از افتخارات «پزشکیامروز» یکی آن است که برترینهای پزشکیامروز ایران دراین نشریه قلم میزنند. یکی از این برترینها، استاد دکتر عبدالحمیدحسابی است. استاد با نثرشیوا، بلیغ و رسایی که دارد در چند جمله، مسألهای مبتلا به عموم را مطرح کرده و نتیجهگیری میکند. در تورق مجلدات نشریه، به یکی از این مقالات برخوردم و حیفم آمد آن مقاله را دوباره به زیور طبع نیارایم. این مطلب در شمارهی۵۴۰ «پزشکی امروز»مورخ ۱۵مهر۱۳۸۳به چاپ رسیـده ولی تــوگـویـی، استاد این نکتهی حسابی را اکنون نوشتهاست و چه نام برازندهای، نـکتــهای با معنــا و حسابی از استاد دکتر عبدالحمید حسابی.
دکترفرخسیفبهزاد
سالهاست که درمرکز سالمندان زندگی میکند. استاد دانشکدهی پزشکی تهران بوده است. اغلب به ملاقاتش میروم و با اینکه قسمت اعظم شنواییاش را از دستداده است از حافظهی بسیارخوبی برخوردار است...
ازخاطرات گذشته و دوران تحصیلش درسالهای دههی20 حرفهای شنیدنی بسیار دارد. گاهی نوشتههای ناچیز مرا میخواند و درحاشیهی آنها مطالبی مینویسد ویا حضوراً ایراداتی میگیرد و یا انتقادی میکند که غالباً سازندهاست.
در یکی از دیدارهایش بیمقدمه پرسید: به نظر تو حرف اول مهمتر است یا حرف آخر؟ مشکل شنوایی او باعث شد تا جوابش را بنویسم که بخواند:
«راستش خود منهم هنوز نمیدانم کدامیک مهمتراست؟ یکی میگوید: حرف اول را من میزنم و همه باید آن را گوش کنند. دیگری اظهار میدارد!: حرف آخر را من میزنم و کلام را تمام میکنم! حالا بگذریم ازکسانی که میگویند حرف اول و آخر همین است که من میگویم! دراینجاست که من شنونده واقعاً نمیدانم کدام حرف مهمتر است، اول یا آخر؟»
و بعد در گوشش با صدای بلند گفتم: راستی منظور شما از طرح این پرسش چیست؟
لبخندی زد و گفت: موقعی که ما دردانشکده درس میدادیم... یکی از نصایحی که به دانشجویان میکردیم این بود که وقتی وارد کادر پزشکی شدید آنقدر مریض بپذیرید که معاینهی بیمار اول و آخر هیچ تفاوتی با هم نداشته باشد...
درست است که من سالهاست اینجا گوشهگیر شدهام ولی از وضعیت پزشکی شهر کاملاً با خبر هستم و میدانم که بعضی ازپزشکان هر روز آنقدر بیمار پذیرش میکنند که گاهی تا پاسی از نیمه شب مشغول معاینهی بیماران میباشند... من که امکان ندارد قبول کنم بیمارانی که در ابتدا معاینه میشوند با آنان که درآخر معاینه میگردند از شرایط یکسانی برخوردار باشند... مسلماًَ بعداز معاینهی تعدادی بیمار سطح کار پزشک کاهش مییابد و بیماران آخر را خیلی سرسری معاینه میکند و این باعث میشود که تشخیصها از زیر دست دررفته! درمانهای ناقص و غیر ضرور انجام شده و بیماران ناراضی بمانند و فقط به همین دلشان خوش باشد که فلان پزشک بالاخره آنها را ساعت یک بعداز نیمه شب بین بیماران دیگرش پذیرفته است؟!
آری ما وقتی درس میدادیم اصرار داشتیم این نکتهی مهم را به دانشجویان تفهیم نمائیم که بیمار اول و آخر راباید کاملاً مشابه هم معاینه کنند. چه دربخش دولتی و چه در بخش خصوصی و مطبها؛ باهمان نیرو؛ همان کلام محبتآمیز و همان دقتنظر...
حالا فهمیدی چرا پرسیدم حرف اول مهمتر است یاحرف آخر؟ حرفهای مهم و اساسی، اول وآخر ندارد... برو و این حرفها را از جانب یک پزشک پیر و بازنشستهی فراموش شده بنویس...
در بازگشت از مرکز سالمندان دوست بذلهگویی که همراه من آمده بود به شوخی گفت اگر این مطلب را بنویسی میترسم فردا همهی پزشکان پرمریض بگویند ما نصیحت استاد پیر را به کار میبندیم:
«بیماران اول را هم مثل بیماران آخر معاینه میکنیم؟!»
ثبت نظر