جنبه های شنیداری
حساسیت شدید نسبت به صداهای بلند توام با شدت گرفتن میزان بلندی صدا و اعوجاج صوت دراندام شنوایی، نشانه یی دقیق ازوجود بیماری«منی یر» است. این نشانه درماه می1890، یعنی اندکی کمتر از دوماه قبل از خودکشی وان گوگ،طی نامه یی با عنوان «دوست عزیزم گوگن» تشریح شده است:
«فقط سه روز درپاریس ماندم و سر وصدا و دیگر گرفتاریهای پاریس آنچنان اثر بدی روی من گذاشت که فکر کردم به خاطر عافیت عاقلانه تر آنست که به روستا پربکشم».
درماه ژوئن1890 درنامه یی به خواهرش نوشت:«درمورد خودم باید بگویم که هنوز از سر وصدا و ازدحام پاریس وحشت دارم».
نامهی عنوان نشدهیی که اخیراً توسط یکی از بیماران ما نوشته شده، نیزواکنش مشابهی را درمورد گوش مبتلای او نشان می دهد.
«....زیرا صدا هنوز برای گوش راست من بسیار آزار دهنده است. صدای اتوبان به ویژه بسیار برایم دردناک است. به خاطر این موضوع طی چند هفته گذشته ازشهر خارج نشده ام. بر رویهم تمام انواع اصوات گوشم را آزار میدهند. من میکوشم تا آنجا که می توانم در داخل خانه و درمحیطی ساکت به سر برم به امید آنکه شاید این کار همراه با مرور زمان به بهبود گوشم کمک کند».
ضعف شنوایی ناشی از کاهش و افزایش این حس دربیماری«منییر» درنامهی مورخ 25 می 1888 وان گوگ تشریح شده است:
« باز درمورد وضعیت خودم باید بگویم که به خاطر یک موضوع دیگر باید شکرگزار باشم. باکسب اطلاع ازسایر بیماران دریافته ام که آنهاهم مانند من، به هنگام بروز حمله سر و صدا و اصوات غریبی را میشنوند و اینکه علاوه برآن مشکل اشیاء درمنظر دید آنها متغیر جلوه می کند. این امر از وحشتی که درابتدای عارض شدن حملهها در من ایجاد میشد کم میکند، حملههای شدید ناگهانی هیچ جز وحشت فراوان در آدم ایجاد نمیکنند. وقتی آدم به این واقعیت وقوف یابد که این پدیده بخشی ازتظاهرات بیماری است میتوان آن را مانند سایر عوارض بیماری تحمل نمود. من اگر سایر بیماران روانی را از نزدیک نمی دیدم نمیتوانستم فکرم را از اشتغال مدام به آن آزاد نگهدارم، زیرا دلتنگی و رنجی که به هنگام چیرگی حمله عارض میشود به هیچ وجه شوخی بردار نیست. بسیاری از بیماران مصروع زبان خود را گاز گرفته و مجروح میکنند. ری (دکتر) به من گفت که به موردی برخورد کرده که شخص بیمار، مانند من، گوش خود را قطع کرده است وگمانم اینجا از دکتر دیگری هم که به اتفاق مدیر آسایشگاه به دیدنم آمده بود شنیدم که او هم نظیر این مورد را قبلاً دیده است.من واقعاً فکر می کنم که آدم وقتی به کیفیت این عارضه علم پیدا کند و هنگامی به حال و وضع خود آگاهی و اشراف پیدا کرده وبداند که درمعرض بروز حمله قرارگرفته است، آن وقت میتواند شخصاً کاری کند که از غافلگیری توسط درد و رنج ناشی از حمله برکنار بماند. حالا که شدت حملههای من طی پنج ماه سیر نزولی داشته، این امید روشن را پیدا کردهام که حملههایم به پایان رسیده ویا لااقل با شدت زیاد عارض نمیشوند. اینجا بیماری هست که مثل من مدام فریاد کشیده ووراجی میکند وحالا دوهفته است که فکر میکند در پژواک راهروها کلمات وصداهایی را میشنود که گویا علتش بیماری عصبهای گوش و حساسیت شدید آنهاست، و درمورد من علاوه برحساسیت های شنوایی ناراحتیهای بینایی هم وجود داشت که بنابر آنچه دکتر«ری» به من اظهار نموده بروز آن در شروع بیماری صرع امری عادی به شمار میرود».
