پوست بزرگترین اندام بدن آدمی است. پوست از یک لایهی نازک خارجی موسوم به اپیدرم epidermis و یک لایهی ضخیمتر درونی موسوم بهدرم dermis تشکیل شده است. در زیر درم، یک لایه از لپهای کوچک چربی جای دارد که توسط تارهای محکمی بههم پیوند شدهاند که از درم بهسمت پائین گسترش مییابد. میان اپیدرم و درم، غشای پایه وجود دارد و هردو لایه به آن چسبیدهاند. این لایهبندی ویژه یاختهها، از یاختههای زندهای که بهصورت فعال تکثیر میشوند در طبقهی زایا Stratum germinatum تا پوستههای مردهی سطح پوست مجموعهیی منحصر به فرد را برای بیماریهای پوست فراهم میآورد.
پوست دارای تعدادی کرده (وظیفه)ی مهم است.
بهعنوان حدفاصل میان ساختارهای درونی بدن و محیط، پوست دربرابر صدمهی مکانیکی و حملهی باکتریها، قارچها، ویروسها و پارازیتها یک پوشش محافظ برای بدن ایجاد میکند. رنگیزه ملانین موجود در پوست، بدن را در برابر پرتوهای فرابنفش محافظت مینماید. پوست از اندامهای دفعی مهم نیز بهشمار میرود و از طریق عرقکردن(تعریق) و رهاکردن یاختههای مرده، این کار را انجام میدهد. افزون براین، در پوست، تعدادی عکسالعملهای ایمنی نیز بهوقوع میپیوندد.
پوست، به طرق مختلف در تنظیم درجه حرارت، نقش حیاتی برعهده دارد. ازطریق انتقال از مویرگهای درم به یاختههای خنکتر اپیدرم مقادیر متغیری حرارت از دست میرود. این مقادیر ازدسترفته برحسب انقباض یا انبساط یاختههایخونیدرم متفاوت است. لایهیچربی عایق است و مقدار گرمای هدایتشده از عمق بدن را تعدیل میکند. تعریق ازطریق تبخیر سبب خنکشدن اپیدرم میشود.
پوست بهعنوان عضو اولیهی حسی نیز عمل میکند. پنج احساسی که از تحریک اعصاب پوست ایجاد میشوند عبارتنداز: لمس، درد، گرما، سرما و فشار. سایر احساسات پوستمانند احساس ارتعاش، ترکیبی از این احساسات پایه به شمار میروند. در پوست دارای مو، پایانههای عصبی ساده، نخی شکل و دارای انتهای لخت هستند. در پوستی که مو ندارد چند نوع انتهای اختصاصی شده عصبی وجود دارد. با وجودی که این انتهاها شبیه هم هستند ولی هرانتهای عصب میتواند فقط نسبت به یکی از پنج نوع اصلی احساس عکسالعمل نشان دهد.
سرانجام باید گفت که پوست حدواسط میان خودآگاهی انسان و جهان است و وسیلهای است که به وسیلهی آن متجلی میشویم، ارتباط برقرار میکنیم و درک مینمائیم. بنابراین پوست دارای منظرههای روانشناسیک و معنوی تاثیر افراد است و خود تحت تاثیر نیز واقع میشود.
این آرایش و ترتیب کردهها یا وظایف، پیچیدگی روابط را در پوست، اندامهای درونی و روانشناسی فرد روشن میدارد. از این آگاهی است که بینش و بصیرت مهم درمانی حاصل میشود، یعنی درمان مؤثر بیماریهای پوست باید با استفاده از استعمال داخلی داروها انجام شود و نه از راه کاربرد مالیدنی موضعی(توپیکال Topical) آنها.
دردرمانمشکلات و بیماریهای پوست باید تمامی مسایل و موضوعات درگیر درنظر گرفته شود. بههمینترتیب، باید گفت که نظریهی حاکم مبنی برآنکه بسیاریاز مشکلات پوست ناشیاز «اعصاب» است چندان هم سودمند و کارساز نیست. میان اپیدرم (بشره،روپوست)و دستگاه عصبی، یک رابطهی عمیق و گسترده وجود دارد. ازنظر رشدی، یاختههای عصب و پوست در جنین انسان، از یک بافت مشابه مشتق میشوند. رابطهی نزدیک عملکردی میان پوست و دستگاهعصبی، بسیاری از جنبههای هومئوستاز مانند کنترل درمای تن را آسان میسازد.
افزونبراین، رابطهی روانشناسیک میان فرد و پوست عمیق و پیچیده است. هرفرد بسیاری از تصویر از خود را ازطریق پوست متجلی ساختهو تجربه میکند. بهاینترتیب، درک جهان و ارتباط با جهان نیز از وظایف حیاتی پوست است.
