شماره ۱۱۳۴
پزشکی امروز
میکوفنولات، بیماران مبتلا به لوپوس را سریعتر از آزاتیوپرین بهبود میبخشد.
در یک آزمایش ۲۴ ماهه تصادفی روباز (OLRT) که روی بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوی غیرکلیوی انجامگرفت،میکوفنولاتسدیم(Sodium mycophenolate) سریعتر و رایجتر از آزاتیوپرین بهبهبود کامل(CR)کمککرد.
نوعی از میکوفنولات که دارای روکش رودهای(FC) است، در این آزمایش استفادهشد و بیماران بهخوبی آن را تحملکردند؛ بهطوریکه تنها ۷/۵درصد از آنها فقط نشانههای گوارشی را گزارش نمودند که مزیتی برجسته بهحساب میآید. البته آزاتیوپرین هنوز هم نسبت به میکوفنولات برتری دارد زیرا مصرف آن در دوران بارداری بیخطر است. این خودمزیتی برجسته است که نباید از آن چشمپوشی کرد.
محققان در ۱۳مرکز در اسپانیا ۲۴۰ بیمار با نشانههای لوپوس اریتماتوی سیستمیک، فعال و غیرکلیوی را انتخابکردندتا آزاتیوپرین (با دوز، ۲mg/kg در روز) یا میکوفنولات سدیم دارای روکش رودهای (با دوز۱۴۴۰mg/day) را مصرفنمایند. بیماران میتوانستند درصورت لزوم کورتیکواستروئید و داروی ضدمالاریا را نیز مصرف نمایند. هیچ بیماری حقنداشت که حداقل بهمدت ۳ماه پیشاز شرکت دراین ارزیابی تصادفی، از درمان ایمنی سرکوبکننده (Immunosuppressive) استفاده نماید.
نقطه پایان اولیه این آزمایش بهبود کامل ۳ماهه و ۲۴ماهه بود که بهصورت پایینآمدن شاخص فعالیت بیماریSLEDAI) SLE*) از مقدار 4 و یا نبود هرگونه شعلهوریهای نوعA وB تعریف شده بود (گروه ارزیابی لوپوس در بریتانیا؛ BILAG*). نقطه پایان ثانویه زمان بهبودی، زمان اولین شعلهوری(Flare)و تغییرات در مصرف پردنیزون بود.
بیماران اغلب زنانی با میانگین سن۴۱سال و میانگین مدت بیماری ۵سال بودند. متوسط SLEDAI بهمقدار ۹/۵، برابر با۴۵درصد بود کهدارای متوسط SLEDAI برابر یا بیشتر از ۱۰ بود. متوسط امتیاز BILAG حدود ۱۹بود. همگی بیماران اتوآنتیبادیها را داشتند و حدود نیمی از آنها نیز آنتیبادیهای anti-dsDNA را دارا بودند. در نیمی از آنها میزان کمپلمان C3 و C4 نیز کم بود. ۸۰درصد از آنها از داروی ضدمالاریا و ۹۵درصد از یک کورتیکواستروئید استفاده میکردند. متوسط دوز روزانه پردنیزون معادل ۱۹mg بود.
بیمارانی که میکوفنولات مصرف میکردند، در تحلیلی درمانی نرخ بهبود بالاتری در انتهای ماه سوم و بیست و چهارم داشتند. در نقطه پایانی سه ماهه، میزان بهبودی با میکوفنولات ۳۳درصد و با آزاتیوپرین ۱۹درصد بود. پاسخ بالینی در طول زمان در هر دوگروه بهبود یافت اما در طول دوره تحقیق، میکوفنولات هنوز مؤثرتر بود. پس از 24ماه، درمان کامل در افرادیکه میکوفنولات مصرف میکردند برابر با۷۱درصد و در بیمارانی که آزاتیوپرین مصرف مینمودند، ۴۸درصد بود.
هردوگروه بهبودی بارزی (Significant) نسبتبه مقادیر زمینه در سیستمهای امتیازبندی SLEDAI و BILAG داشتند. SLEDAI درگروهی که میکوفنولات مصرف کردهبودند، پساز ۲۴ماه به متوسط ۳رسید؛ حالآنکه درگروه آزاتیوپرین مقدار متوسط4 بود. در BILAG نیز از مقدار میانگین ۱۹ درحدّ زمینه، به ۲ (درگروه میکوفنولات) و۵ (درگروه آزاتیوپرین) کاهش یافت.
BILAG A/B Flares در ۵۰درصد از گروه میکوفنولات و ۷۲ درصد از گروه آزاتیوپرین رخ میداد. زمان اولینFlare با مصرف میکوفنولات طولانی بود (که برابر با زمانFlare حادّ بود).BILAG A Flareهای جدید در ۸۲ درصد از گروه میکوفنولات و ۲۲درصد از گروه آزاتیوپرین رخ میداد. آزاتیوپرین بیشتر با Flareهای کلیوی (۷درصد دربرابر ۲درصد)وFlareهای هماتولوژیک (۷/۵درصد دربرابر ۲/۵درصد) همراه بود. استفاده از استروئید به مصرف پردنیزون به مقدار کمتر از 7/5mg/day محدودمیشد که در بیمارانیکه میکوفنولات مصرف میکردند، بیشتراز گروه آزاتیوپرین بود (۹۵درصد دربرابر ۸۵درصد). رخدادهای ناسازگاری درحدود ۷۰درصد در هریک از گروهها پیشآمد که در ۱۰درصد از هردوگروه این عوارض جدی بودند. سهبیمار از گروه میکوفنولات و ۱۰بیمار از گروه آزاتیوپرین بهدلیل پیامدهای مضّر از ادامه مصرف منع شدند؛ اما این میزان از لحاظ آماری قابلتوجه(Not significant) نبود. عفونتها رایجترین مشکل بودند که حدود یک چهارم از هریک از گروهها را درگیر نمودند؛ این مشکل در ۵بیمار از هریک از گروه میکوفنولات و ۷بیمار از گروه آزاتیوپرین جدی بود.
۲مورد مرگ مشاهده شد که در هر گروه ۱بیمار فوت کرد. سرطان در ۳تَن از گروه آزاتیوپرین و۱تَن از گروه میکوفنولات گزارششد. لوکوپنی در ۵بیماری بروز کرد که آزاتیوپرین مصرف میکردند، ولی در گروه میکوفنولات موردی از ابتلا به آن گزارش نشد.
* BILAG: British Isles Lupus Actirity Assessment Group
* SLEDAI: Sledisesse Activity Index
Ref: Rheumatology Conference Coveage 2016
ثبت نظر