خانواده یکی از مؤثرترین عوامل محیطی در رشد و تحول شناختی کودک است و بسیاری از مشکلات کودکان از خانوادههای آنها ناشی میشود.
به گزارش هفته نامه پزشکی امروز به نقل از ایسنا
، یکی از مشخصههای شخصیتی که به عنوان یک سبک شخصیتی از سالهای گذشته تاکنون در پژوهشها و نظریهپردازیها مورد توجه قرار گرفته، شخصیت خودشیفته است. از بعد تاریخی خودشیفتگی یکی از مفاهیم و سازههای قدیمی در روانشناسی است که امروزه در سطح بالینی به عنوان نوعی اختلال و در سطح غیر بالینی به عنوان یک صفت شخصیتی مطرح است.
در پژوهشی با عنوان "رابطه سبکهای ارتباطی والدین با خودشیفتگی در دانشآموزان دختر مقطع متوسطه دوره دوم شهر بیرجند" که توسط حسین جناآبادی (استاد روانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان) و مژگان حسینی (کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه سیستان و بلوچستان) با جامعه آماری کلیه دانشآموزان دختر شهر بیرجند انجام شده، آمده است: «خودشیفتگی، گستره وسیعی از ویژگیهای شخصیتی شامل احساس اغراقآمیز خودستایی، تمایل به داشتن قدرت یا موفقیت نامحدود، نیاز به تحسین، محق پنداشتن خود، فقدان همدلی و بهرهکشی و استثمار دیگران را در بر میگیرد. همچنین از لحاظ نظری همه انسانها در مسیر رشد و تکامل شخصیتی خود و شکلگیری ارزش خود و اعتماد به نفس از ویژگیهای خودشیفتگی برخوردار میشوند و کم و بیش درجاتی از این خصایص را نشان میدهند.»
در این پژوهش آمده است: «ویژگیهای گفته شده، بسان دیگر ویژگیهای شخصیتی، دارای کارکرد نفوذ در تعاملات بین فردی هستند و نظام تمرکز، توجه و تفسیر شناختی معینی را بر افراد تحمیل کرده و آنها را به سوی نگرشهای مثبت اغراق آمیز درباره خود و در مقابل نگرشهای سوء استفادهگران از دیگر انسانها سوق میدهد. شخصیت الگوی نسبتا پایدار صفات، گرایشها یا ویژگیهایی است که تا اندازهای به رفتار افراد دوام میبخشد و به تفاوتهای فردی در رفتار، ثبات رفتار در طول زمان و تداوم رفتار در موقعیتهای گوناگون میانجامد.»
محققان میگویند: «خانواده یکی از محیطهای موثر در سلامت جسمی و روانی فرد در نظر گرفته میشود. وجود ادراکی مبنی بر فقدان محبت، تعارض و خصومت، نقش بسیار مهمی بر سلامت روان آنان میگذارد. بنابراین، یکی از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار بر سازگاری دانشآموزان، تعاملات درون خانواده آنان است. تعامل در زندگی ما مهم بوده؛ چرا که همه از تعامل و عمق بخشیدن به درگیری در ارتباطی لذت میبریم. اگر قادر به تعامل با دیگران نباشیم، نتیجه نهایی آن، افسردگی خواهد بود. ارتباط در خانواده، امری مهم است؛ چرا که شیوه ناصحیح آن میتواند موجب تنش در خانواده شده و کودکان را تحت تاثیر قرار میدهد. شناخت و توصیف الگوهای ارتباطی خانواده یعنی کانالهایی که اعضای خانواده از طریق آن با یکدیگر به تعامل میپردازند، اهمیت زیادی دارد.»
یافتهها نشان میدهند: «ارتباط خانوادگی را میتوان بر روی یک پیوستار به دو بعد همنوایی و گفتشنود تقسیم کرد که تمامی اعضای خانواده به شرکت در تعامل و گفتوگو در زمینههای مختلف تشویق میشوند. اعضای خانواده، آزادانه و مداوم با یکدیگر تعامل دارند. با ترکیب این دو جهتگیری، چهار سبک ارتباطی خانواده به وجود میآید: خانواده توافق کننده: این نوع خانواده، تاکید زیادی بر توافق و همنوایی دارند و در هر دو بعد جهتگیری گفتوشنود و همنوایی، نمره زیادی دارند؛ خانواده کثرت گرا: این نوع خانواده ارتباطات باز، آزاد و راحت دارند و از نظر عاطفی حمایتکننده هستند که در جهتگیری گفتوشنود نمره زیاد و در جهتگیری همنوایی نمره کم دارند. خانواده محافظتکننده: در این نوع خانواده، تأکید زیاد بر همنوایی و اطاعت از دیگران میشود که در جهتگیری گفتوشنود نمره کم و در جهتگیری همنوایی، نمره زیاد میگیرند؛ خانواده بیقید: حداقل تعامل بین خانوادهها وجود دارد و در هر دو جهتگیری گفتوشنود و جهتگیری همنوایی، نمره کمی را میگیرند.»
