجه به تفاوتهایی که اسب مسابقه با لاکپشت دارد، دو نوع آدمی را تصور میکند: افرادی مانند اسب مسابقهای پرتلاش و نیرومندند و بر فشارها پیروز میشوند و اشخاصی نیز مانند لاکپشت از بیتحرکی و زندگی درمحیطی آرام و بیجنبش و آرام خشنودند. سلیه با این مقایسه، سطح مطلوب استرس را درافراد مختلف توضیحمیدهد. سلیه خود اذعان میکندکه: من شکنجهای را سختتر از این نمیدانم که کنار دریا روی ماسهها درازبکشم و بدونآنکه کاری انجامدهم خوشحالباشم که استرس بر من وارد نمیشود. سلیه میافزاید متاسفانه دربسیاری از موارد اشخاصی را میبینم که هدف اصلی آنان در زندگی، انتخاب چنین شیوهای میباشد. سلیه خودش را نمونه بارز اسب مسابقه میشمارد و میگوید من در سن71سالگی بسیارکار میکنم و از سکته قلبی یا بیماریهای دیگری که بافشار عصبی ارتباط دارند نگران نیستم و رنج نمیبرم. البته افراد بشر متفاوتند و هرانسانی باشناخت شخصیت و منش خودش میتواند وضعیت فشار را مشخصکرده و براساس آن فعالیتنماید. سلیه درمورد اثر داروهای آرامبخش برای کاهش فشارهای روانی بر ارگانیزم بدن میگوید: بهنظر من بهتر است تا بهجای اعتماد به روانگردانها و موادمخدر و داروهای آرامبخش، راه بهتری برای مقابله با فشارهای روانی بهکارگرفته شود. برای مثال تبدیل فشارروانیمنفی به فشارمثبت میتواند بسیار مؤثر واقعشود. بدیهیاست که این کار ساده نخواهدبود و مستلزم وجود نگرشی مثبت بهزندگی و جریان آن میباشد. نگرشمثبت و مفید به رویدادهای زندگی، میتواند در بسیاریاز سختیهای زندگی مفید و سازنده و امیدبخش باشد. با کمی دقت درسخنان سلیه، این غزلسعدی تداعیمیشودکه به زیبایی گفتهاست:
به جهان خرم از آنم که جهان خـرم ازوســــت
عاشقـم بر هـمه عالم که همه عـالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیـسی صبح
تـا دل مـرده مـگر زنـده کنـی کاین دم ازوست
نـه فلک راسـت مسلم نـه مـلک را حاصـــل
آنـچـــه در ســــــر سویای بنـــیآدم ازوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد سـاقیـــست
بـه ارادت ببــــرم درد که درمــان هــم ازوست
زخــــم خونینـــم اگر بـــه نـشــود بــه بـاشـد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
غـــم و شادی بـر عــــارف چــه تفـــاوت دارد
سـاقیـــا باده بـده شادی آن کاین غم ازوست
پــــادشـاهی و گــــدایی بر مـا یـکسانـســت
که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
سعدیـــا گر بـکنـــــد سیـــــل فنــا خـانـهٔ دل
دل قـــوی دار که بنیـــاد بقـــا محـکم ازوست
با این مقدمه، باید به مدیریت استرس دوره نوجوانی پرداختهشود. دوره نوجوانی که سالهای بین ۱۲ تا ۱۸ سالگی انسان را دربرمیگیرد، از مهمترین دورههای زندگیآدمی بهشمارمیآید. تغییرات اساسی جسمی و روانی درایندوره، ایجابمیکند که پدر و مادر و مربیان از تمامی جنبههای روانی، احساسی، عاطفی، ذهنی و بدنی نوجوان آگاهی داشتهباشند تا بتوانند رشد و تکامل نوجوان را در مسیر درست هدایت نمایند. نوجوان موجودی میباشد که نه کودک است و نه بزرگسال و از اینرو نه میتوان مانند یک دختربچه و یا پسربچه با او رفتارکرد و نه میتوان انتظاراتویژه یک مرد یا زن کامل را از او داشت. مدیریت استرس در این دوره بیشاز هردوره دیگر زندگی اهمیت دارد. در این دوره نوجوان تحمل تمام فشارهای روانی را ندارد و درعینحال بهشدت آسیبپذیر است.