با این نتیجهگیری که یک رابطهی علت و معلول ساده میان دستگاهعصبی و بیماریهای پوست وجود دارد، از تمام بینشهایی صرفنظر میشود که ازطریق دورنمای کلنگر بهوجود آمده است. هرکس با بیماری آشکار پوست ممکناست دچار استرس شود و مکانیسمهای کنار آمدن روانشناسیک در وی بهوجود آید که بهنظرمیرسد از تظاهرات مسایل مربوط به دستگاه عصبی است. اما باید دید کدام یک از این دومورد، نخست ظاهر شدهاست؟
گیاهاندردرمانمشکلات پوست:
درمان درونی (داخلی) مشکلات پوستی غالباً با اهمیت است ولی کاربرد بیرونی (خارجی)گیاه بهعلت آثار موضعی آن نیز ممکناست مناسب باشد.
گیاهان اصلاحکننده:
مانند دستگاه عضلات و استخوان، پوست نیز غالباً کانون تظاهرات بیماریسیستمی است.برای پزشکی که با گیاه درمان میکند، جای شگفتی نیست که گیاهان اصلاحکننده (تصفیهکنندهی خون، alternative) سنگ بنای تحول بنیادین شفا بهشمار آیند. درمانگر دائماً با چالش گزینش گیاه اصطلاحکنندهی مناسب برای بیمار خود روبهرو است. بهعلت تمرکز بر آثار ثانوی و میل به تأثیر سیستمی، انگاره گزینش گیاه، غالباً سودمند است، ولی گاهی پاسخ مساله نیست.
طی سالیان دراز کار با گیاهان، مشخص شده است که میتوان در این زمینه از یک اصل مناسب استفاده کرد. اما باید به یاد داشت که درمورد همهی اصول تعمیم داده شده، موارد استثنایی بسیاری هم وجود دارد. اما میتوان برحسب ساختمانگیاه و تأثیر آن بر دفع، گیاهان اصلاحکننده را دستهبندی کرد(جدول۱).
جدول۱: تقسیمبندی گیاهان اصلاحکننده برحسب بخش مورد استفاده و راه دفع | ||
بخش مورد استفاده | راه اولیه دفع/ آثار | نمونههای گیاهی |
برگ | کلیه/ دیورتیک |
بلسکی شبدر قرمز گزنه دوپایه |
ریشه ریزوم چوب |
کبد/ هپاتیک |
باباآدم ماهونیا ترشک مجعد |
گیاهان با کاربرد مالیدنی موضعی: دارای گسترهای از آثار هستند که بهطور مستقیم بر پوست تأثیر میکند و با انتخاب روشی مناسب، گیاه را بهطور مستقیم بهکارگرفت. بهعنوان مثال: گیاه ستارهای متوسط (Chickweed) با نامعلمی Stellaria media یکیاز گیاهان مؤثر برای تسکین خارش است. تنها خارشی که با استفاده از این گیاه تسکین نمییابد، خارش مربوط به زردی است. این گیاه بهشکل غیر روغنی آن بسیار مؤثر است و بهصورت حمامکردن، کمپرس گرم، ضماد، لوسیون یا کرم مورد استفاده است.
آثار گاهی سودمند برای کاربرد توپیکال (مالیدنیموضعی) را میتوان به دوگروه وسیع تقسیم کرد:
1ـ گیاهانیکه دارای آثار اختصاصی موضعی بر مناطق مورد استفاده پوست هستند. این آثار عبارتنداز: ضدالتهاب، ضدمیکربی، ضدخارش، قابض، نرمکننده، قرمزکننده و مرهم (Vulnerary).
2ـ آثاری که اصولاً با نیت تاثیر درونی حاصل میشود ولی از طریق کاربرد موضعی، از راه جذب پوستی این آثار بروز میکنند و شامل تمام آثار گیاه میشوند. اما، در بسیاری موارد آثار اصلاحکننده از این طریق بهکار گرفته میشود(جدول۲).
جدول۲: گیاهان و آثارشان برای استفادهی توپیکال | |
اثـــر | گیـــاه |
ضدخارش | همیشهبهار، هاماملیس، هوفاریقون، ستارهای متوسط |
ضدالتهاب | همیشهبهار، هوفاریقون، بابونه، انواع پلانتاگو (بارهنگ) انواع مختلف اسانسهای ضدالتهاب |
نرم کننده | خطمی، پنیرک، سینفیتون، نارونقرمز |
قابض | بومادران، ژرانیوم ماکولاتوم، هاماملیس |
مرهم | سینفیتون |
ضدمیکربی | سیر، ُمـّرمکی، مُهرطلائی، اسانسهای ضدمیکربی قوی عبارتنداز: آویشن، اکالیپتوس، انواع درخت چایخطمی |
ثبت نظر