شماره ۹۸۰

داروهای موثر در ایجاد استئوپوروز

دکتر مهرداد آقایی - عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی گلستان

علاوه بر گلوکوکورتیکوئیدها که تاثیر آنها در ایجاد بیماری پوکی استخوان به اثبات رسیده است،

داروهای زیادی وجود دارند که بالقوه ممکن‌است روی متابولیسم استخوان تاثیر گذارند، به‌عنوان مثال هپارین، وارفارین، سیکلوسپورین، مدروکسی پروژسترون استات، داروهای ضدسرطان و هورمون تیروئید همگی ممکن‌است باعث از دست رفتن استخوان شوند. در این مقاله سعی شده است که به طور خلاصه به میزان و نحوه‌ی اثر این داروها و بررسی‌هایی که در‌خصوص هر‌کدام از داروها انجام شده‌است اشاره شود.

هپاریـن:

 هپارین از طریق کاهش تشکیل استخوان باعث از دست‌رفتن توده‌ی استخوانی می‌شود. از آنجائی‌که مصرف وارفارین خصوصاً در سه‌ماهه‌ی اول حاملگی ممنوعیت نسبی دارد لذا ممکن‌است طی‌حاملگی مجبور به استفاده درازمدت از هپارین باشیم. از‌این‌رو اکثر بررسی‌های به‌دست‌آمده درخصوص اثرات جانبی هپارین روی‌استخوان، از خانم‌های حامله‌ای به‌دست آمده که مجبور به استفاده از این دارو بوده‌اند. به طور مثال در یک بررسی روی 14‌خانم حامله که هپارین مصرف می‌کردند و 14خانم حامله که دارویی مصرف نمی‌کردند، متوسط دانسیته‌ی‌هیپ دو‌گروه هپارین 5‌درصد کاهش‌یافت درحالی‌که در‌گروه شاهد تغییری دیده نشد. دانسیته‌ی‌‌هیپ در 5بیمار از 14‌بیمار (36%) بیش‌از 10‌درصد کاهش داشت. نتایج بررسی دیگری که روی  مچ دست انجام شده بود نیز مشابه بود.
مصرف هپارین با وزن ملکولی کم (LMW) احتمالاً اثرات جانبی کمتری روی استخوان دارد.

وارفـاریـن:

وارفارین از‌طریق گاما کربوکسیلاسیون وابسته به ویتامین‌K فاکتورهای انعقادی II و VII و IX و X باعث کاهش انعقادپذیری خون می‌شود. فاکتورهای غیرکربوکسیله به کلسیم باند نمی‌شوند و در‌نتیجه نمی‌توانند در آبشار انعقادی شرکت کنند. به‌طور مشابه وارفارین باعث مهار گاما کربوکسیلاسیون استئوکلسین نیز می‌شود و لذا استئوکلسین (پروتئین مهم استخوان) نمی‌تواند به طور موثر به کلسیم متصل شود و براساس این نظریه وارفارین می‌تواند اثرات جانبی خود را روی استخوان اعمال کند. دو بررسی گروه‌همنوای گذشته‌نگر نشان‌داد که مصرف درازمدت وارفارین با افزایش خطرشکستگی مهره و دنده مرتبط است ولی در‌سایر بررسی‌ها این تأثیر وارفارین روی دانسیته‌ی‌استخوان دیـده‌نشـد.

سیکلوسپورین:

نتایج بررسی‌های متعدد حیوانی نشان‌دهنده‌ی اثرات مضر‌سیکلوسپورین روی استخوان بوده است. به‌طور مثال در موش‌ها دیده شد که سیکلوسپورین هم باعث از دست دادن استخوان و هم افزایش بازجذب استخـوان می‌شــود (پـــوکـــی استخـــوان از نــوع High turnover) .
شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد در انسان نیز مانند موش ممکن است Turnover استخوان افزایش یابد ولی مشکلی که در بررسی‌ها روی انسان وجود دارد این است که به‌علت وجود بیماری‌های زمینه‌ای یا داروهایی که همزمان مصرف می‌شوند و روی استخوان تاثیردارند (مثل گلوکوکورتیکوئیدها) ارزیابی دقیق سیکلوسپورین امکان‌پذیر نیست. به‌طور‌مثال دریک بررسی دانسیته‌ی‌مینرال و هیستولوژی استخوان در 20‌بیمار پیوند کلیه که آزاتیوپرین، سیکلوسپورین و پردنیزولون با دوز پایین دریافت می‌کردند مورد ارزیابی قرار‌گرفت.
در شش ماه‌ی اول بعد‌از پیوند‌کلیه‌6/8%‌توده‌ی‌استخوانی اولیه در این بیماران در‌اثر یک اختلال‌استخوانی low turnover مشابه چیزی‌که با مصرف کورتیکواستروئید رخ می‌دهد از دست‌رفت. طی 18‌ماه دانسیته‌ی‌استخوانی نسبت به دانسیته‌ی پایه 9% کاهش‌یافت و 60% بیماران میزان دانسیته‌ی مینرال استخوانشان به زیر آستانه‌ی شکستگی رسید. در بررسی غیرانتخابی دیگری اثر سیکلوسپورین و پلاسبو در بیماران دچار سیروز صفراوی اولیه مقایسه شده بود. بیمارانی که سیکلوسپورین دریافت‌می‌کردند شواهد افزایش turnover استخوانی داشتند ولی سیکلوسپورین مانع از دست رفتن استخوان شده بود که به‌طور طبیعی در‌این بیماری رخ می‌دهد. بنابراین کاهش توده‌ی‌استخوانی اتفاق شایعی در‌خیلی‌از بیماری‌هایی است که با سیکلوسپورین درمان می‌شوند ولی نقش سیکلوسپورین به‌تنهایی تعیین نشده‌است و درمان‌اختصاصی درجهت جلوگیری از استئوپوروز در‌بیمارانی که سیکلوسپورین مصرف می‌کنند پیشنهاد نمی‌شود.