باتوجه به اینکه اصولاً جریان رشد و تحول دوره نوجوانی و تغییرات این دوره با استرس و فشارهای روانی همراه است و بیشتر نوجوانان تحمل این فشارهارا ندارند و روشهای مقابله با آن را نیز نمیدانند، اگر والدین و مربیان نیز با ویژگیهای این دوره آشنا نباشند و نتوانند باآگاهی از عوامل ایجادکننده استرس در نوجوانان، مهارتهای کاهش فشارهایروانی را به فرزندان خود بیاموزند، نمیتوانند آنها را راهنمایی و کمککنند تابه درستی از پس فشار استرسها برآیند. دراین صورت استرس میتواند اختلالاتروانی و شخصیتی مهمی درنوجوان ایجادکند.
دانشمندانی که درمورد رشد و تکامل و روانشناسی پرورشی تحقیقکردهاند، دوره نوجوانی را دورهای مهم و بحرانی شناختهاند. نوجوان فردی است که میل ندارد تا مانند یک کودک با او رفتارشود و درعین حال نمیخواهد مانند یک بزرگسال او را مسئولبدانند و از او انتظار داشتهباشند. صاحبنظران معتقدندکه بامدیریت درست استرس میتوان از تشویش و نگرانی و اضطراب نوجوان کاسته و در او اعتمادبهنفس و حساستقلال و سازگاری را تقویتنمود.
گرانویل استنلیهال(Granville Stanley Hall) که درواقع پدر روانشناسی نوجوانی میباشد، دوره نوجوانی را دوره شور و هیجان و نیز دوره تنش و طوفان معرفیمیکند. او که زیر نظر ویلیامجیمز از دانشگاه هاروارد درجه دکترا دریافتکرد، اولین بنیانگذار و نخستین رئیس انجمن روانشناسی آمریکا (American Psychological Association) بود. بهنظر استنلیهال (۱۹۲۴–۱۸۴۴میلادی)که تأثیر مهمی بر روانشناسی پرورشی گذاشت، اگر پدر و مادر و مربیان از ویژگیهای دوره نوجوانی آگاهیداشتهباشند میتوانند امیال روانی نوجوان را درککرده و بامدیریت امیال و نیازها و انگیزههای نوجوان به او کمکنمایند تا این دوره پر شور و هیجان را به درستی سپریکند و بهرشد و تکامل لازمبرسد. خانواده مهمترین سازمانی است که میتواند در رشدشخصی و اجتماعی نوجوان نقش داشتهباشد. پدر و مادری که از ویژگیهای دوره نوجوانی فرزند خودآگاهی داشتهباشند میتوانند باایجاد فضایروانی مناسب درخانواده، هیجانهای نوجوان را در مسیری درست هدایتکنند و نگذارند که باحاکمشدن فشارهای روانی و تشویش و اضطراب درخانواده، رشد صحیح نوجوان مختلگردد. درچنین خانوادهای میتوان بهپذیرفتهشدن اصول اخلاقی، عاطفی، احساسی، استفاده ازتغذیه مناسب، استقلال، نوآوری و ارزشهای علمی و فلسفی دلبست و زمینه مناسب برای ایجاد ارتباط درست با دیگران را فراهم نمود. نوجوان درچنین محیطی برای رفتارهای اجتماعی مناسب و موفق آماده میشود و میآموزد که بادوستان، همسالان، خویشاوندان و بزرگان چگونه رفتارکند. محیط اجتماعی مدرسه نیز نقش ویژه خود را درمدیریت استرس نوجوان دارد و میتواند بهرشد و تکامل نوجوان کمک شایانی بنماید. مدرسه میتواند با تشکیل فعالیتهای جمعی، استعدادهای اجتماعی و مهارتهای گوناگون نوجوان را شکوفا نموده و روح همکاری و صمیمیت و مسئولیتپذیری را در نوجوان نهادینهکند. شکینیست که زمانی این نقش مدرسه محققمیگردد که معلمان بهکار خود علاقه و ایمان داشتهباشند و با عشق و محبت به آموزش بپردازند.
