بهترین مشاوره خانواده هنگامی رخ می دهد که روانشناس شما را با خود واقعیتان آشنا کند و در ارتقا شخصیت همراه شما باشد. این اتفاق زمانی می افتد که شما پذیرای خود باشید و به جای تخریب و سرکوب خود، خود را پرورش دهید.
به گزارش هفته نامه پزشکی امروز به نقل از خبرگذاری برنا
به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، بهترین مشاوره خانواده هنگامی رخ می دهد که روانشناس شما را با خود واقعیتان آشنا کند و در ارتقا شخصیت همراه شما باشد. این اتفاق زمانی می افتد که شما پذیرای خود باشید و به جای تخریب و سرکوب خود، خود را پرورش دهید.
انواع مشاوره روانشناسی می تواند شما را در تک تک مراحل زندگی یاری کند. استرس و تنش های شما را در راه رسیدن به اهدافتان کاهش دهد.
داستانی در مورد پذیرش تفاوت ها
سونیا پارکر : "زندگیتان را به خاطر خودتان زندگی کنید نه به خاطر یک فرد دیگر. اجازه ندهید که ترس از قضاوت شدن، طرد شدن یا دوست نداشته شدن منجر به ممانعت شما از بروز خود واقعی تان شود."
فرهنگ رایج ما یکی از ارزشهای مورد قبول ما می باشد که بر روی خویشتن پذیری تاثیرگذار می باشد. ما عزت نفس خودمان را بر مبنای مواردی که جامعه به ما گفته است، اندازه گیری می کنیم و فرهنگ ما موارد متفاوت را به عنوان موارد غیرنرمالی در نظر می گیرد که می تواند ارزش ما را کاهش بدهد.
همچنین ما معتقد هستیم (و همانطور که در کتاب های تاریخی بیان شده است) افرادی که با ارزش های موجود در جامعه مقابله می کنند، در نهایت منجر به پیشرفت جامعه می شوند.
زمانی که پدر من جلوی چشمهای خودم فوت کرد، برای من توانایی رفتن به کالج و پیشرفت در مراحل بعدی زندگی ام (دوره بزرگسالی) همراه با پدرم از بین رفت. ما بودجه لازم برای رفتن به دانشگاه را نداشتیم، چرا که من به عنوان یک فرد غیرمقیم (غیربومی) در نظر گرفته می شدم و باید هزینه بیشتری را نسبت به افراد بومی پرداخت می کردم.
ولی این وضعیت غیرمحتمل ترین وضعیت از نظر من بود. من شخصی را از دست دادم که تنها فردی در روز زمین بود که من را درک می کرد و اخلاق افراطی من را می پذیرفت. این فرد حمایت کننده از من به صورت ناگهانی و در سن نوزده سالگی من فوت کرد.
چند ماه و چند سال گذشت. من به ایالت های مختلفی سفر کردم و با برادرم که یک هنرمند بود، زندگی می کردم. وی من را تشویق می کرد که به یک نحوی به تحصیلات خودم ادامه بدهم، ولی من در آن زمان به دلیل ناراحتی و پریشانی موجود نمی توانستم کاری انجام بدهم. من شرایط استخدام شدن را نداشتم و مطلع بودم که این شرایط بسیار بد است و منجر به ایجاد احساس ناشایستگی در من می شود.
در نهایت من دو موردی را که با آنها چالش داشتم را پذیرفتم.
من خودم می دانستم که پدرم طی چند سال مریض بوده است و با مواد سمی ضعیفی درمان می شده است که در نهایت منجر به فوت وی شد. همچنین برخلاف تفاوت ها و احتمالا ارزش های محدودی که در این جهان دارم، ولی یک هدف دارم.
من به صورت آرام ولی به صورت مطمئن شروع به پذیرفتن این حقیقت کردم که من یک کودک و نویسنده دارای فرهنگ جهان سومی هست. همه این موارد حقایق مربوط به من بود. هیچ تغییری در این حقیقت صورت نگرفت که من همانند یک پروفسور بدون فکر عمل می کنم (کتاب های در سرتاسر اتاق پخش شده باشند و هیچ چیزی در جای خودش نباشد) و در صورتی که من نسبت به بیدار شدن در 7 صبح و رفتن به سر کار فکر می کردم، دچار وحشت زدگی می شدم.
من تا بحال لاغر نبوده ام و هیچ وقت هم لاغر نخواهم بود. هچنین هیچ وقت علاقه ای به پذیرفتن دیدگاه هایی نداشته ام که مربوط به شرایط و موارد مربوط به یک زن مناسب می باشد. در حقیقت من منحنی ها و موارد منحرف شده را دوست دارم و پذیرفته ام که یک زن می تواند این شرایط را داشته باشد و به صورت همزمان سالم هم باشد.
عدم توانایی من برای کامل کردن برنامه I.B (معادل سال های بالاتر در دبیرستان) یا ثبت نام در کالج عبارت از مواردی می باشند که گذشته اند. من بخش زیادی از زندگی خودم را صرف یادگیری، کتاب و علوم کلی کرده ام و در حال حاضر خودآموزی را به شرکت کردن در کلاس ها ترجیح می دهم.