در ادامه این پژوهشها آمده است: «الگوی ارتباطی گفتوشنود با عزت نفس و حمایت اجتماعی رابطه مثبت و با اضطراب و افسردگی رابطه منفی دارد و از سوی دیگر جهتگیری همنوایی با اضطراب، رابطه مثبت و با عزت نفس و حمایت اجتماعی رابطه منفی دارد. خانوادههای با گفتوشنود بالا تمایل دارند که فرزندانی با مهارتهای اجتماعی بالا، رشد شایستگیها و توانمندیهای میانفردی، افزایش قاطعیت در رفتار و احساس خود ارزشمندی تربیت کنند. این در حالیاست که در خانوادههایی با جهتگیری همنوایی بالا، فرزندانی کمرو، با حرمت نفس پایین و کم مهارت در تعاملات اجتماعی و مهارتهای بین فردی تربیت میشوند. خانواده و ارتباطات میان اعضای آن از عوامل تاثیرگذار بر عملکرد و سلامت روانی نوجوانان است.»
در نتایج این پژوهش آمده است: «مولفههای اقتدارطلبی، محق بودن و برتری طلبی با سبکهای ارتباطی سبک گفتوشنود ارتباط و قدرت پیشبینی کنندگی دارد و سبک ارتباطی همنوایی با هیچ کدام از اینها رابطه معنادار نداشته است. میتوان گفت در شرایط مشابه، دانش آموزانی که والدین آنان دارای جهتگیری ارتباطی گفتوشنود بوده، در مقایسه با دانشآموزانی که والدین آنها دارای جهتگیری همنوایی هستند، از احساس محق بودن، برتری طلبی و اقتدار طلبی بالاتری برخوردارند. همچنین خانوادههای با گفتوشنود بالا تمایل دارند فرزندانی با مهارت اجتماعی بالا، رشد شایستگیها و توانمندیهای میانفردی، افزایش قاطعیت در رفتار و احساس خود ارزشمندی تربیت کنند.
همچنین خانوادههای با همنوایی بالا که والدین مستبد و کنترل کننده هستند، تاکید دارند که فرزندان آنها باید از تعارض و مقابله با جمع اجتناب کرده و به بزرگترها احترام بگذارند. تعاملات در این خانوادهها بر اجتناب از تعارض و وابستگی متقابل خانواده به هم تکیه داشته و بر حرفشنوی از والدین و دیگر بزرگسالان تاکید کرده و انتظار میرود تا فرزندان مطابق با میل والدینشان عمل کنند.
یکی از ویژگیهای خانوادههای دارای جهتگیری ارتباطی گفتوشنود این است که آنها به راحتی و مکرر بدون تعصب و آزاداندیشانه درباره طیف وسیعی از موضوعات بحث میکنند و وقتی درباره موضوعی گفتوگو میکنند به جزئیات آن توجه میکنند و به همین دلیل زمانی که پیامی به فرزندان این خانوادهها ارائه میشود، آنها بیشتر تحت تاثیر کیفیت پیام قرار میگیرند تا خود پیام. این خانوادهها، به فرزندان خود و آنچه بیان میکنند علاقه نشان داده، از فرزندان خود حمایت میکنند، والدین نیاز به کنترل فرزندان و تصمیمگیری در مورد آنان را احساس نمیکنند.»
بر اساس یافتههای بالینی این پژوهش میتوان گفت: «الگوهای ارتباطی و مزایای آنان میتواند منجر به بهبود احساس محقبودن، برتریطلبی و اقتدارطلبی در دانشآموزان میشود، بنابراین، ضروری است به والدین دانشآموزان سبکهای مفید و موثر، توسط رسانهها و مراکز، آموزش رسمی داده شود.»
این پژوهش در شماره شصت و پنجم مجله روانشناسی مدرسه انجام شده است.
انتهای پیام
ثبت نظر