هنگامیکه کودک رشد میکند و به دوره نوجوانی میرسد، ارتباطاجتماعی او گسترده میشود و مانند یک بزرگسال گرایشهای جدید و تمایلات تازهای مییابد. دوره نوجوانی میتواند یکی از مهمترین دورههای زندگی باشد. ویژگیهای این دوره چه ازنظر بدنی و چه از لحاظ روانی و عاطفی و اخلاقی باید موردتوجه والدین و مربیان و بزرگسالان قرارگیرد. تغییرات هورمونی ناشی از بلوغ درپسران و دختران، خود به تنهایی عاملیاست که ایجاب میکند تا به عوامل تنشزای این دوره توجه چشمگیری شود. والدین و معلمان وظیفه دارند تا با شناخت عوامل استرسزا و درک ویژگیهای دوره نوجوانی، به نوجوان کمککنند تا از آسیبپذیری او درنتیجه استرس کاستهشود. احتمالاً والدین و اعضای خانواده، خویشاوندان، مدرسه و همسالان نوجوان خود میتوانند سبب ایجاد استرس و فشار روانی در نوجوان گردند. این فشارها، ممکناست ازنظر والدین و معلمان کوچک و بیاهمیت تلقیشود اما وجود مستمر این تنشهای به ظاهر کماهمیت، میتواند عواطف و احساسات نوجوان را جریحهدار ساخته و در او نگرانی و اضطراب ایجادکند.
متاسفانه دراین خلاصه، امکان پرداختن به این موارد مهم نیست وگرنه باید به تمامی نیازهای نوجوان پرداختهشود تا تصویر درستیاز اثر استرس برذهن او بهدست آید. رشد و تکامل سالم و بهنجار نوجوان منوط بهشناخت دقیق این نیازها و هدایت آنها میباشد. ایجاد اعتماد بهنفس، بینشاجتماعی، احساسمسئولیت، صداقت، دوستی، همدلی، همدردی و مقاومت در برابر رفتارهای منفی و تهاجمی در نوجوان، نیاز بهآگاهی و احساس مسئولیت والدین و مربیان دارد. رفتارهایی مانند تمسخر، تعصب، نفرت و مبارزه کهگاهی دربین بزرگسالان رواج دارد، میتواند سبب دوری و جدایی نوجوانان از یکدیگرشود و به بروز رفتارهایی مانند پرخاشگری، مبارزه و تهاجم و مشاجره بیانجامد. نوجوانان با انواع استرس روبهرو هستند. استرسبدنی، استرس خانوادگی، استرستحصیلی، استرس اجتماعی، استرس رقابتی و استرس محیطی از جمله استرسهایی هستندکه نوجوانان را تحت فشار قرار می دهند. والدین و مربیان باید به نوجوانان کمککنند تا استرس را بشناسند و با اعتمادبهنفس، روشهای مقابله با آن را فراگیرند. والدین باید بدانند که یک رژیمغذایی متعادل و سرشار از مواد تازه و طبیعی (پیش از این درمورد آن نوشتهام)و اجتناب از فستفودها، میتواندکمک مؤثری برای کنترل برخی از استرسها باشد. بههمینترتیب تشویق نوجوانان بهورزش، بهویژه ورزشهای جمعی و دویدن، راه مؤثری برای کاهش استرس بهشمار میآید. والدین خود باید بدانند که با شبزندهداری و کمخوابی نمیتوان استرس را کاهشداد و به آرامشرسید، بنابراین بامدیریت زمان خواب نوجوان میتوانند به او کمککنند تا خود را برای مقابله با استرس آمادهنماید.