در صورتی که مستخدمان بالقوه مشکلی با نداشتن دیپلم من داشته باشند، در این صورت به صورت بدیهی شرایط مناسب به منظور کار کردن برای آنها را نخواهم داشت.
من معشوق خودم را پیدا کردم و با وی ازدواج کردم و ما به همسرانی تبدیل شدیم که با داشتن موهای مجعد و اشتهای سیری ناپذیر نسبت به سفر و مخاطره، تا حدی شبیه فرشته ها شده ایم. در نهایت بعد از گذشت چند سال از تولد فرزندم چیزی که پدرم دنبال آن بود را پذیرفتم: نقش کار آفرینی.
علاقه من به سفر، غذا و فرهنگ با عشق من نسبت به نوشتن کلمات و عکاسی همراه شد.
داشتن یک زندگی رویایی از جنبه های مختلفی آسان نمی باشد. این نوع زندگی به شجاعت و از خود گذشتگی نیاز دارد که همراه با آزمون خطاهای زیادی صورت می گیرد. مهمترین مورد برای شخصی که می خواهد زندگی خودش را صرف علایق خودش بکند، پذیرش خود واقعی اش در شرایط موجود می باشد.
بهبود کاستی های فرض شده شما، هیچ نوع اهمیت و تاثیری در آینده ندارد.
در هر صورت داشتن ارتباط جدید با افراد درست هیچ فایده ای نخواهد داشت، مگر اینکه در مرحله اول به خودتان اجازه بدهید که خود واقعی تان باشید. این حرف ساده می باشد، ولی در صورتی که شما میزان محدود بودن مسیری را که ما برای در نظر گرفتن واقعیت گفتیم را در نظر بگیرید، موضوع واقعا پیچیده خواهد بود.
مسیر موجود یکی از مفیدترین موارد برای یک ایده یا فرهنگی می باشد که در واقعیت مناسب نیست یا حتی بر مبنای منطق نمی باشد.
پیشرفت در زمانی صورت می گیرد که ما خودمان را بپذیریم.
این بدان معنا نیست که ما خود پسند یا مجذوب خودمان شویم. در مقابل، ما در شرایط فعلی پذیرفته ایم که مسیر ما با مسیر سایر افراد متفاوت می باشد و هیچ نیازی وجود ندارد که خودمان را بر مبنای استانداردهای موجود قضاوت کنیم. زمانی که در شرایط فعلی خود واقعی مان را بپذیریم، می توانیم به آرامش دست پیدا کنیم.
آزادی در زمانی به دست می آید که ما خودمان را بپذیریم
عدم توانایی، عدم رضایت یا اختلالات ایجاد شده از طرف یک فرد هیچ نوع اهمیتی ندارند، ما باید خودمان را بپذیریم تا یک زندگی احساساتی و پرحرارتی داشته باشیم. در صورتی که خودمان را نپذیریم، به چه نحوی می توانیم سایر افراد را بپذیریم؟
در صورتی که افراد فقط بر روی موارد ناموجود تمرکز کنند، هیچ وقت نخواهند توانست که یک زندگی شادی داشته باشند. ما باید از نیازهایمان عبور کنیم تا بتوانیم خودمان را با سایر افراد مقایسه کنیم و معایب و کمبودهای موجود را از بین ببریم. این مورد منجر به رها شدن ما از تشخیص تحمیل شده به خودمان می شود و نیاز به مطابقت یافتن با استانداردهایی که باید شبیه آنها باشیم یا انجام بدهیم را از بین می برد.
خوشحالی در زمانی اتفاق می افتد که ما خودمان را بپذیریم
ما تمایل داریم تا در مورد ظرفیت خودمان در رابطه با داشتن یک زندگی لذت بخش و در رابطه با موارد ایجاد شده و موقعیت های اجتماعی که به دست آورده ایم، یک تشخیصی داشته باشیم. این مورد یک نوع خطا می باشد و نشان دهنده نبود خود واقعی می باشد، چرا که همه موارد مورد نیاز برای داشتن یک زندگی احساساتی و پر حرارت در درون ما قرار دارد و شاید تا به حال کشف نشده اند.
خوشحالی هیچ وقت نمی تواند خریداری شود و سایر افراد هیچ وقت نمی توانند منجر به خوشحالی ما شوند. خوشحالی از درون ما ایجاد می شود.
در برخی مواقع من بر روی مواردی که ندارم و کارهایی که باید در زندگی ام انجام بدهم تا تصمیمات بهتری داشته باشم یا بر روی صورت نگرفتن اتفاقات آسیب زا در زندگی خودم، متمرکز می شوم. ولی در زمانی که ارزش آنها را تشخیص می دهم (در مقایسه با فرهنگ های جامعه) و مقدار سرزنش های صورت گرفته از طرف خودم و سایر افراد را بخاطر آنها و بدون توجه به محدود بودن آنها در نظر می گیرم، این احساسات از بین می روند.
می توانید در سایت مشاورانه از مشاوره آنلاین رایگان بهره ببرید.
ثبت نظر