عبور از مراحل بسیار دقیق مولکولی باعث گسترش سرطان پانکراس در کبد میشود؛ رویدادی که باعث تبدیل شایعترین بیماریها به مرگبارترین آنها میگردد. با پیبردن به این مسئله، راههایی بهوجود میآید که به درمانی هدفمند منجر شده و گسترش بیماری را به تأخیر میاندازد و میتواند به پزشکان برای آزمایش نشانههای اولیهی سرطان لوزالمعده، شاخصهای بیولوژیکی جدیدی را ارائهدهد. تحقیقات جدید بر بستههای کروی کوچک ترشح شده توسط تومور، به نام اگزوسام(exosome)که حاوی پروتئینهای مشتقشده از تومور است و پیوسته محیط مناسبی را در کبد برای گسترش سرطان لوزالمعده آماده میکند، متمرکزاست.
براساس برآورد انجمن سرطان آمریکا مشخص شده است که نزدیک به ۴۹۰۰۰ تن در سال در آمریکا به سرطان لوزالمعده مبتلا که بیش از ۴۰/۰۰۰ تَن از آنها تسلیم این بیماری میشوند. سرطان لوزالمعده از کشندهترین سرطانها است و تنها ششدرصد از بیماران پس از تشخیص میتوانند تا پنج سال زنده بمانند و میزان متوسط زنده ماندن فقط شش ماه است.
عاملی که باعث میشود این سرطان چنین کشنده باشد این است که تشخیص تا زمانی که سرطان بسیار پیشرفته شود، امکانپذیر نیست و بیماران نشانههای بیماری را نشان نمیدهند؛بنابراین گزینههای درمانی بسیار محدود میشوند.
در این بررسی محققان محیطی را برای سرطان لوزالمعده با استفاده از مدل موشی بازآفرینی کردند و متوجه شدند که اگزوسامها راه خود را در طول مراحل اولیهی سرطان به سمت کبد پیدا میکنند و هنگـامی که بـه کبـد مـیرسنـد، اگزوسامها توسط سلولهای ایمنی موجود در کبد جذب میشوند که سلولهای کوپفر (kupffer cells)نامیده میشوند. این فرآیند بیان ژنی و ترکیب پروتئینی سلول کوپفر را تغییرداده و به آنها تولید پروتئین قدرتمندی بهنام MIF را آموزش میدهد. این پروتئین، به نوبه خود، رفتار گروهی از سلولها را تحت تأثیر قرارمیدهد و فیبروزکبد را سبب میشود. فیبروز کبد یک فرآیند بهبود زخم افراطی است که میتواند عملکرد طبیعی کبد را مختل کرده و پیوسته محیط مساعدی را برای انتشار(seeding) و رشد تومور ایجادمیکند.
یافتن (Migration Inhibitory Factor (MIF در خون نمایانگر این است که اگزوسامهای سرطان لوزالمعده باعث گسترش بیماری در کبد شده و فیبروز کبد (فیبرونکتین) را ایجاد کرده و سلولهای ایمنی (ماکروفاژها)تجمع پیدا کردهاند.
چگونه اگزوسامها این اثرات را در سلولهای کبدی اعمال میکنند؟ اگزوسامهای سرطان لوزالمعده حاوی پروتئینی هستند که MIF نامیده میشود و بهوسیلهی MIF این اثرات را در سلولهای کبدی ایجاد میکنند و با حذف MIF از اگزوسامها، از ایجاد یک محیط فیبروتیک حمایتکننده از تومور در کبد، جلوگیری میشود.
در سرطان لوزالمعده (پانکراس) در مدلهای موشی، اگزوسامهای حاوی MIF، در سیستم گردش خون قبل از شروع سرطان پانکراس پخش میشوند که میتواند کبد را تحریک کرده و باعث فیبروز شود.
برهم زدن تنها بخشی از این فرایند در هر نقطه از مدار، گسترش بیماری(متاستاز) را کاهش میدهد.عاملی که میتواند منجر بهتوسعهی روشهای درمانی چند منظوره (multi.targeted Therapies) شده و زندگی بیماران را طولانی کند.
MIF در اگزوسامهای جاری (circulating)درخون بیمارانی که سرطان پانکراس پیشرفته دارند، به شدت قابل مشاهده است. با بررسی نمونهی خون بیماران سرطان لوزالمعده مشخص گردید که مقدارMIF اگزوسامی در بیمارانی که درگیری کبد دارند، نسبت به کسانی که آن را ندارند بسیار بالاتر است. تأیید وجود این پروتئین در خون میتواند برای پیشبینی اینکه در کدام یک از بیماران متاستاز کبدی پدیدار خواهد شد، استفاده شود.
از آنجا که در پنج درصد از بیماران مبتلا به پانکراتیت، بیماری بهسوی سرطان پانکراس پیشرفت میکند، MIF میتواند به عنوان نشانگر بیولوژیکی (بیومارکر) به پزشکان برای نظارت بر سیرپیشرفت بیماری کمک کند. محققان در حال حاضر سطح MIF را در اگزوسامهای جدا شده از خون بیمار اندازهگیری میکنند که با دقت میتواند خطر ابتلا به سرطان پانکراس در بیماران با ضایعات غیربدخیم پانکراس را تخمین بزند. این نوع نمونهبرداری از مـایـع (liquid biopsy) میتواند به پزشکان اجازهی شروع درمان را بدهد؛ از جمله اینکه اقدام جراحی را در افراد در معرض خطر زودتر انجام دهند تا از پیشرفت بیماری جلوگیرینمایند.
Ref: Nature cell Biology Feb 2015
ثبت نظر