دانشجویی که نتوانستهبود بهموقع در کلاسدرس حاضرشود میگفت: «بیماری سندرمروده تحریکپذیر دارم، از دیشب که خبر تصادف یکیاز بستگانم را شنیدم حالم خیلیبد شده، فکرمیکنم استرس برای من بسیار زیانآور است».
سندرم روده تحریکپذیر (Irritable Bowel Syndrome)، اختلال رایج گوارشی میباشد که بر رودهبزرگ تأثیرگذارده و معمولاً با درد در ناحیه شکم، دلپیچه، افزایشگاز روده، نفخ، اسهال و یبوست و گاهی هردو و احساس نیاز مبرم به دستشوییرفتن و درعینحال احساس تخلیهنشدن کاملروده پساز دفع را بهدنبال دارد. این بیماری که بهاختصار IBSنامیدهمیشود، عارضهای مزمن است که باید در درازمدت مدیریتگردد.
بهنظرمیرسد که مشکلات روانشناختی در بروز سندرمروده تحریکپذیر نقشدارند و اگرچه استرسهای عاطفی و هیجانی عامل ایجاد بیماری مذکور نیستند، اما استرس میتواند سبب بروز نشانههای بیماری در شخصی گردد که مبتلا به سندرمروده تحریکپذیر میباشد. بهطورکلی استرس میتواند برنحوه عملکرد بدن و روان فرد اثر بگذارد و نشانههای سایر بیماریهای زمینهای را نیز در فرد آغاز یا تشدیدنماید.
دربخشاول این نوشته ضمن تعریف استرس، به اثر استرس از دیدگاه هانسسلیه (Hans Sely) اشارهشد. دراینجا استرس را میتوان فشارهای روانی و احساسی بیشازحد تحمل شخص دانست که وضعیت بسیاریاز بیماریها را بدترمیکند. استرسمزمن و مستمر میتواند در بروز اختلالهای دستگاهگوارش و قلبوعروق مؤثر باشد. افرادیکه برای درازمدت با استرس روبهرو هستند، با افزایش کارکرد سیستمعصبی دربرخورد با استرس و با ترشح هورمونآدرنوکورتکوتروپ (Adrenocorticotropic hormone) دربدن آنان، فعالیت قشر غدد درون کلیه آنها افزایشمییابد و هورمونهای گلوکوکورتیکوئید(Glucocorticoid) ترشحمیشوند. البته این اعمال برای آزادکردن انرژی لازم برای مقابله با استرس انجام میپذیرند.
همانطورکه پیشازاین اشارهشد، شدت و اثر فشارهای عصبی درافرادیکه تصوری مانند اسبمسابقه دارند و یا از زندگی لاکپشتی لذتمیبرند متفاوت است و نفوذ این فشارها به احساس کارآیی شخص در تحمل استرس بستگی دارد. اشخاصیکه ظرفیت و تحملکافی برای روبروشدن با استرس را دارند، بهآسانی مسائل و مشکلات زندگی را تحملنموده و کمتر آسیبپذیرند.