دکتر پیرون در دفتر گزارش آسایشگاه به هنگام مرخص شدن وان گوگ (تقریباً یکسال تمام پس از پذیرش به آسایشگاه) نوشت:
« بیشتر اوقات بیمار آرام به نظر میرسید. او طی اقامتش دراین مؤسسه چندین بار دچار حمله شد... بروز حملهی او پس از سفری به آرل پیش آمده وحدود دو ماه طول کشیده است. در فواصل زمانی بین این حملهها بیمارکاملاً آرام است وخود را دربست وقف نقاشی میکند».
پیرون درحاشیه ی گزارش فوق نوشت:«درمان نشد».
حالت حملهیی وان گوگ حدود دو ماه طول کشید. این حالت با عدم تعادلی که گاهی متعاقب یک حملهی شدید سرگیجه ناشی از نارسایی گوش درونی بروزنموده و همچنان مدتی پا برجا می ماند مطابقت دارد. این حالت ازطرفی با مشخصات یک حملهی صرع که تنها چند لحظه طول کشیده و تا بروز حملهی بعدی، به غیراز زبان گزیدگی و یا کوفتگی ناشی از ضربههای صرع کامل، هیچ نشانهی ماندگاری برجا نمیگذارد، جور نمیآید. وان گوگ هیچگاه دچار عوارض نوع اخیر نبوده است.
وانگوگ از آن پس تا پایان زندگی پررنج خود، در مقابل بیماری به ظاهر بیدرمان و چاره ناپذیر خویش دل افکار ماند. به قسمتی از نامهی 10سپتامبر 1889 او توجه کنیم:
« باید بگویم که آقای پیرون درمورد آینده امید چندانی به من نمیدهد ومن فکر میکنم واقع امر هم همین است. او مرا به قبول این واقعیت تشویق میکند که همه چیز وضعیت مشکوکی دارد وبه هیچ چیز آینده نمیتوان یقین کرد. من خود هر آن درانتظار بازگشت حملههای سرگیجه هستم... واین حال ممکن است تازمانی طولانی ادامه یابد».
تفسیر و نتیجه گیری
براساس اظهارات کتبی وان گوگ درنامههایش، او ازحملههای وحشتزای ناشی از سرگیجههای توان گیر ادواری،همراه با تهوع واختلال درحواس بینایی و شنوایی که ازآنها به عنوان توهم نام برده میشد، رنج میبرد. وان گوگ برای تشریح حالتهای حملهیی ناشی ازسرگیجه از واژهی فرانسوی Vertige استفاده میکرد. درفواصل بین حملههای شدید،مجموعهیی از حالتهای عدم تعادل، حساسیت و بیشکیبی درمقابل حرکت اندامها و منگیهای موضعی همراه با فقدان ظرفیت تحمل صدایی بلند که ممکن بود مداوماً تاچند ماه ادامه داشته باشد در او پدید میآمدند. دراین فواصل همچنین دورههای شاخص بدون عارضه که متناوباً بین حملات شدید وخفیف ناشی از سرگیجه ومنگی بروز مینمود وجود داشت.
دست نوشتههای وانگوگ که ویژگیهای بیماری وحملههای او را تشریح میکنند، برای تشخیص بیماری«منی یر» (و نه صرع) درمورد او شواهدی قطعی هستند. مراجعهی داوطلبانهاش به آسایشگاه «سن رمی» به امید یافتن چاره برای حملات ناشی از سرگیجه که همه آن را نوعی از بیماری صرع (شبه صرع) میپنداشتند، و رفتار معقول او در محیط آسایشگاه، قبل و بعد از بروز حملات، آنگونه که درمکاتبات پرحجم او تشریح گردیده است، باید این شبهه را که او یک بیمار مصروع و یا «دیوانه» بوده، برای همیشه از اذهان بیرون نماید.
ثبت نظر