مدروکسی پروژسترون استات:

دوزهای پایین مدروکسی پروژسترون استات ‌(5‌تا‌10‌میلی‌گرم روزانه) که به‌طور‌معمول به‌همراه استروژن در‌رژیم HRT در‌خانم‌های یائسه استفاده می‌شود با اثرات پیشگیری‌کننده‌ی استروژن روی کاهش توده‌ی‌استخوانی تداخلی ندارد. این موضوع در‌تداخلات استروژن پروژسترون در‌خانم‌های بعد‌از یائسگی Postmenopausal Estrogen/Progesterone interventions (PEPI)I به اثبات رسیده است. در این بررسی که روی 875 خانم انجام شد تعدادی از افراد دارونما دریافت کردند و بقیه‌ی افراد یکی‌از چهار درمان شامل استروژن کونژوگه (0/625 میلی‌گرم‌روزانه) به‌تنهایی یا همراه سه‌نوع رژیم متفاوت پروژسترون دریافت کردند. BMD در‌تمام گروه‌های درمان به‌طور یکسان افزایش یافت ولی در‌گروه دارونما کاهش یافت.
برعکس دوزهای بالای MPA که برای درمان بیماری‌های زنان یا جلوگیری از بارداری استفاده نشده است، احتمالاً به خاطر القای کمبود استروژن باعث کاهش دانسیته‌ی‌استخوان شده‌است. دردرمان‌2004 FDA پیشنهاد شده‌است که تنها در صورتی‌ از MPA دراز‌مدت (بیش‌از‌2‌سال) جهت پیشگیری از بارداری استفاده شود که سایر روش‌های کنترل بارداری موثر نباشند و درصورت استفاده دراز‌مدت دانسیته‌ی‌استخوانی باید ارزیابی شود.

ویتامین‌‌A و رتینوئیدهای سنتتیک:

ویتامین‌A برای رشد نرمال، بینایی، تولید مثل، پرولیفراسیون و افتراق سلول لازم‌است. ولی دریافت بیش‌از‌حد ویتامین‌A به‌نظر می‌رسد که خطر‌شکستگی لگن را افزایش ‌دهد. در بررسی‌هایی که روی حیوانات انجام شده دیده شده است که ویتامین‌A فعالیت استئوبلاست را مهار و تشکیل استئوکلاست را تحریک می‌کند و اثر ویتامین‌D را در حفظ میزان نرمال کلسیم خون کاهش می‌دهد و از این‌طریق باعث تشدید جذب استخوان و افزایش شکستگی می‌شود. در انسان اما یافته‌ها متضاد است. ولی در حداقل 4 بررسی بین دریافت بیش از حد ویتامین‌A و شکستگی استئوپوروتیک ارتباط یافت شده است.
یکی از این بررسی‌ها در سوئد انجام شده است، جایی که هم دریافت ویتامین A بالاست و هم شکستگی لگن. در این گزارش 10% کاهش در BMD گردن فمور و دو‌برابر‌شدن خطر شکستگی لگن در بین خانمهایی که بیش‌از  1500میکروگرم رتینول روزانه مصرف می‌کردند در مقایسه با خانمهایی که کمتر از 500میکروگرم مصرف می‌کردند وجود داشت. از آنجایی‌که این بررسی و سه بررسی دیگر همگی روی افراد سفید‌پوست انجام شده‌است، ممکن‌است نتوان نتایج آن را به‌سایر نژادها تعمیم‌داد. براساس یافته‌های موجود از دانسیته‌ی‌استخوان و شکستگی‌ها در‌کشورهای‌غربی، مردان و زنان را باید از عوارض مصرف زیاد ویتامین‌A آگاه کرد. منابع شایع ویتامین‌A شامل: کره، شیر، زرده تخم‌مرغ و بعضی میوه‌ها و سبزی‌ها است و افرادی که به‌وفور از‌این منابع مصرف‌می‌کنند نباید از مکمل‌های ویتامین‌A استفاده‌کنند. از‌طرف‌دیگر در‌بعضی کشورهای آفریقایی و آسیایی کمبود ویتامین A شایع است و دریافت ناکافی این ویتامین نیز ممکن است خطر شکستگی را افزایش دهد.

دیورتیک‌های لوپ:

 دیورتیک‌های لوپ با اختلال در بازجذب کلسیم از لوپ هنله، دفع کلیوی کلسیم را افزایش می‌دهند. این اثر باعث کاهش BMD و در بعضی بررسی‌ها افزایش خطر‌شکستگی لگن شده است. دریک بررسی روی 87 خانم یائسه به‌صورت غیرانتخابی روی بومتانید یا دارونما برای 1‌سال قرار‌گرفتند، در‌گروه درمان، کلسیم ادرار و PTH سرم (به ترتیب 17 و 9 درصد) افزایش و BMD در لگن (2درصد) و در ‌کل‌بدن (1/4 درصد) کاهش‌یافت. این تأثیرات منفی روی استخوان به‌رغم مصرف مکمل‌های کلسیم و ویتامین‌D رخ داد. اثرات دیورتیک‌های لوپ برعکس دیورتیک‌های تیازیدی است که ترشح کلسیم را کاهش و احتمالاً BMD را افزایش می‌دهند.




تعداد بازدید : 1187

ثبت نظر

ارسال