دکتر والترکانن(Dr.Walter B.Cannon) فیزیولوژیست آمریکایی، با بررسی جامعی درمورد استرس، به تأثیر فشارهای عصبی توجهداشته و در تألیفات خود به آنها اشاره نمودهاست. کانن دراین بررسیها به پدیده تعادلحیاتی(Homeostasis) پرداخته و اثر فیزیولوژیک آنرا تشریح کردهاست. بهعقیده کانن، نیروی تعادل حیاتی، به ایجاد تعادل و یکنواختی محیط داخلی بدن کمکمیکند و برای زندهماندن انسان ضرورت دارد و براساس قانونبقا باید بین تمام فعل و انفعالاتدرونی، تعادلوثبات برقرار باشد. براساس این قانون، هرگاه عوامل و محرکهایی تعادلطبیعی را مختلنمایند، بدن وظیفهدارد تا بلافاصله برای بازگردانیدن تعادل ازدسترفته عملنماید. بهعقیده کانن، استرس عاملی است که از داخل یا خارج، تعادلحیاتی را مختلمیکند و بدن ناگزیر باید به آن پاسخدهد. کانن در بررسی پدیده استرس، واژه جنگ یا گریز(Fight or Flight) را بهکاربرده و نشانداد هنگامیکه یک موجود زنده با خطر یا عاملی تهدیدکننده روبهرو میشود، برای حفظ بقا و زندهماندن هورمونهایی را وارد جریانخون خود میکند تا از خطرمرگ مصونبماند. پاسخ جنگوگریز(Fight-or-Flight Response) واکنشی فیزیولوژیک است که جانوران نسبتبه موقعیتهای خطرناک و در اقدام برای حفظبقا انجاممیدهند. با این واکنش، هورمونهایی ترشح میشوند که بهموجود کمکمیکنند تا سریعتر عملنماید، تندتر بدود و سختتر مبارزهکند. با آزادشدن این هورمونها ضربانقلب و فشارخون انسان افزایشیافته و اکسیژن و قند بیشتری برای ماهیچهها تأمینمیشود. درواقع با ورود یک فشارعصبی، بخشجلویی هیپوفیز فعالشده و هورمون آدرنوکورتیکوتروپ ترشحمیگردد. درپی این عمل، فعالیت قشر غدد درون کلیه افزایشمییابد و هورمونهای گلوکوکورتیکوئید ترشحمیشوند. این دوگروه هورمونی با خواص ضدحساسیتی و ضدهیجانی، ارگانیزم بدن را بسیجمیکنند تا برای ایجاد تعادل و سازگاری با استرس فعالباشند. البته دراین راه باید به نقش کارکرد هیپوتالاموس نیز توجهداشت.
انسان با واکنش سیستمعصبی سمپاتیک و ترشح آدرنالین(Adrenalin) که نقشی حفاظتیدارد، برای مقابله با خطر و یا فرار و گریز ازآن آمادهمیگردد. درواقع هورمون آدرنالین یا اپینفرین(Epinephrine) که از بخشمرکزی غدد فوقکلیهای ترشحمیشود، پاسخهایی به تحریکاتخارجی یا داخلی است که برای دفاع از بدن، ارگانهای بدن فرد را بسیج مینمایند. با افزایش مقدار آدرنالین، ضربانقلب افزایشیافته و کارآیی آن بیشترمیشود. بههمینترتیب، فشارخون سیستولیک افزایشمییابد و با تأثیر آدرنالین، برغلظت قندخون افزوده میگردد، خون از چهره به ماهیچهها هجومآورده و به بخشهایی که ضروریتر است جریانمییابد. بنابراین با ترشح آدرنالین، ضربانقلب فرد افزایشمییابد و با جریان سریع خون در ماهیچههای بدن، شخص میتواند در شرایط اضطراری، بهتر واکنش نشاندهد. ازاینرو مقداری استرس برای بقای زندگی ضروری است. البته همیشه و درتمامی شرایط، بدن بر مشکلات فائقنمیآید و نتیجه آن نیست که با فرمولهای ریاضی قابل تبیین باشد.
درگذشته یکیاز راههای مقابله با استرس و رهاشدن از فشارهایروانی را استفاده از الکل میدانستند. البته استفادهاز مشروباتالکلی بهعنوان راه شیمیایی مقابله با فشارهای روانی نتیجهبخش نبوده و نخواهد بود. سلیه معتقدبود که الکل یا داروهای شیمیایی، وسیله مناسبی برای ایجاد آرامش نیستند. داروهای شیمیایی بهطورموقت از فشارها میکاهند اما فشارها را برطرفنمیکنند. بههمینترتیب و خطرناکتر، پناهبردن به داروهای روانگردان و اعتیادآور میباشد. بدیهیاست که اتخاذ چنین راههایی برای کاهش فشارهای عصبی، نهتنها از استرس نمیکاهد بلکه خود عوارض روانگردانها نیز بیشاز عوارض استرس بهفرد آسیب میرساند.
دسترسی افراد به انواع موادمخدر، مانند ال.اس.دی (Lysergic-Acid-Diethylamide)، آمفتامینها (Amphetamines)، اکستـازی با اسـامی عامیـانه ECCY ،XTC ،X ADAM ،E-Diamonds ،Mushrooms ،Clarity, Lovers Speed قارچها(Magic Mitsubishi, E-Diamonds)، جیاچبی(Gamma Hydroxybuityrate) با نامهای عامیانه GHB ،GBH ،GABBA ،G ،LIQUID ECSTACY تریاک و مشتقات آن و انواع متعدد دیگریاز موادمخدر و روانگردانها مانند گل، کرکودیل و غیره سبب شدهاست تا افرادی ناآگاه از عوارض خطرناک این مواد و احتمالاً با توصیه و راهنمایی معاشران جاهل، برای رهایی از فشارعصبی به آنها پناهبرند.
البته فشارهای اجتماعی زندگی امروزی بهمراتب بیشاز فشارهایعصبی صدسالپیش است و البته داروها و مواد روانگردان و اعتیادآور نیز بسیار بیشتر و متنوعتر شدهاند. مهمتراز همه اینکه در عصر ماشینی، فقدان انگیزه در بسیاریاز نوجوانان و جوانان، آنها را برای رهایی از بنبست بهسوی مواد روانگردان میکشاند. درجوامع امروزی ممکناست بسیاریاز جوانان برای رهایی از شر استرس و اضطراب، روشهای غیرمعقول و درعینحال خطرناکی را انتخابکنند. درحالیکه اگر جوان بتواند با تفکر مثبت، معنای زندگی انسانی را بهدرستی دریابد و هدف خود را بااینمعنا مشخصسازد، میتواند با افزایش ظرفیت تحمل و قدرت سازگاری خود، از فشارهای عصبی بکاهد و از اختلالاتی که درنتیجه استرس بروزمیکنند، جلوگیرینماید. بههمیندلیل باید در مدیریت استرس به شیوههای مناسب و طبیعی کاهش اثر فشارها توجهداشت.
ایجاد تغییرسازنده (باید توجهداشت که تغییر خود میتواند استرسزا نیز باشد) در شیوهزندگی، درکمثبت از امور، بهوجودآوردن فرصت فراغت توأم با آرامش برای کاهش استرس، استفادهاز TMو مراقبه، گوشدادن بهموسیقی مناسب، کتابخواندن، انجام آساناهای مؤثر در کنترل استرس، ورزش، داشتن یک رژیمغذایی سالم و خوابکافی درشب، میتوانند از شیوههای مؤثر برای کنترل استرس بهشمارآیند.
پیشازاین اشارهشد که سلیه و همکارانش با طرح واژه استرس زیانبار و استرسمفید، بهایننتیجه رسیدند که اگر استرس بسیارکم باشد، خود میتواند به اندازه استرس زیاد آسیبرسان باشد. توجیه او مقایسه زندگی اسب مسابقه و لاکپشت برای دریافت سطح مطلوب استرس بود و نشانمیداد که برای برخیاز افراد، سطح مطلوب استرس بسیار بالاست و گروهی از مردم سطح استرس پایینی دارند. سلیه معتقد بود که حدمطلوب استرس هرشخص، نشانگر سلامت آن فرد و مقدار مناسب استرس او میباشد (دراینمورد توضیحات بیشتری ارائه خواهدشد). بههرصورت هنگامیکه فشارروانیکم باشد، میتواند سازگاری لازم را ایجادنماید. ازاینرو استرس مفید خود میتواند فرد را باانگیره و تمایلسازندهای برای رسیدن به هدف هدایتنماید. دانشجوییکه استرس اندکی برای امتحان درس فردای خود دارد، از تفریحات زودگذر و برنامههای معمولی خود صرفنظر میکند و با خلوتکردن به بررسی و مروردرس موردنظر برای امتحان میپردازد و با انگیزه موفقیت، خود را آمادهمیسازد. درمقابل، استرسزیاد و مستمر، فرد را خسته و درماندهمیکند و سببمیشود تا اضطراب و افسردگی در او جا بازکند. دراینصورت ممکناست جوان ازتعریق، گرفتگیماهیچهها، تپشقلب، کمخوابی و بیخوابی یا پرخوابی، اختلالات گوارشی، بیحوصلگی، زودرنجی، بهانهجویی، پرخاشگری، تهاجم، بیدقتی و فراموشی شکایت داشتهباشد.
همانطورکه پیشازاین اشارهشد، استرس درهمهجا و برای همهکس وجوددارد و اصولاً باید آنرا بخش جداییناپذیر زندگی روزانه دانست. برخیاز استرسها مانند مرگ نزدیکان یا حوادث طبیعی ( طوفان، سیل، زلزله)، قابلپیشگیری نیستند. اما بسیاری از استرسها را میتوان بهدرستی مدیریتنموده و نفوذ و اثر آنها را کاهشداد. جوانان بهعلت محرومیتهای درسی و تحصیلی، بیکاری، عدم رضایت شغلی، نداشتن درآمدکافی، مشکلاتازدواج و خانه و خانواده، دچار استرس میشوند. بسیاری ازاین عوامل را نمیتوان نادیدهگرفت و کماهمیت تلقیکرده و آنها را بهکنارگذاشت. اما یک نکته را نباید فراموشکرد که میتوان با راهکارهایی، با شرایط استرسزا برخوردنمود تا از شدت فشارها کاستهشود. برای مثال، با تفکرمثبت و اتخاذ روشهایمثبت برای مقابله با استرسهای روزمره میتوان اولاً ذهن را از منفیبافی آزادنمود و با ارزیابی مثبت شرایط، سطح استرس را کاهشداد و ثانیاً با فراگرفتن تکنیکهایکنترل و کاهشاسترس، از شدت و نفوذ استرس و فشارهای روانیکاست. این تکنیکها میتوانند شامل روشهایی مانند مراقبه و مدیتیشن، آساناهای کنترلکننده استرس، تجسم خلاق، ورزش و بهویژه ورزشهای ایروبیک باشند.
ایروبیک(Aerobic) بهمعنای هوازی یا حرکات موزون هوازی، ورزشیاست که طی آن با ورود اکسیژن کافی به بدن، توانایی قلبوعروق و دستگاهتنفسی افزایشمییابد و با کمک بهسلامتی انسان، از افسردگی و بیحوصلگی و بیتابی جلوگیریمیکند و با ایجاد تمرکز ذهنی، رشد و خلاقیتذهن را افزایشمیدهد. این ورزشها میتوانند سبب تولید نوعی مادهشیمیایی بهنام آندروفین(Endomorphin) در بدن گردند. آندومورفینها نوعی مادهپپتیدی هستند که از غددمخاطی و هیپوتالاموس پستانداران ترشحمیشوند. آندومورفین همان مفهوم مورفین را دارد که بهطورطبیعی در بدن ترشحشده و میتواند مانند داروهای مشتق تریاک، حالت بیاحساسی نسبتبه درد را ایجادکند. آندومورفین احساس خوب جسمی بهوجودمیآورد و باعث ایجاد نشاط، تمرکزذهن و بالارفتن خلاقیت فکری میگردد و از تولید هورمونهای ایجادکننده استرس پیشگیری مینماید.
با آنکه درمورد برخیاز این راهکارها مقالههایی ارائه شدهاست (آساناها، موسیقیکلاسیک، مدیتیشن و غیره)، اما درمقاله مستقل دیگری به تمامی این راهکارها پرداختهمیشود.
ثبت نظر